به باور بسیاری پس از خانواده همسالان دومین عامل جامعهپذیری کودک میباشند. چرا که کودکان متعلق به این گروهها از موقعیت و وضعیت نسبتاً مساوی و روابطی برخوردارند و به موازات رشد زمان بیشتری را به خود اختصاص میدهند.[۵۶]
امروزه در علم روانشناسی این فرضیه به اثبات رسیده است که هر قدر میزان معاشرت نوجوانان با گروههای همسن خود بیشتر باشد فرد همرنگ و همانند آن ها میشود و برای کسب احترام در گروه، رفتارهای خود نمایانه تشویق میگردد. کودک ارزشهای نادرست که به واسطه برچسب دوستان بر او زده شده است را به عنوان ارزش میپذیرد و نگرشها و نصایح دیگران در نزد او ارزشهای منسوخ تلقی میگردند.[۵۷]
در واقع آثار برچسبزنی توسط دوستان کودک بر وی از این جهت دارای اهمیت است که تأثیرپذیری کودک از دوستان و همسن و سالهای وی بیش از دیگر اطرافیان و کسانی است که به نحوی از انحاء ممکن است با وی معاشرت داشته باشند و از این جهت برچسبی که به کودک زده میشود برای او جنبه ارزش پیدا میکند و آثار خود را به نحو آشکاری بر شخصیت وی نشان میدهد.
۱-۹-۱-۲- توسط معلم و دیگر کارکنان مدرسه
گسترش پیچیدگیها و مشکلات دنیای امروز که از نتایج صنعتی شدن و پیشرفت جهان و به وجود آمدن دنیای مدرن است باعث شده که پدر و مادر نقش کمتری در تعلیم و تربیت کودک داشته باشند و این مسئولیت خطیر را به دست معلمان کودک بسپارند.
البته بیان این حقیقت که پدران و مادران امروزی این مسئولیت سنگین را به دست معلم میسپارند به طور حتم نباید منفی و ناامیدکننده باشد. معلم به مانند پیامآوری به عنوان پیامآوری که به دلهای مرده انسانها حیات میبخشد و آن ها را از جهل و نادانی به سرمنزل مقصود هدایت میکند میتواند به عنوان ادامهدهنده راه پیامبران روشنیبخش مشعل بزرگ هدایت انسان باشد.[۵۸]
گاهی اوقات معلم به علت استرس و فشار کار و دیگر عوامل ممکن است نتواند بر خشم خود غلبه کرده و صفتی را در مورد دانشآموز خود به کار برد. کثرت دانشآموزان، حقوق غیرمکفی، وظایف فوق برنامه و… میتواند عاملی برای بروز خشم و عصبانیت در معلم باشد. همچنین ممکن است در موردی که در حالت عادی روحی قرار دارد صفتی را در مورد یکی از دانشآموزان یا گروهی از آنان به کار برد. از آنجایی که تأثیرپذیری کودکان از معلمشان بسیار زیاد است، بارها دیده شده است که آن صفت و برچسب را در مورد دوستان خود به صورت مستمر به کار میبرند. از طرف دیگر آثاری که برچسب مذکور بر ساختار شخصیتی کودک و ایجاد من ذهنی به وسیله صفت مذکور قابل بررسی است که به بزهکاری کودک در آینده منجر خواهد شد.
۱-۱۰- برچسب زنی به کودکان خیابانی
اصطلاح«کودکان خیابانی» به کودکان مناطق شهری که به طور کامل یا جزئی پیوندهای خانوادگی را از دست داده و به فعالیتهای گوناگون برای بقاء در خیابانها مشغولند اطلاق میشود. کودکان خیابانی قربانی فقر، اعتیاد، بهرهکشی جنسی، برچسبزنی(به عنوان یکی از کمترین گرفتاریهای آنان) و… میشوند که تعداد آن ها حتی در کشورهای توسعه یافته نیز در حال افزایش است.[۵۹]
یکی از رویکردهای شخصیتی که موجب فرار کودکان از خانه و بدل شدن آن ها به کودک خیابانی میشود به طور کلی آزردگیهای روانی است که بدان دچار میگردد. یافته ها نشان میدهند کودکانی که از خانه فرار میکنند خود را بسیار ضعیف مییابند و خیلی تأثرپذیر هستند.[۶۰]
در واقع برچسبزنی به کودک به طور خاص میتواند یکی از عوامل فرار وی و تبدیل شدن وی به کودک خیابانی باشد. از طرف دیگر کودکان خیابانی نیز به نوبه خود در معرض این تهدید قرار دارند که برچسب بر آن ها زده شود و تبدیل به بزهکاران آینده گردند.
۱-۱۱- برچسبزنی به کودکان درگیر مخاصمات مسلحانه
نبود نظارت و حس بینظمی و هرج و مرج از ویژگیهای کشمکشهای مسلحانه در دوران معاصر است که افراد بسیاری از جمله کودکان را که بر اساس مقررات و کنوانسیونهای بینالمللی نباید در این مخاصمات شرکت جویند وادار به حضور در صحنههای جنگ کردهاست. در واقع شرکت کودکان در جنگها و کشمکشهای مسلحانه که امروزه در کشورهای افریقایی بیش از سایر مناطق جهان شایع است از آنان شخصیتی بیپروا و جنگجو ساخته و آنان را برای ورود به اجتماع با چنین روحیه همراه با خشونت و وحشیگری آماده میسازد. کودکانی که باید در شبکه حمایت اجتماعی از سوی نهادهای گوناگون قرار داشته باشند برچسب جنگجو و مبارزه آن ها را در واقعیات اجتماعی به ورطه نابودی خواه کشاند. برخی از این کودکان به طور مستقیم درگیر مخاصمات مسلحانه بینالمللی نیستند و در اثر اینگونه جنگها بیخانمان و آواره شده و قربانی تحقیر و انگ و برچسب واقع میشوند.[۶۱]
نتایج تحقیقاتی که یونیسف بر روی ۶۰۰ کودک عراقی بین ۳ تا ۱۰ ساله انجام داده است نشان میدهد که نیمی از این کودکان در دوره سه ساله تحقیق مورد برچسبهای همراه با فشارهای روحی و روانی بسیاری بودهاند.[۶۲]
۱-۱۲- برچسبزنی در دادگاه و دادسرا
طرفداران رویکرد تعاملگرایی عقدیه دارند در تعاملهایی که فرد با جامعه دارد، پلیس، مأموران قضایی، دستگاه قضایی و… در واقع من فرد تحت تأثیر قضاوتها و تلقیهای آن ها قرار گرفته و لذا من این قضاوتها را به نهاد و من برتر یعنی«فرا من» منتقل میکند. در چنین شرایطی من آیینه انعکاس قضاوتها قرار میگیرد و کودک شخصیت خود را بر مبنای شخصیت دیگران منطبق میسازد و تلاش میکند همان گونه که دیگران میخواهند زندگی نماید.[۶۳]
۱-۱۲-۱- برچسبزنی در مراکز قضایی
در اکثر کشورها قضات اطفال از بین متخصصین انتخاب میشوند. احکام انتصاب آن ها به مدت چند سال صادر میشوند تا قضات مذکور در ضمن خدمت با وضع اجتماعی، موقعیت محلی مؤسسات و کانونهای اصلاح و تربیت و یا درمانی و رفتاری اطفال و نوجوانان تحت نظارت بتوانند آنان را برای سازگاری با محیط آشنا سازند.[۶۴]
۱-۱۲-۱-۱- در مرحله دادسرا و دادگاه
با توجه با این که اطفال و پرداختن به مسائل آنان از درجهای بالاتر از اهمیت قرار دارد بهطوریکه مجرمان بزرگسال در حقیقت همان بزهکاران نوجوانان نگریسته شود، از جمله این مسائل برخورد کیفری با آنان است که باید متحول شده و با روند و توسعه فرهنگی جامعه همراه شود.[۶۵]
به طور کلی پیشگیری از برچسبزنی بر کودک در جریان دادرسی دو فرایند متفاوت را شامل میشود. قبل از رسیدگی به کار گماردن قضات متخصص در امر رسیدگی به جرایم اطفال که با روحیه و شخصیت کودک آشنا بوده و تخصصهای لازم را دیده باشد از ضروریات است. در مجموع اطلاع قاضی اطفال از امور اجتماعی، فرهنگی و مسائل مربوط به روانشناسی کودک از شرایط اوله انتخاب اوست. این امر چه در اسناد بینالمللی و چه در قوانین داخلی کشورها همواره مد نظر قرار گرفته است.[۶۶] پس از آن غیرعلنی بودن جریان دادرسی است که باید موردنظر قرار گیرد.[۶۷]