امروزه ایده رفتار کاملا عقلایی سرمایه گذاران که همواره به دنبال حداکثر سازی مطلوبیت خویش هستند جهت توجیه رفتار و واکنش بازار، کافی نیست. حتی شواهدی وجود دارد که بر اساس آنها بسیاری از الگوهای مالی رفتاری که ریشه در اعماق ذات افراد دارند، به سختی می توان با آموزش بر آن غلبه کرد.نتایج برخی تحقیقات حاکی از آن است که درآمد سرمایه گذاری با اتفاقات قبلی مرتبط نیست و گاهی با اخبار متفاوت فراواکنش یا فروواکنشی در قیمت ها و تصمیمات حادث می شود. همچنین در تحقیقاتی به اثبات رسیده است درآمد تجمعی با درآمد فعلی همبستگی معکوس دارد. اینها همه حاکی از وجود نوعی رفتار خاص در تصمیمات است. از علل توجه رو به گسترش به مالی رفتاری، فهمیدن بهتر رفتار سرمایه گذاران است .همچنین برای درک تصمیماتی که شرکت ها برای مدیریت دارایی اخذ می نمایند و حتی ارتباط بانک ها با مشتریان نیز می توان اشاره نمود (بیدگلی وکرد لویی، ۱۳۸۸).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۳-۲- ظهور مالی رفتاری و تصمیمات مالی
همان گونه که به طور ضمنی در مباحث قبلی اشاره شد در طی دهه (۱۹۹۰)، عمده مطالعات دانشگاهی از تحلیلهای اقتصاد سنجی سریهای زمانی قیمتها، سودهای نقدی و عایدات به بسط مدلهایی که روانشناسی افراد را به بازارهای مالی ارتباط میدادند، سوق پیدا کرد.
بدین صورت که محققین استثناها فراوانی را در بازارهای مالی پیش روی داشتند که مدلهای نظری در قالب نظریه نوین مالی قادر به تبیین آنها نبودند. بسیاری از سرمایهگذاران در گذشته به این نتیجه رسیده بودند که پدیده های روانشناختی نقش مهمی را در تعیین رفتار بازارهای مالی دارند. با این وجود مطالعات رسمی و دانشگاهی در این حوزه در طی دهه (۱۹۹۰)، گسترش یافت. از مطالعاتی که تمرکز خود را در حوزه رفتاری فردی سرمایهگذاران قرار دادند میتوان به مقاله اسلویچ[۱۱۱] (۱۹۷۲) درباره برداشت نادرست افراد از ریسک و مقالات تیورسکی[۱۱۲] و کاهنمن (۱۹۷۴) و کاهنمن و تیورسکی (۱۹۷۹)، درباره تصمیمات شهودی[۱۱۳] و چارچوبهای تصمیم[۱۱۴] در سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۷۹ که نقش بنیادین در این زمینه داشتهاند اشاره نمود.
دانیل[۱۱۵] و همکارانش (۱۹۹۸)، در مقاله «روانشناسی سرمایهگذار و عکسالعمل بیش از حد و کمتر از حـد بـازار سـهام»[۱۱۶] در سال ۱۹۹۸، پـدیـده اریب خـود اسنادی[۱۱۷] را شـناسـایی نمودند. جیگادیش و تیتمن[۱۱۸] در سال ۱۹۹۳ نشان دادند که سهام دارای بازده بالاتر (در ۶ ماه گذشته) بازده بیشتری را در سال بعد نسبت به سهام دارای بازده کمتر فراهم میکند. در مقابل دی بونت و تالر[۱۱۹] (۱۹۸۵)، نشان داده بودند وقتی که سهام بر مبنای بازدهی ۳ تا ۵ سال تاریخی رتبهبندی میشوند، سهامی که بازدهی بیشتری داشتهاند (برندگان تاریخی)[۱۲۰]در سالهای بعد بازدهی کمتری داشتهاند (یعنی تبدیل به بازندگان آتی[۱۲۱] میشوند) آنها این برگشت در بازدهی را به عکسالعمل بیش از حد سرمایهگذاران منتصب کردند. بهنظر این دو از آنجا که سرمایهگذاران بر قواعد شهودی نمایندگی (که در ادامه توضیح داده میشود) تمرکز میکنند، آنها میتوانند بسیار خوشبین در مورد برندگان قبلی و بسیار بدبین درباره بازندگان قبلی باشند و این اریب میتواند قیمتها را از ارزش ذاتیشان منحرف سازد.
