۳-کافرى که با زن مسلمانى زنا کند او را نیز گردن مىزنند.
۱-۱-۲-۲- حد رجم ومواردآن:
رجم درلغت به معنای سنگسارکردن است ودراصطلاح،نوعی مجازات حدی است که به موجب آن محکوم علیه درگودال مخصوص قرارداده شده وازطریق پرتاب سنگ به محکوم علیه به حیات وی خاتمه داده میشود.
مبنای تشریع این نوع مجازات فتاوای فقهاءبراساس روایات منقول ازامام صادق{ع}آمده است:{رجم حدّاکبرخداوند وجلدحدّاصغراوست.بنابراین اگرشخص محصن زناکند،رجم میشود وتازیانه براونواخته نمیشود}سیره عملی پیامبراکرم {ص}وحضرت علی {ع}نیزمؤیداجرای رجم درخصوص مرتکبین زنای محصنه می باشد.دررجم نتیجه اجرا،حدوث مرگ به طورقطعی نیست بلکه ممکن است محکوم ازگودال فرارکند،دراین صورت چنانچه جرم با اقرارمتهم اثبات شده باشد،محکوم رها میشودومرگ حادث نمیشود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
یکی از حدود زنا سنگسار کردن است. سنگسار حد کسى است که زن عقدى دائمى یا کنیز مملوک دارد و در حالى که بالغ و عاقل و آزاد بوده با او نزدیکى کرده و هر وقت هم بخواهد مىتواند با او نزدیکى کند، اگر با زنى که بالغه و عاقله است زنا کند باید او را سنگسار نمایند.
در مورد حد سنگسار برای مرد و زن زناکاری که حریم الهی و انسانیرا نقض کردند مرد محصن تا کمر و زن محصنه را تا نزدیکی سینه در گودالی دفن می کنند۱۰۲ ق . م و طبق شرایط حدرجم زناکاران ،سنگسارمی شوند .
در موقع اجرای سنگسار در جایی که زنا به گواه ثابت شده باشد اگر امام معصوم(ع) حضور دارد اول گواهان سنگ بزنند بعد امام(ع)، و اگر زنا به اقرار ثابت شده باشد، اول امام سنگ بزند و بعد جماعتى که حضور دارند .
یکی دیگر از حدود زنا که اول تازیانه و بعد از آن سنگسار مترتب می شود، در مورد پیرمرد و پیززنی است که محصن باشند و زنا کنند، زیرا عذر ایشان به اعتبار پیرى و انکسار شهوات کمتر است، و گناهشان عظیمتر، و جمع کثیری از علماء میان این قسم و قسم سابق فرق قائل نشده اند، مىگویند: مردى که زن یا کنیز داشته باشد و زنى که شوهر داشته باشد به شرائطى که گذشت، خواه جوان باشد، و خواه پیر، اول او را تازیانه مىزنند و آخر سنگسار مىکنند.
با توجه به این که شرایط اثبات جرمی که مرتکب آن، محکوم به مجازات سنگسار می شود، بسیار دشوار است، عملاً اجرای این حد الهی به ندرت اتفاق می افتد، اما با این وجود، گزارش های تاریخی، حکایت از چند مورد اجرای آن در زمان پیامبر (ص) دارد که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
۱-أَنَّ مَاعِزَ بْنَ مَالِکٍ أَقَرَّ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالزِّنَى فَأَمَرَ بِهِ أَنْ یُرْجَم؛ماعز بن مالک نزد پیامبر خدا(ص) به انجام زنا اقرار کرد و پیامبر (ص) دستور داد که او را سنگسار کنند.
۲-و قد ثبت فی الأحادیث أن رسول الله (ص) رجم الیهودی و الیهودیه لما جاءت الیهود بهما و ذکروا زناهما؛در روایات درج شده که پیامبر (ص)، مرد و زنی یهودی را بعد از آن که هم کیشانشان گواهی به زنای آنان دادند، سنگسار کرد{با توجه به این که بر اساس شریعت یهود نیز مجازات این افراد، سنگسار است}
۳-قال فی المنتقى فی سیاق حوادث السنه التاسعه…. و فیها رجم رسول الله (ص) الغامدیهکازرونی در کتاب منتقی، ضمن حوادث سال نهم هجری بیان کرده که در این سال، پیامبر (ص) زنی از قبیلۀ بنی غامد را سنگسار کرد .
۴-و فی الحدیث أنه (ع) رجم الغامدیه و الجهینیه بإقرارهما کما رجم ماعزا بإقراره
روایت شده که پیامبر (ص) همان طور که ماعز را با اقرارش سنگسار کرد، این حکم را در مورد دو زن ازقبیله های بنی غامد و جهینه نیز با اقرارشان اجرا نمود.
