۴-۵-۴- آزادی مردم عراق و اعطای دموکراسی
موضوعاتی نظیر دیکتاتور بودن صدام و نقض حقوق ملت عراق، فقدان مشارکت سیاسی اقلیت کرد و اکثریت شیعیان در ساختار سیاسیاین کشور، فشارهای اقتصادی و اجتماعی در قبال شیعیان جنوب و کردها و سرکوب همه جانبه ناراضیان توسط بعثیها، وجود سیستمهای بسیار قوی اطلاعاتی و جاسوسی و… هرگونه آزادی و استقلال را از مردم عراق گرفته بودند و آنان در فضایی آکنده از ترس و خفقان به سر میبردند. این وضعیت، مورد اجماع و اتفاق ناظران بین المللی بود و اشغال گران با تمسک بهاین وضعیت، در صدد توجیه تهاجم نظامیغیرقانونی خویش بهاین کشور برآمدند؛ در حالی که هیچ کدام ازاین امور، از دیدگاه حقوق بین الملل، نمیتوانست دلیلی موجه و قانونی برای اشغال سرزمین عراق و تغییر حکومت آن کشور باشد. از سوی دیگر، طرحاین قبیل شعارها، در صلاحیت دولتهایی چون آمریکا و انگلیس نبود؛ زیرا با وجود نبودن یک حکومت دموکراتیک و نقض حقوق بشر در دورانهای طولانی توسط صدام، باز هم مشاهده میکنیم که تا قبل ازاین تاریخ، دولت صدام، مورد حمایت و تشویقاین دولتها بود و حتی در جنایاتی نظیر فاجعه شیمیایی حلبچه،این موضوع با سکوت و اغماض کشورهای بزرگ مواجه شد و در حوادثی همچون انتفاضه مردم عراق، دولتهای غربی، دست دولت عراق را در سرکوب قیام مردم عراق، باز گذاشتند (ذاکریان، ۱۳۸۲، ص۱۲۰).
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
علاوه براین، نقض حقوق بشر و فقدان حکومت مردم سالار و دموکراتیک، مخصوص عراق نبوده است و مصادیق آن در بسیاری از کشورهای مورد حمایت آمریکا و انگلیس، به ویژه اسراییل، به طور کامل وجود داشته است و سوالی که مطرح میشد،این بود که چرا از میان همهاین کشورها، فقط به عراق حمله کردند؟
همچنین برای افکار عمومیجهان،این ابهام مطرح بوده است که دولت آمریکا و انگلیس که خود از بزرگ ترین ناقضان حقوق بشر در سراسر جهان هستندوسابقهایننگین در کارشکنی و توطئه علیه حکومتها و نهضتهای مستقل و آزادی خواه مردمیدر سراسر جهان داشته اند و دستشان به خون میلیونها انسان بیگناه، آلوده شده است، چرا با دروغ و نیرنگ و با بهره گرفتن از تبلیغات، به مردم خویش و جهانیان القا میکنند که در صددایجاد حکومتی مردمیدر عراق هستند؟
واقعیتاین است که طرح شعارهای چهارگانه فوق از سوی اشغال گران عراق، هیچ کدام، دلیل اصلی اشغال نظامیاین کشور نبوده است؛ بلکه صرفاً ادعاهایی برای اقناع افکار عمومیجهان و موجه جلوه دادن این اقدام غیرقانونی بوده اند (ذاکریان، ۱۳۸۲، ص۱۲۱).
۴-۵-۵- پی گیری و تحقق طرحهای سلطه جویانه
سیاستهای تهاجمیو تجاوزکارانهای که امروزه آمریکا در جهان تعقیب میکند، تابعی از استراتژی جدید آمریکاست. ریشهاین طرح، به سالهای ۱۹۷۰م. برمیگردد که ائتلاف میان جناحهای افراطی دیگر که در رأس حکومت بودند، به طور مشخص شکل گرفت. برنامه سیاسی آنان، عبارت بود از متحد ساختن جامعه آمریکا، از راه جنگ و بسیج مداوم و تضمین برتری استراتژیک همه جانبه آمریکا. خطوطاین طرح، در سالهای ۱۹۸۰م. و سپس در آغاز دهه ۱۹۹۰م. رفته رفته، مشخص تر شد و سرانجام در حدود شش هفت ماه قبل از واقعه یازده سپتامبر، به عنوان استراتژی ملی، در آمریکا به تصویب رسید و مبنای حرکت آمریکا، در قرن ۲۱ شناخته شد. محورهای اصلیاین برنامه، عبارتند از:
-
- یک جانبه گرایی،ایجاد سلطه و تثبیت رهبری آمریکا بر جهان، جهانی سازی اقتصاد وایجاد همگرایی در اقتصاد جهانی، تحت حاکمیت نظام سرمایه داری حاکم بر آمریکا.