دو مقاله باربریز و همکاران[۱۲۲] (۱۹۹۸) و دانیل وهمکاران[۱۲۳](۱۹۹۸)، مدلهای رفتاری را جهت تبیین عکسالعمل بیش از حد و کمتر از حد در سطح کلان بازار ارائه کردهاند.
به نظر باربریز، شیفر و ویشنی پدیده عکسالعمل بیش از حد و کمتر از حد به دلیل وجود دو اریب قضاوتی به وجود میآید (۱) اریب کند کنندگی کاهنمن و تیورسکی (۱۹۸۲)، که در آن افراد به وقایع و الگوهای اخیر داده ها، نسبت به خاصیت کلی که داده ها دارند وزن بیشتری میدهند. (۲) اریب حفاظت[۱۲۴]
ادوارد (۱۹۶۸)، یا همان واکنش کند که فرض میشود افراد باسرعت کمتری خود را درمقابله با شواهد جدید بروز میکنند. در مدل دانیل، هیرشیفر و سابرامانیام دو دسته سـرمایهگذار مطلع[۱۲۵] و غیر مطلع[۱۲۶] وجـود دارد.
سرمایهگذاران غیر مطلع در معرض اریب قضاوتی قرار نمیگیرند و قیمت سهام توسط سرمایهگذاران مطلع شکل میگیرد و آنها در معرض دو اریب فرا اطمینان و خـود اسنادی قرار دارند. فرا اطمینان آنها را به مبالغه در باور به صحت علائم خصوصی در مورد ارزش سهام میکند و خود اسنادی باعث میشود به علائم عمومی در تناقض با علائم خصوصی آنها است. در نتیجه اطمینان بیش از حد به اطلاعات خصوصی و عکسالعمل کمتر از حد به اطلاعات عمومی باعث میشود تا آنها در اریبهای رفتاری غرق شوند. در واقع فرا اطمینان و واکنش کند میتواند تحلیلگران را به سمتی سوق دهد که بـه هنگام بروز موارد خاص و استثنایی تخمینهای خود از عایدات را تعدیل نکنند. در ادبیات موضوع «ظهور علوم رفتاری در تصمیمات مالی» معمولا عوامل و ساختهای گوناگونی که رفتارسرمایهگذاران را شکل میدهد، مورد بررسی قرار میگیرد. اهمیت این موضوع این است که نشان میدهد تصمیمات سرمایهگذاری تنها تحت تاثیر شاخصهای اقتصادی و عقلانیت قرار ندارد، بلکه مقولههایی از قبیل افق سرمایهگذاری، میزان تحمل مخاطره، اعتماد به نفس و اطمینانی که سرمایهگذار به آن گزینه و فرایند سرمایهگذاری در بازار دارد و مواردی از این قبیل نیز تاثیر بسزایی در رفتار سرمایهگذاران و نوع تصمیمات آنها دارد و سبک رفتار سرمایهگذاری آنها را شکل میدهد. عرصه ی ظهور علوم رفتاری در مباحث مالی، یک رویکرد جدید نسبت به مطالعات بازارهای مالی است (صدقی، ۱۳۸۶).
