بر طبق گزارش مرکز تجارت جهانی در سال ۲۰۱۰ صنایع دستی یکی از بخش های مهم ایجاد اشتغال در بخش غیر رسمی است. برای افراد کم درآمد تولید صنایع دستی میتواند فرصتی جهت افزایش درآمد محسوب شود. در اغلب کشورهای در حال توسعه از تولید صنایع دستی در کنار شغل اصلی به عنوان درآمد مکمل خانوار استفاده می شود. برای این افراد تولید صنایع دستی فرصتی جهت کاهش فقر محسوب می شود (گزارش مرکز تجارت جهانی،۲۰۱۰).
تولید صنایع دستی اساسا متکی بر منابع داخلی است ، از این رو به طور معمول بیش از نود درصد ارزش داده ها در این رشته که به طور عمده شامل نیروی کار،مواد اولیه ی مصرفی و ابزار و وسایل کار است در داخل کشور قابل فراهم شدن است و طبعا هر گونه افزایش در میزان تولید و فروش فراورده های دستی اثر مستقیمی در ازدیاد ” تولید ناخالص ملی ” دارد. صنایع دستی در درآمد ملی هند سهمی معادل چهارده درصد را دارا بوده است و بسیاری از کشورهای رو به رشد سهم صنایع دستی در درآمد ملی را بین هشت تا شانزده درصد ذکر کردهاند. بر اساس آخرین برآوردها سهم صنایع دستی در درآمد ملی ایران حدود پنج درصد است (یاوری،۱۳۸۹).
همچنین صنایع دستی به دلیل کوچک بودن ابعاد اقتصادی واحدهای تولید کننده و عدم تمرکز قدرت در دست یک یا چند واحد تولیدی به تامین دموکراسی اقتصادی کمک زیادی خواهد کرد. همین خصوصیت صنایع دستی موجب می شود که قسمت عمده منافع حاصله از تولید به طبقات کم در آمد اجتماعی تعلق گیرد و این امر به خصوص در کشورهای رو به رشد که نابرابری های اقتصادی و اجتماعی آن ها به مراتب بیشتر از کشورهای پیشرفته است کمک قابل ملاحظه ای به توزیع عادلانه تر درآمدها و تامین تعادل اجتماعی خواهد نمود (اطلس ملی صنایع دستی، ۱۳۸۰).
تولید هنر و صنایع دستی که از مهارت های موجود بهره میبرد نیازمند سرمایه گذاری کمی است و موجب ایجاد درآمد و استقلال مالی شده و به افراد این امکان را میدهد که در جوامع محلی خود کار کنند و همچنین از سنت های خود پاسداری کنند. فراهم آوردن چنین شرایطی بسیار آسانتر از ایجاد شرایط مهاجرت به شهرهای بزرگ است با وجودی که فرصت های اشتغال بیشتری در این شهرها برای آنان فراهم است اما از فرهنگ سنتی آنان چیزی باقی نمی ماند ( لی و همکاران، ۲۰۰۸).
تخمین زده شده است که به تنهایی در آسیا بیش از ۲۰میلیون نفر به طور تمام وقت در تولید صنایع دستی مشارکت دارند. برای تعدادی از کشورهای در حال توسعه ، صادرات صنایع دستی در طول سالها ۴ برابر سریعتر از درآمدهای کلی حاصل از تجارت رشد داشته است. اهمیت اقتصادی فروش صنایع دستی برای ملل توسعه یافته ای مانند استرالیا نیز بسیار مشهود است چرا که در این کشور تولید هنر و صنایع دستی به منبع اولیه اشتغال و مهمترین فعالیت اقتصادی برای بسیاری از جوامع فقیر و محلی استرالیایی تبدیل شده است. بر اساس ارقام منتشره توسط مرکز تحقیقات اقتصادی در کشورهای در حال توسعه ۴۹٫ ۵ درصد نیروی انسانی فعال در این بخش مشغول کارند. در مناطق روستایی و شهرهای کوچک ۵۹٫ ۷ درصد این گروه کارکنان را زنان تشکیل میدهند. ۵۷٫ ۷ درصد آن ها در گروه سنی ۴۱-۱۵ سال قرار دارند ، ۵۱٫ ۵ درصد آن ها مسئولیت اداره خانواده های متشکل از ۳ تا۵ نفر را بر عهد دارند ، ۱۲ درصد آنان تحصیلات تا سطح کاردانی داشته و ۲۸٫ ۳ درصد آنان از مناطق دیگر کوچ کردهاند (ضرغام،۱۳۸۵).