-
- ممانعت از شکل گیری هرگونه ائتلاف علیه آمریکا یا ممانعت ازایجاد رقیب برای آمریکا در عرصه سیاسی و اقتصادی.
تحقق استراتژی جدید و روند جنگ طلبی و نظامیگری آمریکا، بدون حوادث ۱۱ سپتامبر، امکان پذیر نبود؛ زیرااین حوادث، در داخل آمریکا، باعث بر هم زدن توازن نهادهایاین کشور به نفع «راست نو» میگردید و بهانههای لازم را در سطح جهان، مهیا میساخت. سرانجام به دنبال پیروزی انتخاباتی مورد مناقشه جرج بوش در سال ۲۰۰۰م. و نیز اجرای دقیق نقشه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م. شرایط و زمینههای مناسب، برای تحققاین استراتژی تهاجمیو توسعه طلبانه، توسط بوش و راست گرایان افراطی، فراهم شد.
براین اساس، اشغال نظامیعراق توسط دولت بوش، در چارچوب مرحلهای از استراتژی کلان آمریکا در زمینه بین المللی بود؛ چنان که آناتول لیون از واشنگتن دی سی چنین بیان میکند: «برنامه دولت بوش که از زمان فروپاشی اتحاد شوروی در آغاز دهه ۱۹۹۰م. به تدریج توسط گروهی از متفکران نزدیک به دیک چنی و ریچارد پرل، تکوین یافته است، سلطه یک جانبه بر جهان، از طریق تفوق نظامیمطلق را هدف گرفته است» (ذاکریان، ۱۳۸۲، ص۱۲۱).
۴-۵-۶- دست یابی و کنترل نفت عراق
کشورعراق پس ازعربستان، با ذخایر ۱۱۲ میلیارد بشکهای خود، دومین کشور دارنده منابع و ذخایر غنی نفتی است و هزینههای تولید نیز در این کشور، درمقایسه با سایر کشورها، بسیار پایین است (هاشمی، ۱۳۸۸، ص۱۷۵).
باتوجه به چنین ویژگی ممتازی، بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند که جنگ عراق، بیانگر یک واقعیت است و آن هم «عطش روزافزون آمریکا برای نفت» و تلاش برای چپاول منابع نفتی است. به گفته پیرترزیان، مدیر مسئول نشریه پترواستراتژیک فرانسه، «نیروهای ارتش آمریکا و بریتانیا، تمام تلاش خود را جهت حفاظت از وزارت نفت به کار بسته اند؛این در حالی است که هیچ گونه اقدامیبرای حفظ و نگهداری از سایر ادارات دولتی - مثل وزارت بهداشت - صورت نگرفته است. ازاینرو، اولویتها به خوبی مشخص میشوند. پاسکال لورت نیز معتقد است که «برای تمام شرکتهای خارجی، عراق، زرستانی از نفت است که به سختی میتوان در برابرش بی تفاوت ماند». (نصری، ۱۳۸۸، ص۱۷۷).