این رویکرد به این موضوع می پردازدکه برخلاف مباحث و تئوریهای مالی استاندارد، گرایش های رفتاری و شناختی می توانند بر قیمت های دارایی های مالی تأثیر گذار باشند . برخلاف نظریات و رویکردهای شارپ و مارکویتز ، مباحث رفتار مالی و سرمایه گذاری ، مباحث مربوطه به افراد و طروقی است که اطلاعات را جمع آوری و استفاده می کنند .این جنبه از تصمیمات مالی و سرمایه گذاری به دنبال فهم و پیش بینی دخالت و تاثیر تصمیمات روانشناختی در بازار مالی منظم است .
۲-۳-۳- تئوری چشم انداز
سرمایه گذاران ریسک گریز هستند و ریسک بر طبق تئوری مطلوبیت مورد انتظار گریزی، معادل مقعر بودن تابع مطلوبیت است به این معنی که مطلوبیت نهایی ثروت کاهش می یابد . اگر چه تئوری مطلوبیت به مدت طولانی یک تئوری جالب و جذاب بوده است ، اما این تئوری در پیش بینی سیستماتیک رفتار انسان، حداقل در شرایط نامطمئن، موفق نبوده است.
به همین دلیل کاهنمن و تیورسکی در سال ١٩٧٩ تئوری چشم انداز را ارائه کردند که نشان می دهد چگونه سرمایه گذاران در بعضی مواقع به طور سیستماتیک تئوری مطلوبیت را نادیده می گیرند. بر اساس تئوری مطلوبیت مورد انتظار، تابع مطلوبیت بصورت مقعر یا کاو می باشد اما بر طبق تابع ارزش ارائه شده توسط کاهنمن و تیورسکی شیب تابع مطلوبیت ثروت قبل از نقطه عطف در حال افزایش و پس از آن با افزایش ثروت در حالت کاهش می باشد . نقطه عطف هم برای هر فردی متفاوت می باشد و بستگی به این دارد که چه مقدار ثروت را مد نظرش قرار داده باشد.بر این اساس بر خلاف تئوری های قبلی که گفته می شد سرمایه گذاران، ریسک گریز هستند کانمن و تیورسکی بیان کردند که زمانیکه سرمایه گذاران در) قسمت منفی ثروت) ضررهستند آنگاه از ریسک گریزی به ریسک پذیری تغییر جهت می دهند. نمودار تابع ارزش کانمن و تیورسکی در زیر آمده است :
نمودار ۲-۱- تابع ارزش کاهنمن و تیورسکی
تئوری چشم انداز در طی سالهای دهه ٨٠ توسط دانشمندان دیگری نظیر تالر ، شیلر و جانسون تکمیل شده و هم اکنون این تئوری چهار بخش مهم از ابعاد رفتاری سرمایه گذاران را در بر می گیرد عبارتند از( شهر آبادی و یوسفی ،۱۳۸۶):
۱- ضرر گریزی[۱۲۷]
۲- حسابداری ذهنی[۱۲۸]
۳- کنترل شخصی[۱۲۹]
۴- دوری از تأسف و پشیمانی[۱۳۰]
۲-۳-۳-۱- ضرر گریزی
شواهد تجربی نشان می دهد که دردناکی ضرر و زیان دو برابر لذت همان مقدار سود و منفعت می باشد. به همین طریق سرمایه گذارانی که در خرید بعضی از سهام یا اوراق بهادار دیگر ضرر کرده اند (پایین تر از نقطه عطف قرار دارند) به امید اینکه سرانجام قیمت ها بر خواهند گشت ,ریسک بیشتری کرده و سها مشان را نگه می دارند (ریسک پذیری سرمایه گذاران) و در حالت بالاتر از نقطه عطف , سرمایه گذار دوباره به حالت ریسک گریزی تغییر حالت خواهد داد.
در واقع ضرر گریزی به این حقیقت اشاره دارد که افراد نسبت به کاهش ثروتشان حساس هستند و این حساسیت بیشتر از افزایش ثروت آنها می باشد و این پدیده می تواند منجر به این حالت سرمایه گذاران شود که به قول استات فن و شفرین (۱۹۸۵)، کسانی که سهام خوب خریداری کرده اند و مقداری سود برده اند آن را سریع به فروش می رسانند و کسانی که پس از خرید سهام ، ثروتشان کاهش یافته ، سهام مورد نظر را به مدت بیشتری نگه دارند.