۵-سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ یَوْمَ جُمُعَهٍ عَشِیَّهَ رُجِمَ الْأَسْلَمِیجابر بن سمره نقل می کند که من در همان روز از پیامبر (ص) شنیدم که جمعه ای فردی به نام اسلمی سنگسار شد.
در نهایت، باید به این نکته توجه داشت که اجرای این حکم که موضوع آن به ندرت ممکن است بدون اقرار متهم ثابت شود، هرچند در نگاه اول، خشن به نظر می رسد، اما اگر مرتکب چنین جرمی، توبه نموده و سپس حکم اجرا شود، گناه او پاک شده و جایگاهش در بهشت خواهد بود.
همانطورکه ملاحظه می شود،رجم نوعی مجازات است باکیفیت اجرای خاص که غیرازقاضی صادرکننده رأی وشهود،مردم عادی درآن نقش اساسی دارند ودرواقع این مردم عادی هستند که بازدن سنگ به سروصورت محکوم اوراازپای درمی آورندومأموران دولتی دراجرای این مجازات نقش مستقیم ندارند.ازکلام فقهاء وکتب فقهی چنین استفاده می شودکه ازشرایط ولوازم اجتناب ناپذیر اجرای رجم،حضورعده ای ازمومنین درصحنه اجرای حکم وشرکت آنها دراجرای حکم می باشد[۲۲].همچنین اعمال این مجازت ملازمه قطعی باسلب حیات ومرگ محکوم نداردوچه بساموجبات سقوط حددرصحنه اجرافراهم آید ومحکوم جان سالم به دربرد.بنابراین مطابق فتوای فقهای شیعه،عدول ازشیوه اجرائی خاص آن وبکارگیری شیوه ای دیگر برای اعمال مجازات علیه مجرم تجویزنشده است واجرای این مجازات به کیفیت وابزارگفته شده(حفرگودال-قراردادن محکوم درگودال-تهیه سنگ-حضورمردم عادی-زدن سنگ)موضوعیت داردو طریقیت ازآن استنباط نمی شودوحداقل فقهای شیعه براین مطلب اجماع دارند.عبدالقادرعوده ازحقوقدانان اهل سنت نیزمعتقداست نحوه ی اجرای رجم برای مرتکب زنای محصن ومحصنه موضوعیت داشته وهیچ فعل دیگری که منجر به مرگ وسلب حیات مجرم گرددمثل زدن گردن ویادارزدن،جای رجم رانمی گیرد.
حدزنادرمواردزیررجم است:
الف:زنای مردمحصن،یعنی مردی که دارای همسردائمی است وبااودرحالی که عاقل بوده ،جماع کرده وهروقت نیز بخواهد می تواند بااوجماع کند.
ب:زنای زن محصنه بامردبالغ،زن محصنه زنی است که دارای شوهردائمی است وشوهردرحالی که زن عاقل بوده، بااوجماع کرده است وامکان جماع باشوهر رانیزداشته باشد.
۱-۱-۲-۳-حدجلد ومواردآن
تازیانه، تابیدهای چرمی یا ریسمانی است که برای راندن چارپایان، تنبیه خطاکاران و مانند اینها از آن استفاده میشود و به آن شلاق و قَمچی نیزگفته میشود.
تازیانه در اصطلاح فقه
واژه جَلْد در اصطلاح فقه و متون دینی بر کیفری خاص که برای برخی جرایم معین شده، اطلاق میگردد.
جلد{بروزن سرد} یعنی تازیانه زدن ودرشرع کیفربزه های خاص است مانند:زنا،شرب خمر،مساحقه،قیادت،قذف ومواردی ازتعزیرات ،صدتازیانه حدکامل است.این کیفر رادر دارالاسلام جاری کننددرهوای بسیارسرد وبسیارگرم نبایدجاری کرد. برعورتین نباید زد. حامل وبیماررامهلت دهند وگاه برهنه زنند وگاه روی جامه ی تن.[۲۳] زدن تازیانه به مجرم شرعا درزناازحدود است که دررساله ازآن بحث به میان آمده.
تازیانه در قرآن
در قرآن از تازیانه یک بار با واژه «سَوْط» سخن به میان آمده:«فَصَبَّ عَلَیهِم رَبُّکَ سَوطَ عَذاب»]و در دو آیه واژه جَلْد (تازیانه زدن) آمده است: «فَاجلِدوا کُلَّ واحِد مِنهُما مِائَهَ جَلدَه»؛ همچنین در برخی آیات دیگر نیز از ضرب و عذاب کافران یاد شده است [ برخی مفسران آن را به «زدن با تازیانههای الهی» تفسیر کردهاند .
در این آیات افزون بر مجازات برخی گناه کاران در دنیا با تازیانه، از تازیانههای عذاب الهی نیز سخن به میان آمده است .