به طور کلی می توان اثرات اقتصادی تولید صنایع دستی را اینگونه خلاصه کرد(اطلس ملی صنایع دستی ایران،۱۳۸۰):
بالا بردن سطح اشتغال
بدون تردید یکی از دلایل مهم در توجیه جنبههای مثبت صنایع دستی مربوط به اثرات آن در مبارزه با انواع بیکاری است ، بیکاری یکی از مساﺋل پیچیده و بغرنج کشورهای رو به رشد است که مولود افزایش سریع جمعیت است ، در بین انواع بیکاری متداولترین آن در ممالک در حال توسعه ، بیکاری پنهان است . مخصوصاً در آن دسته از کشورها که هنوز ساختمان جامعه ی کشاورزی و روستایی به صورت سنتی و کهن باقیمانده است بیکاری پنهان کاملاً به چشم میخورد، بنابرین ضرورت دارد تا امکانات اشتغال برای این نیروی ظاهراًً دارای کار ولی واقعاً بیکار فراهم شود چرا که در غیر این صورت با ورود ماشین آلات کشاورزی بیکاری پنهان به بیکاری کاملاً آشکاری تبدیل می شود که اگر امکان به کار گیری افراد در محیط روستا نباشد ناچار نیروی کار به مهاجرت دست خواهند زد و مهاجرت بی رویه به شهر ها خود به خود به وجود آورنده ی بسیاری از معضلات فعلی کشورهای جهان سوم از جمله کشورمان است زیرا نیروی مهاجرت کننده به شهر ها اغلب به علت فقدان امکانات کافی برای جذب آنان در بخشهای مولد ، به کارهای کاذب شهری می پردازند و مشکلات موجود در زمینههای بهداشت ، مسکن ، آموزش را نیز شدت می بخشد. (همان)
حتی هرگاه بخش کشاورزی دارای نیروی انسانی زاﺋد نباشد باز به علت خصوصیات بارز فعالیت مذبور که فصلی بودن آن است، کشاورز در مدتی از سال ( حدود ۶ماه ) بیکار و غیر مولد است که با مکانیزه شدن کشاورزی این زمان افزایش یافته و گاه به ۸ ماه نیز میرسد و مسلم است که برای ماه های بیکاری کشاورزان وخانواده ی آنان باید فکر اساسی شود زیرا در غیر این صورت با توجه به بیکاری آنان از یک طرف و ناکافی بودن درآمد حاصل از کشاورزی برای اداره ی خانواده پر جمعیت روستاﺋی از طرف دیگر ، روستاییان چاره ای جز مهاجرت به شهر ها نخواهند داشت. (همان)
امروزه به تجربه ثابت شده است که ایجاد امکانات رفاهی نظیر : آب ، برق ، جاده و برخی از تسهیلات آموزشی و بهداشتی به تنهایی برای ماندن جمعیت در روستاها کافی نیست بلکه عامل مهم و اساسی ، ایجاد شغل و درآمد برای ماه های بیکاری و فراغت روستاییان است و صنایع دستی با قابلیتها و خصوصیات ویژه ی خود از جمله عدم نیاز به سرمایه گذاری زیاد و امکان ایجاد و توسعه ی آن در مناطق روستایی به ویژه در داخل محل سکونت روستاییان میتواند چنین نقش مهمی را به نحو مطلوب ایفا کند چنانچه در حال حاضر نیز در تعداد زیادی از روستاها کشاورزان و خانواده شان با پرداختن به صنایع دستی و تولید محصولاتی نظیر قالی ، گلیم، پارچه های دستباف ، سفال به درآمد جنبی قابل توجهی دست یافته اند و همین امر عامل مهمی در جلوگیری از مهاجرت آنان به شهرها بوده است افزون بر آن در برخی مناطق (نظیر مناطق کویری ) به سبب فقدان امکانات کشاورزی و یا فعالیتهای صنعتی به صورت جدید ، صنایع دستی و خانگی میتواند مهمترین منبع کار واشتغال باشد (همان).
ازدیاد درآمد سرانه