۲-۳-۳-۲- حسابداری ذهنی
محاسبه ذهنی ، اصطلاحی است که معرف گرایش طبیعی افراد به سازماندهی اطرافشان در قالب حساب های ذهنی جداگانه است. به فرایندی که از طریق آن تصمیم گیرندگان مسائل را برای خودشان فرمول بندی می کنند محاسبه ذهنی گفته می شود. یکی از مفاهیم محاسبه ذهنی شکل گیری کوته بینانه است، یعنی سرمایه گذاران تمایل دارند تا به هر یک از عناصر سبد دارایی های خودشان، به طور جداگانه بپردازند که همین می تواند منجر به اتخاذ تصمیم ناکارآمد شود. با اندکی توجه می توان دریافت که محاسبه ذهنی، به معنای داشتن نگرش چندگانه نسبت به ریسک است، همان گونه که میر استتمن معتقد است ما داراییهایمان را به داراییهایی با ایمنی بالا و دارایی هایی با ایمنی پایین تقسیم می کنیم. به عنوان نمونه بسیاری از افراد به هزینه های آموزشی فرزندان خود راحت تر(و شاید غیر اقتصادی تر) بودجه تخصیص می دهند، در حالی که همین افراد برای برخی فرصت ها حساب جداگانه ای دارند و به دنبال کسب بالاترین بازده از آن فرصت ها هستند (برجی، ۱۳۸۹).
به عبارت دیگر حسابداری ذهنی نیز قسمتی از تئوری چشم انداز است که گرایش افراد را به قراردادن رویدادهای مخصوص به حسابهای ذهنی متفاوت براساس ویژگی های ظاهری نشان می دهد. حسابداری ذهنی می تواند به توضیح این نکته کمک کند که چرا سرمایه گذاران از تجدید تطبیق نقطه عطف خود برای یک سهام جدید خودداری می نمایند.
۲-۳-۳-۳- کنترل شخصی
تئوری کنترل شخصی در واقع به این نکته می پردازد که سرمایه گذاران گزینه هایی را برای سرمایه گذاری انتخاب می کنند که بتوانند شخصاً و در مواقع لزوم محدودیت ها و کنترل های لازم را روی آن اعمال نمایند.
۲-۳-۳-۴- دوری از تأسف و پشیمانی
افراد پس از درک اشتباهاتی که انجام داده اند معمولاً دچار درد و پشیمانی می شوند و این احساس پشیمانی و ندامت به خاطر نتیجه احتمالی بدی است که یک تصمیم گیر ی نادرست به بار آورده است و افراد در فرایند دوری و اجتناب از این احساس پشیمانی ممکن است رفتارهایی را از خود نشان دهند که خیلی منطقی نباشد.این تئوری همچنین می تواند پدیده ضررگریزی را توضیح دهد چون افراد به خاطر اینکه احساس می کنند در تصمیم گیری خرید سهام دچار اشتباه شده اند در مرحله فروش سهامی که از قیمت های آنها کاسته شده تعامل می ورزند چون که می خواهند تا حد امکان این احساس پشیمانی دیرتر به واقعیت تبدیل شود.
۲-۳-۴- تورش های رفتاری[۱۳۱] سرمایه گذاران
امروزه ایده رفتار کاملا عقلایی سرمایه گذاران که همواره بدنبال حداکثر سازی مطلوبیت خویش هستند جهت توجیه رفتار و واکنش بازار، کافی نیست. حتی شواهدی وجود دارد که بر اساس آنها بسیاری از الگوهای مالی رفتاری که ریشه در اعماق ذات افراد دارند، به سختی می توان با آموزش بر آنها غلبه کرد (بیدگلی و کرد لویی، ۱۳۸۸).
