۳- درک و فهم فراگیران و توانایی آنان برای بررسی نظامند مسایل و سوالات رشد مییابد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴- یادگیری خود هدایت شده و مسئولیتپذیری در فراگیران تقویت میشود (دیوید، ۲۰۰۲: ۱۰۴).
مراحل و گامهای روش تدریس حل مسئله
۱- شناسایی مسئله
۲- تعریف مسئله یا مشکل
۳- انتخاب یک راهبرد
۴- اجرای راهبرد
۵- ارزیابی نتایج
روش تدریس پروژه: روش تدریس پروژهای در درون خانواده الگوی تدریس حل مسئله قرار میگیرد و از روشهایی است که فراگیر نقش محوری در یادگیری دارد و فراگیران خود دانش را بردست میآورند که در این روش مدرس نقش راهنما و تسهیل گر را ایفا میکند. این رویکرد تدریس اشکال متنوعی دارد که در هر صورت فراگیران نقش اصلی را در یادگیری ایفا میکنند (کمبر و مک نات، ۲۰۰۷: ۹۸).
۲-۲-۴ روش تدریس مباحثه
پوتر و اندرسون[۳۳] (به نقل از فتحی آذر، ۱۳۸۷: ۲۸۲) مباحثه را شامل “تبادل کلامی منظم و هدفدار اصول، نظریات و مفاهیم که توسط گروهی از افراد در روند برآورد اهداف معین انجام میگیرد” میدانند. یکی از مهمترین روشهای تدریس فعال، روش تدریس مباحثه است که باعث مشارکت فراگیران در تعامل و گفتگوی کلاسی میشود و بر بحث واظهار نظر آنان در مباحث کلیدی و رشد تفکر فعال و خلاق فراگیران تأکید دارد.
مزیتهای روش تدریس مباحثه
۱- این روش تدریس با آنچه در کلاس رخ میدهد بسیارسازگار و قابل انعطاف است. به این صورت که به راحتی میتوان رخ دادهای کلاس در س را به مباحثه تبدیل کرد.
۲- منجر به رشد مهارتهای مباحثه و غنی شدن مفاهیم فراگیران میشود.
۳- باعث حفظ توجه فراگیران به مباحث کلاسی و فرایند تدریس میشود.
۴- به فراگیران در بیان افکار خود کمک میکند.
۵- به فراگیران در رشد مهارتهای ارتباطی کمک میکند (کمبر و مک نات، ۲۰۰۷: ۴۵).
۶- باعث تقویت قدرت بیان واستدلال فراگیران میشود (شعبانی، ۱۳۸۵: ۲۷۵).
محدودیتهای روش تدریس مباحثه
۱- در کلاسهای پرجمعیت به دلیل مشکل بودن کنترل مباحث و مشارکت فراگیران قابل اجرا نیست.
۲- احتیاج به مهارت بالای مدرس در زمینه کار و بحث گروهی دارد (شعبانی، ۱۳۸۵: ۲۸۶).
۲-۳ قسمت سوم: مفهوم شناسی تدریس مشارکتی
امروزه فعالیتهای مشارکتی در همه عرصههای زندگی انسان به چشم میخورد. در همه سازمانها از سازمانهای آموزشی گرفته تا سازمانهای غیر آموزشی همه تلاشها بر این است که از منابع و امکانات سازمان به نحو صحیح و درست استفاده شود. سرمایه انسانی از مهمترین سرمایههای هر سازمانی تلقی میشود که استفاده بهینه از تخصص و تواناییهای نیروی انسانی نیاز مبرم سازمانهای امروزی است تا بتوانند عملکرد خود را بهبود بخشیده و در کنارآن در عرصههای بینالمللی رقابت کنند. بررسیهای انجام شده در ارتباط با قسمت صنعت در ایالات متحده نشان داده که ۸۲% از کارها برای دستیابی موفقیت آمیز به هدفها به صورت تیمی انجام میشود که این آمار نشان دهنده تأثیرات مثبت کار گروهی و تیمی برای موفقیت سازمانها است (سالاس[۳۴] و همکاران، ۲۰۰۶). یکی از راهکارهای ارائه شده در این زمینه انجام کارهای تیمی و مشارکتی است. با هدایت سازمانها به سمت کارهای تیمی و مشارکتی هم نیازهای سازمان و هم نیازهای حرفهای و روانی و اجتماعی کارکنان سازمان تأمین میشود.
فشارهای بازار جهانی نیزسازمانها را از ساختارهای محافظه کارانه و غیر منعطف به سمت سازمانهایی ارگانیک و منعطف و باز سوق میدهد تا بتوانند با کار توام با همیاری در تیمها و مشارکت در تیمهای کاری به چالشها و نیازهای جهان امروز پاسخ درست دهند (مایکل و مارکی ویکز، ۱۳۸۷: ۱۴). دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به افرادی نیاز دارند تا بتوانند در جهانی که به طور روز افزونی در حال تحول و پیچیده شدن است هوشمندانه و پیشرفته زندگی کنند و برای دست یابی به این هدفها باید روی راهبردهای یاددهی و یادگیری تمرکز کنند تا هم به آنان بیاموزند و هم چگونه آموختن را یاد دهند (ادلی و سیلمن[۳۵]، ۲۰۰۹). همچنین برای رایج کردن فرهنگ گفتگو و مباحثه در جامعه لازم است تا دانشگاهها ابتدا تجربه موفقی را در این زمینه داشته باشند (لیاقتدار و همکاران، ۱۳۸۳) و بر این نکته توجه داشته باشند که در نظام آموزش عالی فرایند مولد و مستمر تولید علم، فرایندی جمعی، همیارانه و تیمی است که تبلور چنین شرایطی با تقویت مهارتهای گروهی و تیمی و توسعه همکاری و همیاری به جای رقابت و تلاش منفردانه محقق خواهد شد. بنابراین لازم است تا برای تحقق این هدف منابع و امکانات را برای توسعه و تکامل نظامهای آموزشی خود بکار گیرند و درصدد خلق محیطهای یادگیری گروهی و همکارانه و انعطافپذیر در محیطهای آموزشی برای دانشجویان باشند تا بتوانند تجربیات خود را گسترش دهند (ادلی و سیلمن، ۲۰۰۹). علاوه بر این باید به این مسئله نیز توجه کرد که نیازهای دانشجویان در دنیای متحول در حال تغییر است و لازم است رویکردهای تدریس نیز مطابق نیازهای فراگیران و تغییرات محیطی تغییر یابد و به این منظور به روشهای متنوعی نیاز است (آراسته، ۱۳۸۵).
یکی از روشهای تدریس جدید روش تدریس مشارکتی میباشد. در این شیوه تدریس به واسطه ایجاد تیمهای تدریس و یادگیری و تبادل ایده و اندیشه میان اعضاء تیم تدریس، سازمانهای اموزشی به سمت ترویج عملکرد تیم محور حرکت میکنند. به طوریکه در سالهای اخیر ارائه دروس به شیوه مشارکتی قسمت مهمی از برنامههای دانشگاه استانفورد[۳۶] را در بر گرفته است. در این دانشگاه علاوه بر حوزههای علوم انسانی، حوزههای علومی که کاملا مجزا از هم هستند نیز به شیوه مشارکتی تدریس میشوند و استادان با حوزههای تخصصی مجزا از هم تدریس یک واحد درسی را به عهده میگیرند (لویت[۳۷]، ۲۰۰۶). مفهوم تدریس مشارکتی را ویلیام الکساندر[۳۸] که به عنوان «پدر مدارس راهنمایی آمریکایی» شناخته شده. اولین بار در کنفرانسی که در دانشگاه کرنل برگزار شده بود، بیان کرد. او گروههایی متشکل از ۳ یا ۵ نفر معلم مدرسه راهنمایی را تشکیل داد که تدریس به صورت مشارکتی را برای گروههای بزرگی از دانشآموزان مشتمل بر ۷۵ تا ۱۵۰ نفر انجام میدادند. او در تحقیقات خود توانست استراتژیهای آموزشی مهمی را برای رویکرد آموزش گروهی و توسعه و گسترش محیطهای یادگیری تدریس گروهی برای معلمان پیشنهاد کند (جورج و گایتان[۳۹]، ۲۰۱۰).
۲-۳-۱ تعریف تدریس مشارکتی
از تدریس مشارکتی تعاریف زیادی بیان شده که به مهمترین آنها اشاره میشود. کارپنتر[۴۰] و همکاران (۲۰۰۷) تدریس مشارکتی را اینگونه تعریف کردهاند: تدریس مشارکتی اغلب اشاره میکند به دو نفر یا بیشتر از مدرسان که به طور مشترک درسی را تدریس میکنند.
به زعم گارنر[۴۱] (۱۹۹۵) تدریس مشارکتی الگویی است که همه اعضای تیم تدریس، نقش همدیگر را درک میکنند وبرای ایجاد و پیگیری اهداف کلی آموزش با هم کار میکنند.
ترامپ و میلر[۴۲] تدریس مشارکتی را همکاری دو نفر یا بیشتر از مدرسان میدانندکه در برنامهریزی، اجرا و ارزشیابی در یک یا دو حیطه موضوعی برای یک گروه از فراگیران به همدیگر کمک میکنند. آنها از تکنیکها و فنون متنوع تدریس استفاده میکنند وهدف شان کمک به ارتقاء و رشد دیدگاههای خود و افزایش یادگیری فراگیران و رشد قابلیتهای آنها میباشد (پیتر، ۲۰۰۵).
سینگر[۴۳] درتعریف تدریس مشارکتی اینطور بیان کرده است: تدریس مشارکتی عبارت است از دو نفر یا بیشتر از مدرسان که با حضور مدرس دستیار یا بدون حضور دستیار به صورت همکارانه طراحی، اجرا و ارزشیابی از یک گروه یا بیشتر از فراگیران را در کلاس انجام میدهند و این کار را در فضا و زمان مناسب آموزشی انجام میدهند به طوری که باعث افزایش صلاحیتها و قابلیتهای خاص اعضای تیم تدریس میشود (پیترٰ۲۰۰۵).
(سالاس و همکاران، ۲۰۰۶) تدریس مشارکتی را ابزار، روش و مفهومی که به طور کلی بر خلق راهبردهای آموزشی مبتنی بر تعامل میان اعضای تیم تدریس متمرکز است تعریف کردند. وجه مشترک تمام تعاریف بیان شده از تدریس مشارکتی این است که از همکاری دو یا تعداد بیشتری از مدرسان ومسئولیت مشترک و همکاری آنان در برنامهریزی و تدریس دروس تأکید دارند. در حالت کلی تدریس مشارکتی وسیلهای برای سازماندهی گروههای اموزشی برای بهبود تدریس است که پیامد آن رشد همزمان مدرسان و دانشجویان است.
سینگر عوامل مهمی را برای تدریس مشارکتی برشمرده است. وی برنامهریزی، آموزش و ارزشیابی مشتر ک، دستهبندی فراگیران بر اساس هدفهای خاص، جدول کاری انعطافپذیر یا به عبارتی برنامه زمانبندی قابل انعطاف، شناخت تواناییها وتخصصهای مدرسان همکار و استفاده از فضا و تجهیزات مناسب برای حمایت از محتوای اموزشی را از جمله عوامل میداند.
تدریس مشارکتی و یادگیری تیمی: اگر بنا به تعریف سلطانی و پورسینا، (۱۳۸۴: ۷۵) خلاقیت را تولید اندیشهها و افکار نو وجدید، و نوآوری را عملی ساختن آن اندیشهها و افکار بدانیم. در کارهای تیمی به دلیل ایجاد جو مشارکت و تبادل نظر هم افکار و اندیشههای نو ارائه میشود و هم امکان کاربرد آنها توسط افراد بوجود میاید. بر این اساس لازم میآید که به این نکته اشاره شود که تفاوت میان سازمانهای سنتی و سازمان یادگیرنده در ۵ اصل نهفته است که از مهمترین آنها آرمان مشترک و یادگیری جمعی است. یکی از الزامات بسیار مهم در سازمانهای یادگیرنده علاوه بر تولید دانش، انجام کارهای تیمی، ارتباطات افقی و توانمندسازی کارکنان سازمان در بهرهگیری از منابع مالی، انسانی و مادی سازمان است که این کار از طریق مبادله افکار و اندیشهها و اطلاعات میان کارکنان به ظهور میرسد (منوریان و عسگری، ۱۳۸۸: ۲۹) دانشگاهها از مراکزی هستند که باید پیشگام در انجام کارهای تیمی و گروهی باشند و راهبرد تدریس به شیوه مشارکتی گامی است در جهت ظهور اندیشهها و افکار نو و به تبع آن کاربست افکار تولید شده در زمینههای حرفهای وشغلی توسط مدرسان
۲-۳-۲ اشکال متفاوت تدریس مشارکتی
به زعم (والاس[۴۴]، ۲۰۰۷) تدریس مشارکتی در قالب دو الگوقابل شناخت است:
الگو اول تدریس مشارکتی ترکیبی است از مشارکت دو مدرس که هر کدام در یک حیطه از مباحث واحد درسی تخصص دارند. این الگو فرصت زیادی را برای ترکیب حیطههای موضوعی در یک کلاس بوجود میآورد. شکل (۲-۱) ملاحظه شود).
شکل (۲-۱): الگو اول تدریس مشارکتی
الگو دوم تدریس مشارکتی ترکیبی است از چند مدرس متخصص که هر کدام از آنها در یک حیطه از واحد درسی شناخته شده و تخصص دارند و همه آنها برای یک کلاس به صورت مشترک طرح درس تهیه میکنند.
دستهبندی دوم از تدریس مشارکتی تا حدی مشابه دستهبندی قبلی است که (روتییر[۴۵]، ۲۰۰۱) ارائه داده است. روتییر تدریس مشارکتی را در دو دسته کلی به نام دستهA و دسته B معرفی کرده است.
دستهبندی اول یا نوع A به گونه ایست که دو نفر یا بیشتر از مدرسان برای یک گروه ثابت از فراگیران در یک زمان و در یک کلاس به صورت مشترک تدریس میکنند.
دستهبندی نوع دوم یا نوع B به گونهای است که مدرسان با هم کار میکنند یعنی طرح درس تهیه میکنند اما ضرورتی ندارد که تدریس برای گروه ثابتی از فراگیران الزاما در یک زمان واحد انجام شود. هر کدام از مدرسان تدریس قسمتی از واحد درسی را که در آن قسمت بیشتر تخصص دارند و دانش آنان در آن قسمت غنی است به عهده میگیرند و زمان تدریس را با توجه به اولویت طرح مباحث، تعیین میکنند.
در دستهبندی نوع A انواع متفاوتی از تدریس به شیوه مشارکتی جای میگیرد که در ادامه بحث به طور خلاصه به آنها اشاره میشود.
۱- تدریس مشارکتی سنتی: در این شیوه مدرسان تعامل فعالانهای در آموزش محتوا و مهارتها به فراگیران به عهده دارند. برای مثال یک مدرس موضوعات جدید را ارئه میدهدو مدرس دیگر نقشه مفهومی آن را تهیه کرده و آن را برای فراگیران ارائه میدهد.
۲- تدریس گروهی: این شیوه یک تجربه پویای آموزشی است که به بیان یک موقعیت سنتی تدریس اشاره دارد که در آن مدرسان برای طراحی کردن و تدریس موضوعات که به تنهایی قابل ارائه نیست با هم همکاری و به تبادل آراء و عقاید میپردازند.
۳- تدریس حمایتی: این شیوه زمانی کاربرد دارد که یک مدرس مسئولیت تدریس محتوا به فراگیران را بر عهده میگیرد و مدرس دیگر عهدهدار فراهم آوردن فعالیتهای مرتبط با موضوعات یا آموزش مهارتهای مطالعه و یادگیری موضوع مربوطه به فراگیران است.
۴- تدریس برابر: در این موقعیت تدریس، کلاس به دو گروه تقسیم میشود و هر مدرس تدریس موضوع که بین دوگروه یکسان است را به گروه خودش بر عهده میگیرد. البته این الگو با دیگر شکلهای تدریس مشارکتی قابل کاربرد است و موقعیت مناسبی برای آموزش در مواقعی که فراگیران درگیر انجام پروژههای خود هستند ایجاد میکند و مدرسان با گردش در کلاس بر فرایند انجام کار فراگیران نظارت میکنند.
۵- تقسیم کلاس بر اساس تفاوت ها: این نوع از تدریس شامل تقسیم کلاس به گروههای کوچک بر اساس نیازهای فراگیران است. هر مدرس مسئولیت یک گروه را براساس نیازهای آموزشی آن گروه بر عهده میگیرد.
۶- مدرس کنترل کننده: این شیوه تدریس مشارکتی زمانی رخ میدهد که یک معلم مسئولیت آموزش به کل کلاس را به عهده دارد و مدرس دیگر مسئولیت کنترل کلاس و تجهیزات آن و همچنین ارزیابی یادگیری و رفتارهای فراگیران را به عهده دارد.
در دستهبندی نوع B نیز انواع متفاوتی از تدریس مشارکتی جای میگیرد که به آنها نیز اشاره مختصری خواهد شد.
۱- اعضای هیات علمی عقاید و منابع را به مشارکت میگذارند، ولی به طور مستقلانه عمل میکنند. این شکل از تدریس مشارکتی به فرایندی اشاره دارد که در آن مدرسان طی جلساتی که برگزار میکنند با هم نشست و گفتگو میکنند و آراء و عقاید و تجربیات خود را مورد مذاکره و مشورت قرار میدهند، اما هر کدام در کلاسی مستقل تدریس میکنند. در واقع آنها در جلساتی که با هم دارند به طور همکارانه با هم برنامهریزی برای کلاسها را انجام میدهند و از ایدههای همدیگر استفاده میکنند ودر کلاس خود از ایدههای همکاران استفاده میکنند. هدف این ملاقاتها این است تا همکاران یکدیگر را در جریان روشهای تدریس نو و همچنین روشهای ارزشیابی سودمند قرار دهند.
۲- معلمان عضو تیمهای تدریس در یک مرکز منابع عمومی شرکت میکنند: در این روش نیز هریک از مدرسین به طور مستقل برای یک کلاس تدریس میکند اما در یک مرکز برای دریافت منابع راهنما و تجربیات برای حل مسائل کلاسی با هم مشورت میکنند.
۳- اعضای تیم تدریس با همکاری هم برای یک گروه از فراگیران طرح درس تهیه میکنند، اما هر کدام از مدرسان زیر گروههای خاصی از گروه بزرگتر فراگیران را آموزش میدهند.
۴- اعضای تیم برنامهریزی برای یک کلاس را با هم انجام میدهند اماهر مدرس حیطههای تخصصی خود را تدریس میکند. این روش به این صورت است که چند نفر یا دو نفر از مدرسان برای یک کلاس برنامهریزی انجام میدهند و اولویت شروع مباحث را نیز تعیین کرده و در مورد زمان ارائه هر مطلب با هم توافق میکنند.
پری و استوارت (۲۰۰۵) تدریس مشارکتی را بسته به سطح همکاری بین مدرسان در یک پیوستار ترسیم کرده که در یک طرف یایینترین سطح همکاری را قرار داده و در طرف دیگر بالاترین سطح همکاری را ترسیم کرده است. در پایینترین سطح همکاری دروس به صورت همکارانه بوسیله گروهی از مدرسان طراحی میشود اما هرکدام از مدرسان به صورت انفرادی و به روشی کاملا متفاوت از مدرس دیگر تدریس و ارزشیابی انجام میدهد و حتی ممکن است روش تدریس همدیگر را مشاهده نکنند اما نکته اینجاست که چون در مرحله طراحی با هم همکاری میکنند میتوانند از عقاید و دیدگاههای همدیگر آگاه شوند. این سطح از تدریس مشارکتی با تدریس مشارکتی نوع ۵ از طبقهبندی B روتییر مشابهت دارد. در بالاترین سطح همکاری، واحد درسی به صورت مشترک بین دو مدرس طراحی، اجرا و مورد ارزشیابی قرار میگیرد. در این سطح تمام جنبههای فرایند تدریس از برنامهریزی آموزش گرفته تا خود فرایند تدریس در کلاس به صورت همکارانه خواهد بود. این سطح از تدریس مشارکتی با تدریس مشارکتی دسته A روتییر مشابهت دارد.(شکل ۲-۲).