چکیده
پژوهش حاضر به مدل سازی استراتژی های بازاریابی بینالمللی محصولات با فناوری سطح بالا در شرکتهای فعال در زمینه نانوفناوری پرداخته و در این راستا به دنبال بررسی نقش گرایشات بازاریابی و تجربه های بازاریابی بینالمللی بر روی استراتژی های بازاریابی بینالمللی و همچنین بررسی نقش گرایشات بازاریابی، تجربه های بازاریابی بینالمللی و استراتژی های بازاریابی بینالمللی بر روی عملکرد شرکت های منتخب است. جامعه آماری این مطالعه را مدیران و کارشناسان ارشد شرکت های فعال در زمینه نانوفناوری مستقر در پارک علم و فناوری دانشگاه تهران و شرکت های منتخب معرفی شده توسط ستاد توسعه نانوفناوری کشور تشکیل میدادند که از این میان تعداد ۷۰ نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. از پرسش نامه محقق ساخته به منظور آزمون فرضیات و رسیدن به اهداف فوق الذکر استفاده و نتایج نشان داد که گرایشات بازاریابی و تجربه های بازاریابی بینالمللی اثر مثبتی بر روی عملکرد شرکت های مورد مطالعه دارند. همچنین گرایشات بازاریابی، تجربه های بازاریابی بینالمللی و استراتژی های بازاریابی بینالمللی اثر مثبتی بر روی عملکرد شرکت های منتخب دارند.
کلمات کلیدی: بازاریابی بین الملل، استراتژی بازاریابی، گرایشات بازاریابی، تجربه های بازاریابی بینالمللی، نانوفناوری
فصل اوّل
کلیّات پژوهش
۱-۱- مقدمه
اولین فصل تحقیق، کلیات تحقیق است. در این فصل شرح مبسوطی از بیان مسئله تحقیق، اهداف و فرضیات تحقیق و ضرورت انجام تحقیق مطرح خواهدشد، و همچنین در ادامه روش تحقیق که شامل روش جمع آوری اطلاعات و جامعه و نمونه آماری و قلمرو تحقیق نیز می شود، بیان میگردند. در آخر نیز شرحی از لغات و مفاهیم به کار گرفته شده در تحقیق ارائه خواهد گردید.
۱-۲- اهمیت موضوع
تجاری سازی فناوری، فرایند تعریف شدهای دارد که عبارت است از: انتقال دانش و فناوری از یک فرد یا گروه به فرد یا گروه دیگر به منظور به کارگیری آن در سیستم، فرایند، محصول و یا یک روش انجام کار(Martyniuk et al, 2002). در این میان بازاریابی فناوری بخشی از فرایند تجاری سازی فناوری است. در این زمینه مدیران بازاریابی چندان فعال نبودهاند، اما شرکت های فعال در زمینه تولید محصولات با فناوری سطح بالا که اصول بازاریابی را پذیرفته و طرح ها و برنامه های خود را بر پایه عناصر آمیخته بازاریابی بنا کردهاند، به نتایج مثبتی رسیده اند(Kathleen, 2003).
محصولات با تکنولوژی سطح بالا، محصولات پیشرفتهای هستند که تولید آن ها مبتنی بر دانش علمی/مهندسی میباشد. مطالعات مفهومی و تجربی کمی در زمینه تمایز محصولات با تکنولوژی سطح بالا از محصولات معمولی صورت گرفته است. همچنین مطالعات زیادی در زمینه مشخص کردن آلترناتیوهای اثربخش استراتژیک برای بازاریابی محصولات تکنولوژی- محور صورت نگرفته است. مسلماًً تجاری سازی و فروش محصولات با تکنولوژی سطح بالا، نیازمند بازاریابی و برند سازی میباشد. موفقیت مالی اینگونه محصولات تنها از طریق نوآوری محصول، و یا آخرین و برترین ویژگی های محصولات به دست نمی آید، مهارت های بازاریابی نقش مهم و فزاینده ای را در پذیرش[۱] و موفقیت محصولات با تکنولوژی سطح بالا ایفا میکنند. از طرف دیگر سرعت و کوتاه چرخه های عمر این محصولات منجر به ایجاد چالشهای منحصر به فرد در زمینه بازاریابی و برندسازی شده است. بازاریابی در محصولات با تکنولوژی سطح بالا به دلیل چرخه عمر شتابنده این محصولات و در نتیجه پیشرفت های مستمر و نوآوری های تحقیق و توسعه با چالش های منحصر به فرد خود روبرو میباشد. بسیاری از محصولات با تکنولوژی سطح بالا شکست می خورند به دلیل اینکه شرکت های تولیدکننده این محصولات، بازاریابی را غیرضروری می پندارند و نقش بازاریابی در این شرکت ها درست درک نمی شود. بازاریابی برای محصولات با تکنولوژی سطح بالا پیچیده و سخت است؛ شاید عمدتاًً به این دلیل که شرکتها و مؤسسات تولیدی اینگونه محصولات، بازار- محور نمی باشند. آنچه موفقیت محصولات با تکنولوژی سطح بالا را بهبود می بخشد تنها برتری تکنولوژیکی[۲] نمیباشد بلکه ترکیب برتری تکنولوژیکی و شایستگی بازاریابی[۳] موفقیت را بیشینه میسازد.