در این بخش برخی از تورش های رفتاری که می توانند بازار اوراق بهادار را تحت تأثیر قرار دهند، بررسی می شوند. منظور از تورش، انحراف از تصمیم گیری های درست و بهینه است . از آنجایی که زمان و منابع شناخت محدود هستند، نمی توانیم داده هایی را که از محیط اخذ می کنیم به صورت بهینه مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم . بنابراین ذهن انسان به طور طبیعی استفاده می کند. اگر از چنین روش های ابتکاری به طور مناسب قواعد سر انگشتی استفاده شود، می توانند موثر واقع شوند، در غیر این صورت تورش های غیر قابل اجتنابی پیش خواهند آمد . به طور کلی ممکن است اشخاص در فرایند تفکر و تصمیم گیری دچارخطا شوند (ریتر[۱۳۲] ،۲۰۰۳).
سه دسته کلی از منابعی که باعث ایجاد تورش در فرایند تفکر و تصمیم گیری افراد می شوند عبارتند از:
الف- روش های ابتکاری[۱۳۳]
ب- خودفریبی[۱۳۴]
ج- تعاملات اجتماعی[۱۳۵]
۲-۳-۴-۱- روش های ابتکاری
از آنجاییکه ظرفیت پردازش اطلاعات در بشر محدود ا ست، اشخاص به روش های تصمیم گیری ناقص یا روش های ابتکاری روی می آورند که به تصمیم گیری های نسبتا خوبی نیز منجر می شوند . به این مختصر سازی که در فرآیندهای تصمیم گیری صورت می گیرد، ساده سازی ابتکاری گفته می شود( دانیل و تئو[۱۳۶]، ۲۰۰۲).
درواقع، رو ش های ابتکاری یک سری قواعد سر انگشتی یا میان بر های ذهنی[۱۳۷] هستند که موجب سهولت در فرایند تصمیم گیری می شوند.ذهن انسان از این قواعد سر انگشتی به منظور حل سریع مسایل پیچیده استفاده می کند . برای مثال، یک بازیکن بیلیارد برای محاسبه زاویه و سرعتی که باید به توپ ضربه بزند از مثلثات و معادلات دیفرانسیل استفاده نمی کند، بلکه او از یک سری قواعد سر انگشتی بهره می گیرد و حتی ممکن است از ریاضیات چیزی نداند . بنابراین روش های ابتکاری، ابزاری مفید در حل مسأله هستند . با این وجود برخی رویدادها و الگوهای رفتاری وجود دارند که باعث می شوند استفاده از روش های ابتکاری به خطا و تورش در تصمیم گیری منجر گردد بنابراین استفاده از روش های ابتکاری همیشه به یک تصمیم گیری صحیح منجر نمی شود . آگاهی از این الگوهای رفتاری که خود نیز به نوعی جزء قواعد سر انگشتی و میانبر های ذهنی هستند، باعث می شود بتوانیم تورش های احتمالی در تصمیم گیری اشخاص را پیش بینی کنیم. در ادامه به برخی از این الگوها اشاره می شود؛
۱- برجستگی[۱۳۸]: برجستگی در مورد اطلاعاتی به وجود می آید که به صورتی متفاوت و متمایز از گذشته ارائه می شوند . این امر موجب می شود این اطلاعات در ذهن فرد به خوبی باقی بماند و در نتیجه شخص می تواند به راحتی آن را از حافظه بازیابی کند(کهنام و تیورسکی [۱۳۹]،۱۹۷۳). هم چنین پدیده هایی که کمتر رخ می دهند، در ذهن اشخاص برجسته می شوند . در چنین مواردی اشخاص، احتمال رخداد مجدد آن را بیشتر از واقع برآورد می کنند . برای مثال، سقوط یک هواپیما یا یک زمین لرزه کمتر رخ می دهد. ولی اگر خبر جدیدی مبنی بر این که هواپیمایی سقوط کرده یا زمین لرزه ای رخ داده است منتشر شود، افراد احتمال سقوط هواپیما یا وقوع زمین لرزه را در آینده ای نزدیک، خیلی بیشتر از واقع برآورد می کنند. به طور کلی برجستگی باعث می شود سرمایه گذاران نسبت به اطلاعات جدید عکس العمل بیش از حد نشان دهند.