درقرآن درسوره مبارکه «نور»آیه چنین آمده است: ” الزَّانِیَهُ وَ الزَّانِی … جَلْدَهٍ”- مراد مرد و زنى است که این عمل شنیع از آن دو سر زده، که باید به هر یک از آن دو صد تازیانه بزنند، و صد تازیانه حد زنا است [۲۴]به نص این آیه شریفه، چیزى که هست در چند صورت تخصیص خورده، اول این که زناکاران محصن باشند، یعنى مرد زناکار داراى همسر باشد، و زن زناکار هم شوهر داشته باشد، یا یکى از این دو محصن باشد که در این صورت هر کس که محصن است باید سنگسار شود، دوم این که برده نباشند که اگر برده باشند حد زناى آنان نصف حد زناى آزاد مىباشد. در این آیه سه حکم بیان شدهاست: صد تازیانه زدن به زن و مرد زناکار، عدم رأفت در اجراء این حکم و حضور جمعى به وقت تازیانه زدن
۱-۱-۲-۴- سایرمجازات های حدی برای زنا:
با توجه به این که زنا اقسامی دارد حدود مترتب شده بر آن هم مختلف است. از جمله حدود زنا آن است که:
۱-جلد،تراشیدن سروتبعیدکردن:این سه حدبرمردزناکار غیرمحصن، اگرچه ازدواج نکرده است،جاری می شودوگفته شده است ،تبعیدبه مردی اختصاص دارد که ازدواج کرده ولی دخول نکرده است که این أمررامیتوان درماده ۸۷ قانون مجازات اسلامی یافت که میگوید:مردمتأهلی که قبل ازدخول مرتکب زناشود به حد جلد و تراشیدن سر و تبعید به مدت یکسال محکوم خواهدشد همچنین زن زاینه نه سرش تراشیده می شود ونه تبعید می گردد بلکه فقط یکصدضربه تازیانه میخوردزیرا اصل،برائت است.
۲-ضغث{ترکه ها}: مرادازحد ضغث ، دسته ای از ترکه ومانند آنهاست که به تعداد لازم برای حد زدن می باشد ،یکباربربدن نواخته میشودولازم نیست تمام ترکه هابه بدن زانی برخوردکند.این مجازات حدمریضی است که تاب تازیانه های پی درپی و پشت سرهم راندارد،اگرچه بتواند درنوبت های مختلف آن راتحمل نماید ومصلحت نیز اقتضاء می کندکه دراجرای حدیادشده تعجیل شود[۲۵]
۳-جلد وکیفراضافه:این مجازات،حد زناکاری است که درشب یاروز ماه رمضان یاسایرزمانهای شریفه،مانندروزجمعه وعرفه یادرمکانی متبرّک زنانماید ویا آنکه بامرده ای زناکند که بااستنادبه ماده ۱۰۶ قانون مجازات اسلامی میتوان گفت علاوه برحدموجب تعذیر میشودتعیین کیفراضافه،بسته به نظرحاکم است که اقامه حدمیکند.
الف:زنا در ماه های حرام
مَن زَنا فی اللّیالی الشّریفه مِثل لَیالی الجُمعه أو لَیلَه النِصفَ مِن شَعبانَ أو لیله الفِطرَ أو الأضحى أو یَومَهما أو یَوم سَبعَهُ و عَشرینَ مِن رجب أو خمسه و عشرین من ذی القعده أو لیله سبع عشره من شهر ربیع الأوّل أو یوم الغدیر أو لیلته أو لیله عاشوراء أو یومه، فإنّه یغلظ علیه العقوبه.
اگر کسی در شب های مبارکی مثل(شب های جمعه، شب نیمۀ شعبان، شب عید فطر وقربان و در روز عید فطر وقربان یا در روز ۲۷ ماه رجب یا ۲۵ ماه ذی القعده یا شب ۱۷ ربیع الاول یا در روز و یا شب عید غدیر یا شب و روز عاشورا ) زنا کند مجازات چنین شخصی شدیدتر است .
ب:زنا در اماکن مقدس
در برخی از کتاب های فقهی آمده است: “و من زنا فی حرم اللّه و حرم رسوله أو حرم أحد من الأئمّه (ع)، کان علیه الحدّ للزّنا و التّعزیر لانتهاکه حرمه حرم اللّه و أولیائه. و کذلک إذا فعل شیئا یوجب الحدّ أو التّعزیر فی مسجد أو موضع عباده، فإنّه یجب علیه مع الحدّ التّعزیر، و فیما یوجب التّعزیر تغلیظ العقوبه”؛ اگر کسى کارهایى را که موجب حد است در مکان هاى شریف؛ مانند مسجد الحرام، مسجد رسول (ص)، مسجد کوفه، یا یکى از مشاهد ائمه )ع)، یا در مسجد )جامع)،که در اختیار حاکم شرع است علاوه بر حد، تعزیر را هم اضافه کند.
