(منبع: گیروشه، ۱۳۹۱؛ همیلتون، ۱۳۷۹؛ محمدی اصل، ۱۳۸۵؛ ۱۳۸۷)
روابط بین این چهار خرده نظام مراتبی از کنترل اطلاعاتی است … این روابط تحت عنوان مراتب سیبرنتیک کنترل، مفهومسازی شده است.
۳-۲-۱-۴- وبر
وبر نیز رفتار انسان را مبتنی بر هنجار عنوان میکند، بخشی از رفتار انسانها مبتنی بر هنجارهای درونی است که انسانها را از درون موظف میسازد تا آن هنجارها را رعایت نماید و اینیک علت اساسی نظم اجتماعی است. وبر ادامه میدهد: در آنگونه نظم اجتماعی که صرفاً مبتنی بر انگیزههای عقلانی هدفمند باشد، عمدتاً بسیار ناپایدارتر است و از آن نوع نظمی که مبتنی بر آدابورسوم باشد و انسان از بچگی رفتارش در آن شکلگرفته باشد (درنتیجه) انسان رفتار خود را با آن (نوع نظم مبتنی بر آدابورسوم) تطبیق میدهد و در اکثر موارد رفتار درونی او را تبیین میکند. وبر در جای دیگر، وقتی به ضمانت مشروعیت نظم اجتماعی میپردازد، درواقع هنجارهای درونی و بیرونی را مشخصتر و آنها را نیز دستهبندی میکند. او معتقد است که نظم اجتماعی از دو طریق به دست میآید. الف( کاملاً درونی از طریق ۱- کاملاً احساسی عاطفی (یعنی انسانها از طریق پیوندهای احساسی قوی، خود را وقف یا موظف به پیروی از هنجارها میبینند). ۲- عقلانی ارزشی (مانند ارزشهای منبعث از آدابورسوم). ۳- مذهبی (یعنی انسانها برای کسب موهبات الهی و موردعنایت قرار گرفتن از جانب او، از دستورات و هنجارها پیروی میکند).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ب): همچنین (یا فقط) از طریق انتظارات از پیامدهای خاص بیرونی مثلاً از طریق (حفظ یا کسب) منافع و انتظارات خاص، بدین ترتیب وبر در قسمت (الف) هنجارهای درونی و انواع آن را ذکر میکند و در قسمت دوم هنجارهای بیرونی را (رفیع پور، ۱۳۸۷: ۱۸- ۲۱۷).
۳-۲-۲- تئوری انتخاب عقلانی و هنجار
شاید بتوان گفت که در دوران معاصر، تئوری انتخاب عقلانی[۳۲] بیش از دیگر تئوریها به بحث هنجار پرداخته است و بسیاری از مباحث صورت گرفته دراینباره، تحت تأثیر این نظریه است. درواقع میتوان گفت که تفاوت تئوری انتخاب عقلانی و دیدگاه های مشابه آن با تئوری کلاسیک جامعهشناسی ازاینجا نشأت میگیرد که تئوریهای کلاسیک فرض میکنند که موقعیتهایی که انسانها در آنها عمل میکنند، متفاوت هستند و ازاینروی کنش انسانی متفاوت انجام میشود. بدین معنا که انسانها علیالقاعده تحت تأثیر محیط عمل مینمایند و این تفاوت محیط (ساختار) است که عملهای متفاوتی را برمیانگیزد. درحالیکه تئوری انتخاب عقلانی فرض میکند که تأثیر محیط (ساختار) ثابت است و این کنشگران هستند که بر اساس عقلانیت و خردورزی خود متفاوت عمل میکنند (تربورن[۳۳]، ۲۰۰۲). نظریه انتخاب عقلانی، جامعه را مجموعهای از افراد میداند که کنش عقلانی انجام میدهند. بر اساس این نظریه، کنشگر، کنشی را انتخاب میکند که بیشترین فایده ر ا برای او دارد (کلمن، ۱۳۹۰). اگرچه پارتو، جامعهشناسی را علم کنشهای غیرمنطقی و اقتصاد را علم کنشهای منطقی میداند (کوزر، ۱۳۷۸؛ بودون، ۱۳۷۰). اما در جامعهشناسی نیز گرایش عمده وجود دارد که کنشها را بر اساس انتخاب عقلانی، تبیین میکند، برخی صاحبنظران این گرایش عبارتاند از: وبر، جان هرسنی، کلمن، بودون و الستر (اودن، ۲۰۰۱).