نوام چامسکی، محقق و نویسنده مشهور آمریکایی نیز میگوید: «برنامه ریزان آگاه، به خوبی ازاین امر اطلاع دارند که اشغال عراق، چه مزایایی در پی خواهد داشت». لوزنسی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور اسبقایالات متحده نیز چنین گفته است: «پیروزی ما در جنگ عراق و کنترلاین کشور، میتواند حاکمیت اقتصادیایالات متحده را در دو قاره آسیا و اروپا به ارمغان آورد». (چامسکی، ۱۳۸۹، ص۹۱)
۴-۵-۷- مقابله با جهان اسلام
فشارهای لابی صهیونیستی و القائات دو سیاست گذار مهم سیاست خارجی آمریکا، یعنی «فرانسیس فوکویاما» و «ساموئلهانتینگتون» در معرفی اسلام به عنوان دشمن جدی تمدن غرب و لزوم برخورد نظامیبا جهان اسلام، از سوی غرب، جهت استیلای خویش و غلبهایدئولوژی لیبرال - سرمایه داری، نقش بسیار مهمیدر طرح و شکل گیری سیاست خارجی جدید آمریکا داشت. (عباسی، ۱۳۸۲، )
ازاین رو، بعد از سناریوی ۱۱ سپتامبر، بی درنگ، «جنگ صلیبی» از سوی رئیس جمهورآمریکا مطرح شد و وی، نیات شوم قلبی خویش را ظاهر ساخت. او تلاش کرد تا خاطرات تاریخی جهان مسیحیت (جنگهای صلیبی) را دوباره تجدید کند و با بهره گیری از آموزههای مسیحیت، خود را منجی بشریت و مأموری الهی برای نجات تمام انسانها معرفی کند (چامسکی، ۱۳۸۲، ص۹۱).
علاوه بر تهاجم نظامیبه افغانستان، اشغال عراق به عنوان کشوری که از موقعیت مهمیاز نظر تاریخی، مذهبی و جغرافیایی برخوردار است، میتوانست زمینههای خوبی را برای تحقق اهداف شوم صهیونیسم بین الملل فراهم سازد. به گفته کارشناسان و با توجه اعترافات ضمنی دولت آمریکا، حفاظت از اسراییل و کمک به اجرای نقشههای توسعه طلبانهاین کشور، (دانش، ۱۳۸۶) کنترل نفوذ گسترده و روبه افزایشایران بر جهان اسلام، با حضور فیزیکی آمریکا در مرزهای جمهوری اسلامی، تجزیه جهان اسلام و جلوگیری از شکل گیری یک اتحادیه قدرتمند اسلامی، از اهداف اصلی اشغال نظامیعراق بوده اند. (حاجی یوسفی، ۱۳۸۳، ص۱۴).
۴-۶ -تاریخچه روابط عراق وایران
سیر مناسبات دوکشور را میتوان در سه دوره متمایز مورد بررسی قرار داد:
۱)سالهای ۱۹۲۰تا۱۹۵۸ را در بر میگیرد که میتوان به دوره همکاریهای نسبی و تفاهم نامید. دراین دوره در هر دوکشور نظامهای پادشاهی حاکم بودند. بین دوکشور تعارض وکشمکش خاصی مشاهده نمیشد و دولتهای دو کشور در مورد بسیاری از مسائل دو جانبه، منطقهای وحتی بین المللی با هم همکاری داشتند
۲)سالهای ۱۹۵۸تا۱۹۸۸را میتوان دوره کشمکش وخصومت ورزی نامید. دراین دوره پس از سرنگونی حکومت پادشاهی عراق وبه قدرت رسیدن حکومت رادیکال قاسم، به تدریج روابط دو کشور دچار تنش شد.این روند با پیروزی انقلاب اسلامیتشدید ودر نهایت به بروز جنگ بین دوکشور منجر شد. البته بین سالهای ۱۹۷۵تا۱۹۷۹ مواردی از همکاری وتفاهم بین دوکشور مشاهده شد ولیاین همکاریها عمیق و پایدار نبوده ومحرک آن عوامل خارجی بوده است.
۳)دوره بعد از ۱۹۸۸تا کنون را باید دوره ابهام نامید. بااینکه نیروهای عراقی از اراضیایران عقب نشینی کرده وموافقت نامه الجزایر مورد پذیرش عراق قرار گرفته است، اما هنوز عهدنامه رسمیصلح بین دو کشور امضاء نشده است. در واقعاین دوره دوره نه جنگ ونه صلح بوده وتعاملات دوطرف آمیزهای از همکاری و خصومت بوده وهنوز فضای بی اعتمادی وسوء ظن برمناسبات دوکشور حاکم میباشد (میلر، ترجمه تقی زاده ۱۳۷۰، ص ۱۳۹).
۴-۷- اهمیت عراق در امنیت ملیایران
چسبیدگی جغرافیاییایران وعراق وتبارشناسی روابط امنیتی گذشته، تاثیر فراوان عراق بر امنیت ملیایران راتعیین میکند. عراق تنها کشور همسایهای است که در ۱۵۰سال اخیر بهایران حمله کرده است ؛ وگروههای معاند حکومتهایایران همواره دراین کشور به فعالیت مشغول بوده اند. وجود عنصر کردی، ژئوپلیتیک عراق، مرزهای آبی وخاکی، جمعیت ۶۰% اهل تشییع دراین کشور، ناامن بودن فضای داخلیاین کشور بعد از حمله سال ۲۰۰۳، قدرت یابی نیروهای سیاسی شیعی، نیازمندی وپتانسیلهای اقتصادی – عمرانیاین کشور، حضور قدرتهای بین المللی ورقابت قدرتهای منطقهای دراین سرزمین ونمونههای فراوان دیگر از جمله مواردی است که اهمیت عراق را در امنیت ملیایران برجسته کرده است. بنابراین ازچند بعد بهاین مهم میپردازیم.
۴-۷-۱-نقش ژئوپلیتیکی عراق در امنیت ملیایران
توجه به واقعیتهای ژئوپلیتیکی داخلی ومنطقهای ونیز مد نظر قرار دادن معادلات سیاسی واقتصادی حاکم بر دو سطح منطقهای و بین المللی موجب شده تا دولتمردان عراقی در سطح روابط با همسایگان ضمن اعلام نا خرسندی از مرزهای موجود سیاستی تهاجمیاتخاذ نمایند. دامن زدن به اختلافات مرزی وارضی با همسایگان و مطرح کردن ادعاهای دیرینه که منجر به دو جنگ بزرگ باایران وکویت شد ونیز بحث وجدال مقامات عراقی با کشورهای همسایه بر سر عبور خط لوله نفت، دست یابی به امکان بهره گیری از مسیرهای مختلف برای دسترسی به آب آزاد و بالاخره تامین آب مصرفیاین کشور از طریق رودخانههای مشترک مرزی، نمونههایی از نحوه ارتباطاین کشور با همسایگان بوده که در قالب ژئوپلتیک عراق تحلیل میشود (تیشه یار وظهیر نژاد ، ۱۳۸۴ص۱).
انعقاد قراداد ۱۹۷۵ باایران وتقسیم اروند رود از منظر بسیاری از تحلیل گران سیاسی دراین کشور به منزله خدشه دار شدن تمامیت ارضی کشور بوده و وقوعاین مسئله را همچون تصرف سرزمینی عربی، مانند فلسطین در خور سرزنش میدانند (رابینز، ۱۳۸۱، ص۴۶ ).
عراق کشوری است که همانند سایر همسایگانش به دریای آزاد راه ندارد. تنها راه عراق به جهان خارج از طریق شط العرب وپهنای بسیار کوچکی از خلیج فارس امکان پذیر است، که آن هم تحت سیطرهایران قرارداشته وگلوگاه تنگه هرمز وخلیج فارساین واقعیت را تکمیل میکند. از شمال نیز با تنگناهای ترکیه مرتبط است. تفرقهای قومیعرب وعجم، شیعه وسنی نیز درطول تاریخاین کشور به همراه محذورات جغرافیایی آن باعث تشدید توسعه طلبیاین کشور، بالاخص نسبت بهایران شده است .
قرارگیری اکثر شهرهای مهماین کشور، مراکز بندری، چاه های نفت وسایر شریانهای اقتصادی – استراتژیکی در قسمت شرقی عراق حاکی از ژئوپلیتیک ویژهاین کشور دارد، که همواره خطرپذیری آن را بالا برده ولذا باعث اتخاذ سیاستهای تهاجمیاین کشور شده است. بنا براین هرچند ساختار سیاسی عراق تغییر کرده است واین کشور در شرایط ضعف وعدم استقرار سیاسی قرار دارد ؛ لیکن واقعیتهای ژئوپلیتیکی موجود وارادههای معطوف به رهبری جهان عرب وتوازن سازی منطقهای در برابر قدرتهای غیر عربی همچون ایران میتواند هم چنان چشم انداز ژئوپلیتیکی عراقاینده را تبیین نماید (تیشه یار وظهیر نژاد، ۱۳۸۴ص۱ ).