۲- اثر هاله ای[۱۴۰]: این اثر باعث می شود شخص قضاوت کننده تحت تأثیر یک ویژگی مطلوب از فرد یا موضوع مورد بررسی قرار گرفته، این ویژگی را به دیگر ویژگی های آن تعمیم دهد . چنین استنادهای اشتباهی می تواند به طور بالقوه باعث قیمت گذاری اشتباه [۱۴۱] در بازار سهام شود . برای مثال، اگر سرمایه گذاران، دور نمای مطلوبی از سهام رشدی را مشاهده کنند و آن را به دور نمای بازده تعدیل شده با ریسک نیز نسبت دهند، این امر باعث می شود قیمت این نوع سهام بالای ارزش ذاتی قرار گیرد.
۳- توهم در مورد صحت و سقم پدیده ها[۱۴۲]: این توهم از آنجا ناشی می شود که اشخاص گرایش بیشتری به پذیرش صحت و سقم مطالبی دارند که پردازش آنها ساده تر است. به عبارت دیگر اشخاص به مطالبی که فهمیدنش برای آنها آسان تر است، اعتماد بیشتری دارند . در واقع ادراک آن دسته از سیگنال های اطلاعاتی که برای فرد، آشنا به نظر می رسد با سهولت بیشتری انجام می شود.
۴- نمایندگی: [۱۴۳] بیانگر این است که اشخاص براساس کلیشه ها تصمیم گیری می کنند(روبنزون[۱۴۴]، ۲۰۰۰) در واقع اشخاص احتمال رخداد یک پدیده را با توجه به میزان شباهتی که این رخداد با رویدادهای مشاهده شده قبلی دارد، برآورد می کنند برای مثال، اگر سهام جدیدی در بازار عرضه شود و سرمایه گذاران بین این سهام جدید و سهام شرکت دیگری که آن نیز مدتی قبل عرضه شده و دارای بازده خوبی بوده است شباهت هایی ببینند، برای خرید آن هجوم می آورند نمایندگی به صورت دیگری نیز ظاهر می شود که به آن قاعده اعداد کوچک[۱۴۵] می گویند. طبق این قاعده سرمایه گذاران تصور می کنند رویدادها و روند های جدید تداوم خواهند یافت . به عنوان مثال، سرمایه گذاران به سمت خرید سهامی که به تازگی دارای بازده خوبی بوده است، هجوم می آورند و از خرید سهامی که به تازگی عملکرد بدی داشته است، اجتناب می کنند به طور کلی نمایندگی باعث می شود سرمایه گذاران نسبت به اطلاعات جدید عکس العمل بیش از حد نشان دهند.
۵- لنگر انداختن:[۱۴۶] بیانگر این است که اشخاص هنگام برآوردهای کمّی، بی جهت تحت تأثیر برآوردهای قبلی یا اعداد و ارقام موجود دربیان مسأله قرار می گیرند به عنوان مثال، در مذاکرات فروش مشاهده می شود که فروشنده در ابتدا، مذاکره را با یک قیمت بالا شروع می کند و سپس به تدریج آن را کاهش می دهد. به این ترتیب فروشنده باعث می شود، خریدار بر آن قیمت ابتدایی لنگر بیندازد و زمانی که فروشنده قیمت پایین تری را پیشنهاد می کند، خریدار تصور می کند که این قیمت پایین تر، قیمت مناسبی است . به طور کلی، لنگر انداختن باعث می شود سرمایه گذاران نسبت به اطلاعات جدید، عکس العمل کمی از خود نشان دهند. که این امر، بر عکس اثر نمایندگی است لنگر انداختن در واقع نوعی محافظه کاری محسوب می شود.
۲-۳-۴-۲- خودفریبی
مهم ترین پدیده ای که در زمینه خود فریبی بحث شده است، اعتماد بیش ازحد [۱۴۷] است. شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد اشخاص، به دانش و توانایی هایشان بیشتر از آن چیزی که هست اعتماد دارند . معمو لا پیش بینی افراد از احتمال وقوع پدیده ها یا خیلی افراطی یا خیلی تفریطی است . هم چنین زمانی که قابلیت پیش بینی پدیده ای کم است یا شواهد و مدارک مبهم هستند، متخصصان بیشتر از افراد عادی در معرض اعتماد بیش از حد قرار می گیرند . برای مثال، وقتی شخصی می گوید احتمال وقوع یک رویداد٩٠ درصد است، معمولا پیش بینی او کم تر از ٧٠ درصد موارد صحیح است ( هیرشلیفر [۱۴۸]،۲۰۰۱ ).
اعتماد بیش از اندازه به هیچ عنوان به سرمایه گذاران شخصی محدود نمی شود. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد تحلیل گران مالی، حتی زمانی که مدارک و شواهد نشان دهنده این است که برآوردهای قبلی آنها صحیح نیست، برآورد قبلیشان از عملکرد آتی یک شرکت را به راحتی مورد تجدید نظر قرارنمی دهند برخی مطالعات نشان می دهد که اعتماد بیش از حد در مردان نسبت به زنان بیشتر است، که این امر باعث شده در چنین مواردی مردان عملکرد پایین تری نسبت به زنان دارند به طور کلی اعتماد بیش از حد در معاملات سهام داشته باشند، باعث می شود سرمایه گذاران به اطلاعات جدید عکس العمل کمی نشان دهند.
از آنجایی که اشخاص به علت اعتماد بیش از حد، بیشتر از آنچه که انتظار دارند شکست می خورند، در طول زمان، یادگیری عقلایی باعث می شود که اعتماد بیش از حد حذف شود . بدین ترتیب طبیعت افراد آنها را ترغیب می کند که برای موفق نشان دادن، خود (خود فریبی در موفقیت) به مکانیسم دیگری روی آورند. در یکی از این مکانیسم ها اشخاص برخی پدیده ها را به طور تورش داری به خودشان نسبت می دهند. به عبارت دیگر آنها پیامدهای خوب را به توانایی های خودشان و پیامد های بد را به محیط و رویدادهای خارجی نسبت می دهند . این مکانیسم باعث می شود اشخاص هم چنان به خودشان بیش از حد مطمئن باشند به طور کلی در نظریه خود فریبی علاوه بر بحث اعتماد بیش از حد به مکانیسم هایی پرداخته می شود که طی آن اشخاص به دنبال راه هایی می گردند که پیامد تصمیم گیری های گذشته خود را توجیه کنند و بدین ترتیب بتواند احترام دیگران را به خودشان جلب کنند.
۲-۳-۴-۳- تعاملات اجتماعی
متخصصان مالی، روانشناسی اجتماعی را کمتر مورد توجه قرار داده اند . نظریه پردازان مالی تأثیر اطلاعات بر روی قیمت سهام و حجم معاملات را بررسی کرده اند، اما تحقیقات کمتری راجع به تعاملات بین افراد در بازار انجام داده اند. اشخاص گرایش دارند تا در تصمیم گیری ها و قضاوت هایشان با دیگران هم نوا شوند . شیلر و پاند[۱۴۹] در تحقیقی که انجام دادند، مشاهده کردند که تقریبا تمامی سرمایه گذارانی که اخیرًا سهامی را خریده بودند، آن سهم را از طریق اطلاعات رد و بدل شده و ارتباطات موجود بین سرمایه گذاران شناسایی کرده بودند. در دیگر مثال های موجود در این زمینه می توان به تأثیرگفتگوهای اینترنتی بر قیمت سهام اشاره کرد.