۲-۶-اقلام تعهدی اختیاری
اقلام تعهدی دارای یک ویژگی مطلوب بوده و آن، ارائه معیاری خلاصه از گزینش حسابداری در یک واحد تجاری است. در تحقیقات مدیریت سود، معمولاً این اقلام به دو بخش تقسیم میشوند: اقلام تعهدی اختیاری و اقلام تعهدی غیر اختیاری، که نخستین بخش آن شاخص مدیریت سود میباشد(همان ماخذ).
به دلیل اینکه اقلام تعهدی اختیاری را نمی توان مستقیماً از طریق صورت های مالی مشاهده کرد، بایستی با بهره گرفتن از یک مدل، آن را برآورد نمود. در این مدل ها، میزان اقلام تعهدی غیر اختیاری مورد انتظار، برآورد شده و مقدار انحراف واقعی تعهدی مشاهده شده از این میزان را به عنوان اقلام تعهدی اختیاری فرض می نمایند. بنابرین اقلام تعهدی اختیاری حاصل از مدل مورد استفاده، به عنوان اقلام تعهدی اختیاری تعریف میشوند. اینکه آیا این اقلام، شاخص های خوبی برای مدیریت سود هستند یا خیر، به توانایی مدل در پیشبینی درست میزان تغییرات در شرایط فعالیت های اقتصادی (که بر اقلام تعهدی مؤثرند) بستگی دارد (همان ماخذ).
در بسیاری از مدل ها، اقلام تعهدی غیر اختیاری یک واحد تجاری از طریق میزان اقلام تعهدی گذشته واحد تجاری، طی دوره هایی که فرض بر عدم وجود مدیریت منظم سود است، برآورد می شود. این فرض در سال (۱۹۹۱) توسط جونز مطرح شد. روش دیگر برآورد، استفاده از یک رویکرد مقطعی[۱۹]و در شرایطی است که میزان اقلام تعهدی غیر اختیاری یک واحد تجاری در یک دوره از طریق اقلام تعهدی یک واحد تجاری قابل مقایسه در همان دوره، ارائه شود. این مدل نیز در سال (۱۹۹۴) توسط دفوند و جیامباولو[۲۰]مطرح گردید. چه در رویکرد سری های زمانی و چه در رویکرد مقطعی، مسئله این است که اقلام تعهدی، همراه با تغییر در شرایط فعالیت های اقتصادی تغییر میکنند. در مدل های جدیدتر سعی بر آن است تا این تغییرات با پارامترهایی بررسی شود که به طور فرض، اقلام تعهدی مورد انتظار را با تغییر در شرایط تعدیل میکنند(همان ماخذ).
در سال(۱۹۸۵)، هیلی[۲۱] با آغاز ساده ترین و نخستین مدل، مفروضات خود در حوزه رفتار مدیریت سود را با آرایش مشاهدات حاصل از نمونه اش در گروه هایی، آن هم بر اساس مفروضات رفتار مدیریت سود، آزمون کرد. صحت فرضیات، با مقایسه دوتایی[۲۲] میانگین کل اقلام تعهدی (هم مقیاس شده از طریق کل دارایی های سال قبل) بین گروه هایی آزمون شد که برای هر یک از آن ها، رفتار مدیریت سود متفاوتی فرض می شد. حاصل این طرح، مدل مدیریت سود زیر بود: (همان ماخذ).
=
(۲-۱)
در این فرمول، اقلام تعهدی اختیاری واحد تجاری i در دوره t، و کل اقلام تعهدی دوره t و کل دارایی های دوره t-1 واحد تجاری i هستند. هیلی (۱۹۸۵) جهت رسیدن به نتیجه در زمینه میزان مدیریت سود در یک گروه، نتایج معادله (۲-۱) را بین گروه هایی از مشاهدات مقایسه نمود، در حالی که دی آنجلو در سال(۱۹۸۶) اقدام به برآورد اقلام تعهدی غیر اختیاری واحد تجاری را از دوره های قبل نمود و بنابرین می توان آن را نسخه سری های زمانی مدل هیلی دانست. مدل دی آنجلو به شرح زیر است: (همان ماخذ).
=
(۲-۲)
در سال (۱۹۹۴) فریدلن[۲۳] محدودیت ثابت بودن اقلام تعهدی غیر اختیاری در شرایط مختلف فعالیت های اقتصادی را کنارگذاشت. وی با هم مقیاس کردن اقلام تعهدی از طریق فروش، هم در دوره برآورد و هم در دوره آزمون، فرض کرد که اقلام تعهدی غیر اختیاری، کسری از فعالیت عملیاتی ( با معیار فروش[s]) هستند. مزیت بزرگ این مدل، که به مدل تعدیل شده دی آنجلو(۱۹۸۶) معروف است، آن است که الزامی بر دسترسی به داده ها را ندارد. از طرفی، بر خلاف دیگر مدل های ساده، به جهت تغییر در شرایط، اقلام تعهدی غیر اختیاری را از دوره ای به دوره دیگر متغیر میداند. در مدل تعدیل شده دی آنجلو، اقلام تعهدی اختیاری از معادله زیر به دست میآید: (همان ماخذ).