۴-۷-۲- تحولات داخلی عراق وامنیت ملیایران
هرچند عراق جدید همانند گذشته یک تهدید نظامینیست. اما همچنان زمینههای بالقوه هدایت تنش وناامنی به حوزه امنیت ملیایران را دارا میباشد. مسائل امنیتی در شرایط جدید تغییر ی جدی کرده است. چالشهای ناشی از رقابت گروه های مختلف قومیوسیاسی در داخل عراق وآثار زیانبار ناشی از بی ثباتی وجنگ داخلی، افراط گرایی، تفرقههای قومیومذهبی ونهایتا احتمال تجزیهاین کشور از جمله چالشهای جدید میباشند که از زاویه داخلی عراق وارد حوزه امنیت ملیایران میشود (برزگر، ۱۳۸۶، ص۱۳ ).
خلاء قدرت ناشی از حمله متفقین درسال ۲۰۰۳ بهاین کشور به همراه ناامنیهای داخلی که محل رشد گروه های تروریستی، تجزیه طلب وتفرقه گرای مذهبی وقومیاست، امنیت ملیایران را از ناحیه مرزهای غربی متاثر مینماید.
حضور قدرتهای منطقهای وافزایش نفوذ اسرائیل درشمال عراق وتاثیر گذاری آن بر قومیتهای موزائیکی عراق، مسائل جدیدی را در حوزه امنیتی ما درباره تحولات عراق نوین باز کرده است واین خود ناشی از خلاء قدرتی توانمند درصحنه عراق است که توانایجاد ثبات وامنیت رادر فضای داخلیاین کشور دارا نیست(برزگر، ۱۳۸۶، ص۱۳ ) .
۴-۷-۳- چالشهای مذهبی
عراق محل حضور اقوام ومذاهب مختلف در صحنه اجتماع است. گوناگونی مذهبی علی الخصوص شیعه و سنی، بافت قدرت وتحولات اجتماعیاین کشور را ویژه کرده است. حضور اقلیت سنی در راس هرم قدرت در تاریخ گذشته عراق، وفشارهای شدید برشیعیاناین کشور مهمل اختلافاتی فراوان باایران بوده است. از طرفیایران به عنوان تنها کشور شیعی منطقه که به لحاض قومیهم قرابت نژادی با سایر کشورهای خلیج فارس واعراب ندارد، به صورت قدرتی مخالف از طرف اعراب قلمداد میشده واین موضوع در گذشته باعث نضج گیری اندیشههای پان عربی منطقه واتحاد مذهبی اعراب سنی در قبال ایران شده بود.این موضوع در داخل عراق هم باعث تشدید فشار بر شیعیان شده بود. عراق جدیدی هرچند با توجه به اکثریت شیعی در سیستم دموکراتیکاین کشور دغدغههای مذهبیایران را کاهش داده است ؛ لیکن به دلیل شکننده بودن ساختار قدرت دراین کشور همچناناین اختلافات مذهبی بالاخص با تبلیغات وسیع وهابیون در صحنه اجتماعی عراق از دغدغههای مهمایران در عراق نوین قلمداد میشود (برزگر، ۱۳۸۶، ص۱۳ ) .
۴-۷-۴- چالشهای ناشی از هویتهای قومی
مسئله ژئوپلیتیک قومیعراق وتاثیرات آن بر منافع و امنیت ملیایران یک اصل پایدار در روابط دو کشور است. به دلیل ماهیت سه گانه هویت جمعیت عراق (شیعه، سنی وکرد) وحضور شهروندان دربخشهای مستقل و جدا، مسئله ژئوپلیتیک عراق وچگونگی برخورد با آن، یک معضل وچالش اساسی در حوزه تفکر سیاستمدارانایرانی بوده وخواهد بود. در طول سالهای پس از استقلال عراق، حضور هویتهای کاملا مستقل کرد، سنی وشیعه در مناطق شمالی، میانی وجنوبیاین کشور وچگونگی حفظ تعادل میان آنها همواره منجر به تنش در سطح داخلی و منطقهای بوده است. باتوجه بهاین ویژگی، نگرانی از تجزیه عراق به گروه های مختلف هویتی وآثار منفی آن بر امنیت ملیایران، همواره محور اصلی تجزیه وتحلیل مسائل عراق در حوزه سیاست خارجی ایران بوده است. (برزگر، ۱۳۸۷، ص ۶۶ ).
