یکی از روابط بین تئوری های اقتصادی و حسابداری، این است که الزام شرکتها به افشای بیش تر، هزینه ی سرمایه ی شرکت ها را با کاهش عدم تقارن اطلاعاتی ، همراه میکند. برای جذب سرمایه گذاران بالقوه، شرکتها باید سهام خود را با کسر، منتشر کنند و به همین دلیل، هزینه سرمایه افزایش مییابد الزام به افشای هر چه بیش تر اطلاعات، احتمال عدم تقارن اطلاعاتی به وجود آمده در بازار سهام را کاهش و به کاهش هزینه ی فرصت فروش سهام و در نتیجه، کاهش هزینه ی سرمایه شرکت می انجامد(بیامن و ورچیلا،۱۹۹۶ و دیاموند و ورچیلا،۱۹۹۱).
به منظور کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بین افراد درون سازمانی و برون سازمانی، افشای اطلاعات برای استفاده کنندگان خارجی، به دلیل پیام دهی و کاهش احتمال گزینش نادرست که بر هزینه سرمایه ی شرکت مؤثر است، تلاش زیادی صورت گرفته است. از این رو ادعا می شود که اطلاعات عمومی، یک جایگزین مناسب برای اطلاعات ویژه و پرهزینه است. در همین پیوند، ورچیا(۱۹۸۲) نشان میدهد که افزایش اطلاعات در دردسترس، آشکارا میزان اطلاعات ویژه را کاهش میدهد(ورچیلا،۱۹۸۲). همچنین دیاموند(۱۹۸۵) در تحقیق خود به این تنیجه دست یافت که انتشار اطلاعات شرکتی، انگیزه ی معامله گران را برای ایجاد اطلاعات ویژه کاهش میدهد و در نتیجه، باعث کاهش ریسک حاصل از وجود این اطلاعات و کاهش شدت وضعیت سفته باری حاصل از وجود معامله گران آگاه می شود(دیامون،۱۹۸۲).
براون و همکاران (۲۰۰۸) نیز بر این اشاره داشتند که هرچه کیفیت گزارش گری مالی بیش تر باشد، عدم تقارن اطلاعاتی ، کاهش و حجم مبادلات سهام افزایش مییابد. هزینه سرمایه برای یک سرمایه گذاری خاص در واقع یک هزینه فرصت یا درصد بازده مورد انتظار حاصل از هر فرصت سرمایه گذاری دیگر با ریسک مشابه است. نرخ بازده مورد انتظار حاصل از هر فرصت سرمایه گذاری دیگر با ریسک مشابه است. نرخ کاهش که برای تبدیل جریان های نقدی آینده به ارزش فعلی مورد استفاده قرار میگیرد بایستی بیانگر هزینه فرصت تمام تأمین کنندگان مالی با توجه به میزان مشارکت آن ها در کل سرمایه گذاری یا میانگین وزنی هزینه سرمایه (WACC) باشد. از آنجا که شرکت ها با مخلوطی از سهام و بدهی یا وام تأمین مالی میشوند (D=E+V) هزینه سرمایه شرکت معمولاً به عنوان میانگین وزنی از هزینه بدهی و هزینه سهام محاسبه می شود. هزینه بدهی سود یا نرخ بهره وام بعد از کسر مالیات است. هزینه سهام نرخ بازده مورد انتظار سهام داران عادی شرکت است. وزن های مو رد نظر نسبت های بدهی و سهام در ساختار سرمایه شرکت هستند . برای محاسبه هزینه بدهی از نرخ بهره بعد از مالیات استفاده می شود .
ورکچیا ( ۲۰۰۱ ) اشاره میکند که یک فرض مشترک در تحقیقات نظری در مورد افشاهایی که عدم تقارن اطلاعاتی را کاهش میدهد، این است که سرمایه گذاران اطلاعات خصوصی خود را از بیرون کسب کردهاند. برای راحت کردن این فرض، مطالعات متعددی دستیابی به اطلاعات خصوصی به عنوان یک تصمیم درونی را مدل سازی کردند و نشان دادند که آن میتواند عدم تقارن اطلاعاتی را قبل از افشای برنامه ریزی شده بین معامله گران آگاه و ناآگاه گسترش دهد. از آنجا که هر گزارشگری مالی نشان دهنده فرصت برای کسب سود حاصل از اطلاعات خصوصی است، فراوانی بالاتر گزارشگری، معامله گران آگاه را برای به دست آوردن اطلاعات خصوصی به موجب عدم تقارن اطلاعاتی تشویق میکند.
. گیگلر و همر ( ۱۹۹۸ ) به لحاظ نظری نشان دادند که مدیران ممکن است انگیزه های کمی برای افشای اختیاری داشته باشند، اگر که آن ها مجبور به افزایش فراوانی گزارشگری شوند، بیان شده که گزارشگری مکرر میتواند منجر به افشا اختیاری کمتر شود. علاوه بر این، گزارشگری مکرر میتواند تولید اطلاعات از طریق واسطه های مالی مانند تحلیلگران مالی و مطبوعات تجاری را اصلاح کند. از یک سو، این اثر میتواند منفی باشد زیرا گزارشگری مالی مکرر، اطلاعاتی که به طور عمومی در دسترس سرمایه گذاران است را غنی میسازد، در نتیجه ارزش اطلاعات ارائه شده توسط واسطه های اطلاعات را کاهش میدهد. از سوی دیگر، این اثر میتواند مثبت باشد زیرا گزارشگری مالی مکرر هزینه های کسب اطلاعات را برای واسطه ها کاهش میدهد، و آن ها را قادر به فراهم کردن اطلاعات با کیفیت عالی میکند
کارهای اولیه، مانند بری و براون (۱۹۸۵)، آمیهود و مندلسون (۱۹۸۶)، الماس و ورکچیا ( ۱۹۹۱ ) و هندا و لین (۱۹۹۳)، به طور کلی نشان میدهد که افشا بیشتر هزینه سرمایه را با کاهش انتخاب نامطلوب و ریسک برآورد کاهش میدهد، مطالعات قبلی که دیدگاه های مختلفی را پیشنهاد دادهاند. کیم و ورکچیا ( ۱۹۹۴ ) محیطی که در آن افشا اختیاری منجر به کسب اطلاعات خصوصی بیشتر ، و در نتیجه هزینه های سرمایه بالاتری می شود را مدل سازی کردند. ژانگ (۲۰۰۱) نشان میدهد که رابطه بین هزینه سرمایه و افشا اختیاری ممکن است مثبت یا منفی باشد، به چیزی بستگی دارد که باعث تنوع در سطوح افشا می شود. هیوز و همکاران ( ۲۰۰۷ ) و لامبرت و همکاران ( ۲۰۰۷ ) قدرت تنوع سازی را در نظر گرفتند، و نتایج آن ها نشان میدهد که افشا تنها در صورتی بر هزینه سرمایه تاثیر میگذارد که افشاها، اطلاعات را به ریسک غیر قابل تنوع سازی ( ریسک سیستماتیک ) انتقال دهند
بوتوسان ( ۱۹۹۷ ) یک رابطه منفی بین شاخص افشای خود ساخته و هزینه سرمایه برای شرکت های با بررسی کم تحلیلگران اما نه برای شرکت های با بررسی زیاد تحلیلگران نشان داد بوتوسان و پلاملی ( ۲۰۰۲ ) و فراتسیستال ( ۲۰۰۸ ) بیان کردندکه رابطه بین هزینه حقوق صاحبان سهام و افشا اختیاری در میان معیار های مختلف افشا، متفاوت است. به طور خاص، بوتوسان و پلاملی ( ۲۰۰۲ ) نشان دادند که هزینه حقوق صاحبان سهام در سطح افشای گزارش سالانه افزایش در سطح افشای گزارش سه ماهه کاهش مییابد. تعبیر آن ها این است که گزارش های دقیق تر فصلی توجه سرمایه گذاران را به خود جلب میکند، آنهایی که فعالیت های تجاری آن ها هزینه حقوق صاحبان سهام را با افزایش نوسانات بازده بالا میبرند. فرانسیس و همکاران ( ۲۰۰۲) نشان میدهد که هزینه حقوق صاحبان سهام به طور منفی مربوط به معیار های افشای بر اساس گزارش سالانه رابطه دارد، و به طور مثبت به معیار های افشای بر اساس پیشبینی های مدیریت و کنفرانس تلفنی مرتبط است، و با معیار های افشا مبتنی بر مطبوعات آزاد رابطه ای ندارد