ب:زنا با میت
از موارد تشدید مجازات ارتکاب زنا، زنا با مرده است؛ بدین معنا که حاکم، زناکار را بیش از حدّ مقرّر به مقدار صلاحدید، کیفر مىکند.در رابطه با این موضوع بیان شده است:حدّ در وطى زن مرده مانند حدّ در زن زنده است، در صورت محصن بودن رجم و در صورت عدم آن حد است و گناه و جنایت در این جا فاحش تر و بزرگ تر است و بر او است که علاوه بر حدّ، به حسب نظر حاکم تعزیر شود؛ البته در آن تأمل است. و اگر زن مرده خودش را وطى کند تعزیر دارد، نه حد[۲۶].
۱-۲-امکان سقوط حد زناپس ازصدورحکم
دراین قسمت به سایر موانع اجرای مجازات ودیگرعوامل آن پرداخته میشود با توجه به اصل لزوم اجرای مجازات وفوری بودن اجرای آن می توان گفت که این اصل باحقوق محکوم علیه درمواردی تعارض دارد که دراین صورت برای جلوگیری ازتضییع حق محکوم علیه بایداجرای مجازات را تاحدودی به تعویق انداخت یاازاجرای آن صرف نظر کرد مثل بیماری محکوم علیه ودیگرمواردی که به آن اشاره خواهدشد.
۱-۲-۱-سقوط به سبب توبه پس ازصدورحکم
مقدمه
توبه در حقوق جزای اسلامی به عنوان یکی از موارد سقوط مجازات شمرده شده و به عنوان یک «تأسیس حقوقی» محسوب میشود؛ به گونهای که در سایر مکاتب کیفری امروزی، نمونه ی آن به چشم نمیخورد. در اهمیت آن همین بس کهیکیاز بهترین شیوههای جلوگیری از تکرار جرم و اصلاح مجرمین است. با تأمل در آیات و روایات و سخنان فقهای اسلام، استنباط میشود که برای توبه، ندامت حقیقی و عزم بر ترک گناه برای همیشه کافی است و انجام آن نیاز به لفظ و اعمال خاصی ندارد. در قانون مجازات اسلامی، توبه از جایگاه ویژهای برخوردار است و اگر با شرایط کامل انجام شود، یکی از معاذیر قانونی معافیت از مجازات شناخته شده است که در جرایم حق الله، قبل از ثبوت جرم به وسیله اقرار یا شهادت شهود، مسقط مجازات بوده، ولی در جرایمی که جنبه حق الناس دارند، موجب سقوط مجازات نیست؛ چون مرتکب، علاوه بر این که اوامر و نواهی الهی را نادیده گرفته، موجب ضرر و زیان مالی و جسمی یا آبرویی برای دیگران شده و باید جبران کند. البته توبه، مجازات اخروی را ساقط می کند، ولی باید دانست که وضع مجازات دنیوی، تابع مجازات اخروی نیست. از جمله نکات قابل توجه در باب توبه به عنوان یکی از معاذیر معافیت از مجازات، این است که اگر بزهکار بعد از اقرار توبه کند، قاضی میتواند (مخیر است) که از ولی امر برای او تقاضای عفونمایدیامجازات رادرحق وی اعمال نماید.
یکی از مباحث مهم در آموزههای اسلامی، «توبه» است. توبه، عمری همپای عمر انسان دارد؛ زیرا زندگی حضرت آدم در زمین با آن آغاز میشود و پیامبران توحیدی، مانند: ابراهیم، اسماعیل، یونس، موسی علیهمالسلام و پیامبرگرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله همواره در حال توبه بودهاند.
توبه در قرآن کریم نیز از جایگاه ویژهای برخوردار است و در آیات متعددی به آن اشاره شده است، به گونهای که واژه توبه و مشتقات آن، نود و دو بار و کلمه «استغفار» و مشتقات آن، چهل و پنج مرتبه ذکر شده است و در آیات متعدد دیگری نیز بدون ذکر این واژهها به این مسئله اشاره شده است.
در این میان، فقها از منظری دیگر به توبه نگریستهاند و با الهام از آیات و روایات، آثار حقوقی آن را مورد بررسی قرار دادهاند.
توبه از دیدگاه حقوق جزای اسلامی به عنوان یکی از موارد سقوط مجازات شمرده شده است و از این باب یک «تأسیس حقوقی» در حقوق جزای اسلامی است. بر همین اساس، این نوشتار بر آن است که این «تأسیس حقوقی» را از جوانب مختلف، به ویژه از منظر فقها و حقوقدانان اسلامی و به عنوان یکی از علل سقوط مجازات در حقوق کیفری اسلام، مورد کنکاش و بررسی قرار دهد.
توبه از دیدگاه جرمشناسی