طبق نظر پورتر(Porter, 1980) و بحثی که در مورد صنایع نوظهور دارد، به صورت منطقی می توان نتیجه گرفت که استراتژی بازاریابی برای تکنولوژی سطح بالا باید متفاوت باشد. به خصوص رسن و دیگران(Rosen et al., 1998) استدلال میکنند که: “بازارهای تکنولوژی سطح بالا ویژگی های مشخصی دارند که آن ها را از سایر بخش ها متمایز میسازد”.
نکته اولی که باید به آن توجه کرد این است که محصولات کمی وجود دارد که تنها از یک تکنولوژی تشکیل شده باشند، هرچند استثنا هم وجود دارد. محصولات معمولاً ترکیبی از تکنولوژیهای پیشرفته، تثبیت شده و قدیمی میباشند که با هم یک محصول قوی را ایجاد میکنند. بنابرین مشکل است که بین محصولات با تکنولوژی سطح بالا و محصولات با تکنولوژی سطح پایین تنها بر اساس تکنولوژی به کار گرفته شده در آن ها تمایز ایجاد کرد. آنچه مهم است این است که آیا محصولات توسط مشتریان و تأمین کنندگان، سطح بالا تلقی میشوند یا خیر و میزان اِلمان های تکنولوژی سطح بالایی که در بر دارند، مبنای تمرکز برای ارزیابی و در نتیجه رفتار مشتری خواهد بود(Meldrum, 1995).
یکی از جنبههای این تمرکز برای ارزیابی، ریسکی است که توسط مشتریان تجربه می شود. تمام خریدها به نحوی برای مشتری ریسک دارند اما برای محصولات با تکنولوژی سطح بالا، مسأله ریسک توسط عدم قطعیتهای همراه یک تکنولوژی جدید تشدید میشود. موریارتی و کسنیک(Moriarty and Kosnik, 1989) معتقد هستند که این عدم اطمینان میتواند تنها در طرف مشتری و یا برای مشتری و تأمین کننده با هم باشد. تأمین کنندگان عدم اطمینان و ریسک را به دلیل فقدان تخصص در فروش، تبلیغات و یا حمایت از این محصولات تجربه خواهند کرد. ماهیت ریسک به نوع تکنولوژی، درجه نوآوری بکاررفته و اینکه آیا مشتری، مصرف کننده نهایی است یا واسطه کانال بستگی دارد. ریسک مشتریان از فقدان تجربه در به کارگیری، نگهداری و استفاده کردن از تکنولوژی نشأت میگیرد. بنابرین عدم اطمینان یک جنبه با نفوذ محصولات با تکنولوژی سطح بالا است.
واژه تکنولوژی سطح بالا همانند عدم اطمینان بر “لبه پیشرو[۴]” یا “توسعه های پیشرفته[۵]” نیز دلالت دارد. گرچه اینکه پیشرو و پیشرفته بودن به صورت رضایت بخشی، تکنولوژی سطح بالا را برای مقاصد بازاریابی تعریف میکند یا خیر جای بحث است. اما می توان گفت که پیشرو و پیشرفته بودن به معنی جدید بودن در بازار نیز می باشد.