در چارچوب حفظ وگسترش نفوذایران جهتایجاد تعادل در صحنه عراق، رژیم سابقایران تمرکز خود رابرروی اقوام کرد ودر دوران جمهوری اسلامیتقویت نقش شیعیان در صحنه سیاسی عراق متمرکز گردید. سقوط صدام هرچند باعث به قدرت رسیدن گروه های مذکور وکاهش چالشهایایران در عرصه عراق شد، اما مسئله ژئوپلیتیک عراق وچگونگی برقراری تعادل بین هویتهای متمایز در جهت حفظ تمامیت ارضی عراق، همچنان دل مشغولیایران باقی خواهد ماند.
۴-۷-۵- تاثیرات سیاسی - استراتژیک
از لحاظ سیاسی استراتژیک عراق جدید کارکردی دوگانه را در ظرفیتها وپتانسیل خوش مستقر دارد.
۱) عراق میتواند از حالت متعادل کننده قدرتایران در منطقه خارج شود ودر طرح و استراتژیهای سیاسی– استراتژیک در کنارایران قرار بگیرد. به عبارت دیگر با خروج از تعریف سنتی توازن قوا، فرصت جدیدی برایایران فراهم میشود تا به باز تعریف نقش منطقهای خود به عنوان یک بازیگر وقدرت منطقهای بپردازد. این تعریف جدید نیازمند تقویت نخبگان و شخصیتهای همگام با ایران دارد (برزگر، ۱۳۸۷، ص ۸۷).
۲) عراق همواره مهمترین رقیب منطقهای و استراتژیکایران بوده وشرایط فعلی از سر ضعف است نه یک استراتژی دامنه دار وبلند مدت. اختلافات مرزی، موقعیت ژئوپلیتیک، رهبری جهان عرب، هویتهای واگرایانه عجم وعرب، بنیه نظامی– اقتصادی و بسیاری عوامل دیگر ظرفیتهایی هستند که میتواند عراق جدید را پس از تثبیت واستقرار مجدد، دوباره به عنوان مهمترین چالش امنیت ملیایران در سطح منطقه وارد معادلات سیاسی- استراتژیک نماید (برزگر، ۱۳۸۷، ص ۸۷ ).
۴-۸- راهبردهای سیاسی – امنیتیایران در عراق جدید
الف) رویکردایده آلیستی وهمگرایی
این رویکرد معتقد به شرایط پیشرفت وهمگرایی بوده ومخالفاین دیدگاه است که جنگ شرایط طبیعی سیاست جهانی است. علاوه بردولتهاسازمانهای بین المللی، شرکتهای چند ملیتی، NGOها، وساختارهای غیر رسمینیز جزء بازیگران جهانی اند. در روابط بین دولتها معتقد به همکاری بوده ومنافع ملی را با آن غلظت رئالیستی نفی میکنند. نظم در سیاست جهانی از موازنه قدرت به دست نمیآید بلکه حاصل تعاملات بین توافقات دولتها، قوانین وحقوق (حقوق بین الملل ). هنجارهای مورد توافق، رژیمهای بین المللی وقوائد سازمانی است (راه چمنی ودیگران، ۱۳۸۳ص۲۹ ).
دراین رویکرد بیشتر بر همکاری، صلح وعدم تعارض تاکید دارد ؛ منطقه گرایی، تشکیل اتحادیههای همکاری بیشتر اقتصادی و نهادگرایی از جمله پیشنهاداتاین گفتمان نظری است. پوچالا همگرایی راچنین تعریف میکند « یک رشته فرایندها که باعثایجاد و تداوم یک نظام هماهنگ در سطح بین المللی میشود. به عبارت دیگر، نوعی نظام بین المللی که درآن بازیگران همواره خودرا برای هماهنگ ساختن منافع خود، مصالحه درباره اختلافات خویش و تحصیل عواید متقابل از طریق تعاملات آماده میسازد. درباره رویکردهای سیاست خارجی ایران در عراق از نگاهاین نظریه همکاریها وتعاملات منطقهای وبیشتر مراودات اقتصادی مد نظر خواهد بود. قدرت گیری شیعیان و هماهنگی آنان باایران، توافقات وتعاملات اقتصادی، همکاریهای امنیتی و فنی، کارکردگرایی در همکاریهای طرفین وغیره از جمله ابعاد پیشنهادیاین چند ظلعی نظری است که راهبردهای سیاسی – امنیتیایران را با حکام بغداد بر اساس همکاری صرف وایده آلیستی تبیین میکند.