(۲-۳)
=-
متداول ترین مدل برآورد اقلام تعهدی، مدل جونز[۲۴](۱۹۹۱) است. در این مدل، اقلام تعهدی غیر اختیاری به کمک یک رگرسیون OLS و با در نظر گرفتن تغییر در میزان فروش و اموال، ماشین آلات و تجهیزات به عنوان متغیرهای توضیح دهنده[۲۵] برآورد می شود. جونز پارامترهای رگرسیون را با داده هایی برآورد کرد که برای هر واحد تجاری، در فاصله ۱۴ و ۳۲ سال نوسان داشت و از این طریق، اقلام تعهدی غیر اختیاری در دوره آزمون را به دست آورد. مدل وی به صورت زیر است: (همان ماخذ).
(۲-۴)
=+++
در این فرمول، تغییر در میزان فروش از دورهt-1 تا دوره t برای واحد تجاری i، ناخالص اموال، ماشین آلات و تجهیزات بوده و جمله خطا برای واحد تجاری i در سال t است.در مرحله ی بعد، برای به دست آوردن اقلام تعهدی اختیاری، پارامتر برآورد شده از معادله (۲-۴) با داده های حاصل از دوره آزمون ترکیب می شود: (همان ماخذ).
=-
(۲-۵)
از زمان معرفی مدل جونز در سال (۱۹۹۱)، تغییراتی در این مدل ایجاد شده است. با بهره گرفتن از مدل جونز، اجرای الزامات شدید نوع داده ها برای روی داده های حاصل از روش مقطعی به آسانی قابل انجام بود. در این روش، ضرایب مدل جونز را با بهره گرفتن از رگرسیون گیری بر روی داده های جور شده[۲۶] (برای مثال، به سال و به صنعت) به دست می آورند. در مطالعات بعدی، در خود مدل اصلی تغییراتی ایجاد شد (همان ماخذ).
از جمله دچو و همکاران در سال(۱۹۹۵) ادعا داشتند که به دلیل اینکه فروش، به واسطه دریافتنی های متورم شده، مدیریت سود را در بردارد، به همین دلیل باید نخستین پارامتر را از طریق عامل تغییر در دریافتنی ها تصحیح کرد. بنابرین باید را به کار برد. در این فرمول، ، تغیر در دریافتنی های حاصل از فروش در فاصله دوره t و دوره t-1 واحد تجاریi است(همان ماخذ).
=+++
(۲-۶)
بنیش[۲۷](۱۹۹۸)، ادعا داشت که ویژگی تعدیل حساب های دریافتنی در مدل تعدیل شده جونز در معادله (۲-۶)، در حقیقت برابر با – است. بنابرین بنیش، مدل اقلام تعهدی تعدیل شده از بابت فروش های نقدی را مطرح کرد:
(۲-۷)
=+_++
ایده اصلی بنیش(۱۹۹۸)، این است که تغییر در فروش های نقدی، همانند تغییر در فروش، شاخص مناسبی برای تغییر در عملکرد اقتصادی است. با این اوصاف، مشخص نیست که مفهوم این سازه چه بوده یا اینکه چگونه درآمد، شاخص اثر تغییر در محیط اقتصادی واحد تجاری بر اقلام تعهدی میباشد(همان ماخذ).
دیچو و دی چو[۲۸] (۲۰۰۲) بر اساس تحقق جریانات نقدی، رویکرد دیگری از مدل سرمایه در گردش طرح کردند:
=++++
(۲-۸)
ایده اصلی دیچو و دی چو آن است که اقلام تعهدی سرمایه در گردش، معمولاً طی یک سال رخ داده و به شکل جریانات نقد، تحقق خواهند یافت. سرمایه در گردش، به طور گسترده ای، به عنوان معیار اندازه گیری کیفیت سود (و نه جهت کشف مدیریت سود) استفاده می شود، با این اوصاف، اقلام تعهدی سرمایه در گردش میتواند مدلی جهت کشف نوعی مدیریت سود باشد که بر اساس آن، جریانات نقد حاصل از فعالیت های واقعی،دستکاری می شود(دچو و دیچو،۲۰۰۲).
۲-۶-۱-انقطاع در توزیع سود
در روش شناسی این مطالعات، حول ۳ آستانه، انقطاع توزیع سود گزارش شده است: