بین ویژگی های شخصیتی والدین دارای نوجوانان اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی ، تفاوت وجود دارد.
بین سبکهای مقابله ای والدین دارای نوجوانان اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی ، تفاوت وجود دارد.
بین میزان استرس والدین دارای نوجوانان اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی ، تفاوت وجود دارد.
۱-۷ تعریف اصطلاحات به صورت نظری و عملیاتی
ویژگی های شخصیتی والدین:
تعریف نظری: ویژگی های شخصیتی شامل پنج بعد عمده شخصیت مثل روان رنجورخویی ؛ برون گرایی گشودگی ، تجربه سازگاری و وظیفه شناسی است(کاستا ومک کری ۱۹۸۵ ،۱۷)
تعریف عملی: در این تحقیق عبارت است از نمره ای که فرد در آزمون ۵ عاملی NEO به دست می آورد.
سبکهای مقابله ای :
تعریف نظری :سبکهای مقابله ای یکی از مولفه های اساسی بهداشت روانی است و تلاش های فکری – هیجانی – رفتاری است که فرد هنگام رو به رو شدن با فشار های روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار می گیردکه شامل مقابله مستقیم،فاصله گرفتن،خود کنترلی،طلب حمایت اجتماعی،پذیرش مسئولیت،گریز-اجتناب،حل مسئله برنامه ریزی شده وارزیابی مجدد مثبت میباشد(وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی۱۳۷۸،۸۷)
تعریف عملی :در این تحقیق عبارت است از نمره ای که فرد در تست سبکهای مقابله ای فولکمن و لازاروس بدست می آورد .
میزان استرس :
تعریف نظری :از نظر علمی ، استرس عبارت است از عدم تناسب بین تقاضاها در زندگی ما وروش هایی که برای بر آوردن آنها داریم، در حقیقت استرس یک واقعه نیست بلکه واکنش فرد نسبت به یک واقعه است(گنجی ۱۳۸۰ ،۶۷)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
تعریف عملی :در این تحقیق عبارت است از نمره ای که فرد در آزمون استرس کسب میکند.
اختلال سلوک :
تعریف نظری: عبارت است از رفتاری که حقوق اساسی دیگران و هنجار های اجتماعی متناسب با سن را نقض می کند، پرخاشگری، ویرانی و تخریب اموال، سرقت و تقلب، دروغگویی در میان کودکان مبتلا به اختلال سلوک مشاهده می شود(لطفی و وزیری ۱۳۸۹،۴۵)
تعریف عملی :در این تحقیق عبارت است از نمره ای که فرد در چک لیست اسکید کسب می کند.
فصل دوم
ادبیات
و
پیشینه پژوهش
۲-۱ مقدمه
در این فصل ابتدا به بررسی نظریه های مربوط به اختلال سلوک، ویژگیهای شخصیتی، سبکهای مقابله ای و استرس می پردازیم سپس پژوهشهای انجام شده در این زمینه ارائه خواهد شد.
۲-۲ اختلال سلوک
اختلال نافرمانی، شامل الگوی عودکننده ای از رفتار منفی کارانه، گستاخی، خصومت، نافرمانی نسبت به صاحبان قدرت است که این رفتار باید دست کم ۶ ماه ادامه داشته باشد(کاپلان و سادوک ۲۰۰۳،۶۵). اختلال سلوک در بردارنده مجموعه ای از رفتارهای ضداجتماعی ناپایدار در کودکان است که باعث اختلال در چند زمینه عملکردی آنان می شود و ویژگی آن پرخاشگری و تجاوز به حقوق دیگران است.
شروع در دوران کودکی: در این نوع اختلال سلوک، حداقل یک ویژگی مطرح، قبل از ۱۰ سالگی باید رخ دهد. افراد مبتلا به این اختلال، معمولاً مذکر هستند، مکرراً پرخاشگریهای فیزیکی و ارتباط آشفته با همسالان دارند، ممکن است در دوران اولیه کودکی، مبتلا به اختلال بی اعتنایی مقابله ای باشند و معمولاً اختلال آنها به اختلال شخصیت ضد اجتماعی گسترش می یابد.
شروع در دوران نوجوانی: این گروه به وسیله عدم وجود هرگونه ملاک مشخص اختلال سلوک در قبل از ۱۰ سالگی تعریف می شود. مبتلایان این نوع اختلال سلوک در مقایسه با نوع اول، رفتار پرخاشگرانه کمتری نشان می دهند و تمایل دارند ارتباطات عادی تری با همسالان خود داشته باشند، اگرچه در همکاری با دیگران، اغلب مشکلات رفتاری از خود بروز می دهند. به نظر می رسد که این عده کمتر از نوع اول به اختلال شخصیت ضد اجتماعی مبتلا می شوند و نسبت شیوع آن در پسرها به شدت گروه اول نیست.
در دهمین طبقه بندی بین المللی بیماریها(ICD-10)، اختلال سلوک شامل اختلال سلوک محدود به شرایط خانوادگی، اختلال سلوک غیر اجتماعی، اختلال سلوک اجتماعی، اختلال نافرمانی مقابله جویانه، سایر اختلالات سلوک و اختلال سلوک نامتمایز است.
در سبب شناسی این اختلال، عوامل گوناگونی مطرح می شود:
داج (۲۰۰۰) از تعدادی عوامل خطرزا در بروز اختلال سلوک نام می برد. این عوامل خطرزا شامل عوامل زیست شناسی، اجتماعی- فرهنگی و تجربه های زندگی است. داج تأکید می کند که یک عامل به تنهایی نمی تواند سبب بروز اختلال سلوک در کودک باشد، بلکه باید تأثیر عوامل متعدد در بروز این اختلال مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. فلپ و مک لینتاک (لطفی کاشانی و وزیری ۱۳۸۴، ۳۷) رویکردی زیست شناسی- اجتماعی به اختلال رفتار و از جمله به اختلال سلوک دارند. آنها معتقدند که نه عوامل اجتماعی و نه عوامل زیست شناسی، به تنهایی نمی توانند توضیح دهنده پیچیدگی رفتارهایی که در اختلال سلوک دیده می شود، باشند. بلکه بر همکنش بین عوامل زیست شناسی و اجتماعی است که موجب به وجود آمدن این اختلال می شود به طور کلی، تحقیقات مختلف نشان دهنده تاثیر خانواده در سبب شناسی اختلال های سلوکی است. (هاندرن و مولن ۱۹۹۷،۱۰۸-۹۰)
این تاثیر غیرقابل تردید از طرق متعددی همچون تعارض والدین، جو عدم توافق، پرخاشگری و گسستگی، ارتباط ناکافی با کودک، طلاق، جدایی از پدر، ضداجتماع یا الکلی بودن والدین و نظام قهرآلود خانوادگی وارد می شود(قریشی ۱۳۹۰،۹۸) شفر (۱۹۶۱) نیز ضمن مطرح ساختن دو بعد کلیدی از شیوه های مربوط به عملکرد والدین تحت عنوان بعد کنترل (به ترتیب از اجازه دهنده تا محدودکننده) و بعد هیجانی (از گرمی تا خصومت)، این ابعاد را به عنوان عوامل پیش بینی کننده بزهکاری و آسیب های روانی دوران کودکی ارائه کرده است. از نظر او والدینی که رفتارشان در انتهای این ابعاد واقع شود، کودکانی با گرایش جامعه ستیز بار می آورند. مطالعه های طولی نیز روی مزاجها نشان دهنده آن است که بسیاری از انحرافهای رفتاری در آغاز، واکنشی مستقیم در مقابل عدم تناسب مزاج و نیازهای کودک از یک سو و نظر والدین و روش های آنها در تربیت فرزندان از سوی دیگر است. کودکانی که در شرایط آشفته و غفلت بار پرورش می یابند، خشمگین، موذی و پرتوقع بار می آیند و موفق به کسب تدریجی تحمل کافی که لازمه روابط رسش یافته است، نمی شوند و لاجرم چون الگوی نقش آنها ضعیف و غالباَ متغیر است، زیر بنای الگوی آرمانی و وجدان در آنها سست می شود و در نهایت انگیزشی برای رعایت موازین اجتماعی پیدا نمی کند و سنگدل می شوند.(کالوین ودیگران ۱۹۹۸،۱۶۹)
عوامل چندی در شیوع این اختلال ها موثر است، از جمله سطح اجتماعی- اقتصادی پایین، وجود محرومیت در خانواده، تراکم زیاد جمعیت در خانواده، وجود ناسازگاری های خانوادگی، داشتن خانواده های پرجمعیت (وبستر، استراتون و دال ۲ ۱۹۹۵،۳۲۰) عملکرد ضعیف خانواده و پدر و مادر بی کفایت در کنار عوامل یادشده در شکل گیری این اختلال ها مهم شناخته شده اند (استینر ۲۰۰۰،۳۸). رتبه تولد و تعداد افراد خانواده نیز دو عامل دیگری است که در شکل گیری اختلال سلوک نقش دارد(وبستر، استراتون ودال ۱۹۹۵،۲۱۷).
۲-۳ علل اختلال سلوک
به علت اینکه رویکرد زیستی در تبیین کامل سبب شناسی این اختلال موفق نبوده است، عوامل روانشناختی و عوامل محیطی مختلفی در این زمینه معرفی شده است که یا در ترکیب با درون داده های زیستی و یا به صورت مستقل، رفتارهای پرخاشگرانه را دامن می زنند و در این میان ویژگیهای شخصیتی والدین در بروز این اختلالات نقش اساسی دارد.
۲-۴ سبب شناسی اختلالات روانی
واقعیت آن است که با انبوه یافته هایی که در تاثیر نقش عوامل زیستی در پدید آیی صفات روانی و نقش عوامل روان شناختی در پدید آیی مسائل زیست شناختی ارائه شده است، مطالعه عوامل سبب ساز اختلالات روانی در مقوله هایی مجزا تقریباً غیر ممکن به نظر می رسد. عوامل زیست شناختی از طریق ژن ها و وراثت نه تنها بر ویژگی های جسمانی مانند رنگ چشم و پوست تاثیر می گذارند، بلکه در چگونگی سطح فعالیت و حساسیت نسبت به محرک ها (شرایطی که رفتار را حفظ می کند) نیز نقش دارند.
در زیر به توصیف هر یک از عوامل زیستی و روانی پرداخته می شود.
۲-۴-۱ عوامل زیستی
از زمان های قدیم این اعتقاد که آشفتگی در بدن از نظر عملکرد و ساختار باعث رفتارهای پریشان می شود، وجود داشته است. در این نظر، ارتباط بین عفونت ها و نواقص بدنی با رفتارهای ناهنجار مورد توجه است. هر چند هنگام مطرح شدن زمینه های زیستی، عوامل ژنتیک اولین موضوعی است که به ذهن خطور می کند، با این حال، عوامل زیستی می تواند بنیادهای غیرژنتیکی داشته باشد (مانند کمبود اکسیژن در هنگام تولد یا سوء تغذیه و …). بنابراین، عوامل زیستی در چهار زمینه ناهنجاری های کروموزومی، ژن های معیوب، آسیب زاها و آمادگی مورد بررسی قرار می گیرد(یوسفی ۱۳۷۹،۱۴۵)
۲-۴-۲ ناهنجاری های کروموزومی
تعداد کروموزوم ها یکی از خصوصیات ثابت موجودات زنده است. گاهی به علت برخی از اختلال ها، تغییراتی در این تعداد پدید می آید و در نتیجه شخص کمتر یا بیشتر از ۴۶ کروموزوم کسب می کند یا شکستگی ها و یا جوش خوردگی های غلطی در کروموزوم ها ایجاد می شود و در نتیجه کروموزوم های غیرطبیعی به وجود می آیند. مجموع این تغییرات کروموزومی را چه از نظر تعداد، چه از نظر ساختمان در ژنتیک انسانی ناهنجاری های کروموزومی می نامند (لطفی کاشانی ووزیری ۱۳۸۴،۳۰).
۲-۴-۳ ژن های معیوب
هر گونه نقصی در ژن ها می تواند در صفات جسمانی و روانی فرد مؤثر باشد. ژن های بارز خصوصیات فرد را بی توجه به ماهیت ژن موجود در جفت دیگر کروموزوم مشخص می کند. هر چند اختلال شدید در ژن های بارز معمولاً منجر به مرگ در دوران جنینی می شوند، با این حال هنوز اختلالاتی مانند تصلب شرایین یا کره هانتینگتون وجود دارند که به وسیله ژن بارز منتقل می شوند . تاکنون حدود ۲۰۰ نقص ژنی شناخته شده است که تقریباً نیمی از آن ها توسط ژن های بارز معلوم می شوند و در مجموع یک درصد از افراد را تحت تأثیر قرار می دهند و بیشتر مشکلات از طریق ژن نهفته و هنگامی که ژن نهفته دیگری از همان نوع و در همان ناحیه وجود داشته باشد، پدید می آیند (کاپلان و سادوک ۲۰۰۷،۲۴۵)
۲-۴-۴ آسیب زاها
آسیب زاها، عوامل و متغیرهایی هستند که یک جنین سالم را مورد هدف قرار می دهند. این عوامل بر سیستم عصبی تاثیر می گذارند و در رشد و سلامتی کودک و رفتار عادی وی تداخل ایجاد می کنند. می توان آسیب زاهایی را که در فرایند زیستی فرد مداخله می کنند در دو گروه آسیب زاهای قبل و بعد از تولد مورد مطالعه قرار داد. جنین در دوران بارداری بنا به دلایل متعدد نظیر بیماری های آبله مرغان، سرخچه، یرقان، آنفلونزا، اوریون، توکسوپلاسموزیس در معرض پرتوها و مواد خطرناک (اشعه، فلزات سنگینی چون سرب، کبالت، جیوه و …) مصرف دارو و سوء مصرف مواد (استرپتومایسین، تتراسایکلین، آسپیرین، باربیوراتها، هورمون ها، الکل، مواد مخدر، مواد محرک، مواد آرام بخش و حتی مصرف بیش از حد ویتامین هایی چون آ، ک، د)، ضربه ها، تغذیه و سوءتغذیه، آلودگی محیط زیست)، (وارد شدن مواد شیمیایی در هوا مانند جیوه، سرب، هیدروکربن و …) می تواند از مسیر رشد طبیعی منحرف شود یا مشکلاتی را در سازگاری عادی کودک ایجاد کند. عوامل آسیب زای دیگری وجود دارند که بعد از تولد به وجود می آیند و سلامتی جسمانی و روانی کودک را در حین و بعد از تولد تحت تأثیر قرار می دهند. این عوامل نیزدر مشکلات رفتاری و مشکلات دوران کودکی نقش موثری دارند(کاستلو ، تیموتی و بی تا ۲۰۰۱، ۱۸۶-۱۷۸)
۲-۴-۵ آمادگی
آمادگی، زمینه وسیع تری از امکانات لازم برای به وجود آمدن یک رفتار است. جنبه ای از این آمادگی برمشخصه های جسمانی و جنبه ای دیگر بر تأثیر چند ژنی استوار است. به عنوان مثال، بیماری های جسمانی که به طور مستقیم مغز را تحت تأثیر قرار نمی دهند ولی می توانند پیامدهای روان - شناختی داشته باشند. اثر اختلالات بدنی در کودکان، وسیله میند و همکاران (۲۰۰۴) مورد بررسی قرار گرفته است. آن ها متوجه شدند که وجود نقایص عضوی، حتی بر روی خواهران و برادران فردی که این نقایص را دارند، موثر است و اختلالات رفتاری را در آن ها دامن می زند. کودکان مجموعه دوم که «کودک دشوار » نامیده می شوند (۱۰ درصد نمونه ها)، در عملکردهای زیستی خود بی نظم هستند، نسبت به انگیزه های جدید حالت کناره گیری منفی دارند، نسبت به تغییرات سازگاری ندارند یا به کندی سازگاری نشان می دهند، خلق بالا دارند که غالباً مثبت نیست، به طور نامنظم می خوابند و گرسنه می شوند و خود را به سختی به برنامه ها، افراد، موقعیت ها و موارد جدید تطبیق می دهند، با صدای بلند گریه می کنند یا می خندند، به راحتی تسلیم می شوند و غالباً قشقرق به راه می اندازند. و گروه سوم کودکانی هستند که با «واکنش کند » نامیده می شوند (۱۵ درصد نمونه ها). این افراد نسبت به انگیزه های جدید واکنش منفی نشان می دهند، ولی در تماس مداوم با آن ها به آهستگی سازگار می شوند، عمدتاً واکنش های کندی دارند و در مقایسه با کودکان دشوار عملکرد زیستی منظم تری دارند. ۳۵ درصد دیگر کودکان در هیچ یک از طبقات فوق جای نمی گیرند و ترکیبات متنوعی از تأثیرات سرشتی را دارا هستند (یوسفی ۱۳۸۶،۶۵).
۲-۴-۶ عوامل روانی، اجتماعی و فرهنگی
آدمی به همان میزان که تحت تأثیر عوامل ژنتیکی است که در طی میلیون ها سال تحول یافته است، به همان نسبت نیز محصول میراثی اجتماعی و فرهنگی است که معلول هزاران سال تحول اجتماعی است. در این بستر هر گروه، طرح فرهنگی خود را به صورت نظامداری به کودکان خود می آموزد و کودکان به مدد یادگیری، رفتارهای مخصوصی را کسب می کنند تا انتظارات خاصی را برآورده سازند. اینکه هر فردی در معرض عکس العمل های گوناگون دیگران است که بر رفتار و شخصیت او تأثیر می گذارند، در حیطه عوامل روانی، اجتماعی و فرهنگی قرار می گیرد. معمولاً خانواده، همسالان و افراد مرتبط ، آموخته های کودک و قلمرو اجتماعی- فرهنگی که کودک در آن بزرگ می شود، در رفتار وی نقش تعیین کننده ای دارند (احمدی ۱۳۸۷،۸۵)