این نظریهپردازان با اضافه کردن ساختارها (کلمن، ۱۳۹۰)، محدودیتهای شناختی (بودون، ۱۹۹۸)، هنجارها و ارزشها (الستر، ۱۹۸۹)، در فرایندهای انتخاب عقلانی فرد، بهنوعی «عقلانیت اجتماعی» (واس، ۲۰۰۱؛ لیندنبرگ، ۲۰۰۲) اعتقاد دارند، که در ادامه آنچه سایمون عقلانیت محدود نامیده شده (جالز و همکاران، ۱۹۹۸)، تبیینکننده رفتارهای فرد در محیط اجتماعی است. برایناساس، افراد (در محدوده شناخت خود، و با جهتگیریهای هنجاری و ارزشی، و در چارچوب ساختارهای اجتماعی)، هنگام مواجهه با موقعیتی متعارض (تعارض میان نفع فردی و نفع جمعی)، گزینهای را انتخاب میکنند که برایشان بیشترین نفع را داشته باشد. و این انتخاب، برای جامعه نیز مناسب است (جوادی یگانه و هاشمی، ۱۳۸۴: ۱۴۵).
۳-۲-۲-۱- عقلانیت و هنجار از نگاه الستر
الستر[۳۴] بیان میکند که کنش عقلانی به پیامدهای کنش مربوط میشود. عقلانیت میگوید که اگر شما قصد دارید بهY برسید، باید X را انجام دهید. در مقابل الستر، هنجارها را با این خصیصه معرفی میکند که هنجارها پیامد محور[۳۵] نیستند. سادهترین هنجار اجتماعی این است که: این را انجام بده آن را انجام نده. هنجارهای بیشتر پیچیده نیز بیان میکنند که: اگر شما عمل «الف» را انجام میدهید، آنگاه عمل «ب» را انجام بده. یا اگر دیگران فلان کار را انجام دادند، شمام همان کار را بکن. درحالیکه در عقلانیت کاملاً آینده محور[۳۶] و شرایط محور[۳۷] است. در هنجارها به شرایط، نظری ندارند یا اگر هم شرطی باشد، آینده محور نیستند. برای اینکه هنجارها اجتماعی باشند، آنها باید در میان دیگر افراد نیز پذیرفتهشده باشند و توسط موافقت یا مخالفت بخشی از آنها محفوظ بمانند. هنجارها همچنین بهوسیلهی خجالت[۳۸]، نگرانی[۳۹]، احساس گناه[۴۰] و شرم[۴۱] از سوی فردی که از این هنجارها تخلف نموده است، محفوظ میمانند. افراد ممکن است بهوسیلهی احساسات مثبتی مانند خشم و غصب نیز به اطاعت از هنجارها هدایت شوند. در کل میتوان گفت که احساسات قوی افراد بهعنوان ماشهی اجرای آنها عمل نمایند (الستر، ۱۹۸۹: ۱۰۰).
در ادامه الستر برای تبیین بهتر مفهوم هنجارهای اجتماعی به یک سری از این هنجارها اشاره میکند، که عبارتاند از:
هنجارهای مصرفی[۴۲]: این هنجارها روش های لباس پوشیدن و روش های سر سفره نشستن را تنظیم میکنند. پیر بوردیو (۱۹۷۹) تصور موجود از هنجارهای مصرفی را به رفتارهای فرهنگی مانند واژگان، تلفظ، نوع فیلم و کتاب مورد علاقه، ورزشهایی که فرد انجام میدهد و نوع اسباببازی و اثاث موردعلاقه گسترش میدهد (همان، ۱۰۰).
هنجارهای ضد رفتار[۴۳] : که بر ضد رفتارهایی که «مغایر با طبیعت[۴۴]» خوانده میشوند، تنظیم میگردد. این گروه از هنجارها شامل هنجارهایی علیه زنای با محارم، همجنسبازی و دیگر انحرافات جنسی تنظیم میشوند (همان).
هنجارهای تنظیمکننده کاربری پول[۴۵]: این هنجارها اغلب بهصورت هنجارهای قانونی درمیآیند، مثلاً قانون مربوط به ممنوعیت خریدوفروش رأی، البته حالتهای زیادی نیز وجود دارند که در آنها این هنجارها بهصورت غیررسمی نیز اعمال میشوند. مثلاً هنجاری که خریدوفروش در صف اتوبوس را ممنوع میکند. یا هنجاری که چیدن چمنزار همسایه بهقصد فروش را ممنوع میکند (همان، ۱۰۱).
هنجارهای عمل متقابل[۴۶]: این هنجارها به ما امر میکنند که نیکیهایی که از سوی دیگران به ما شده است را به آنها پاسخ دهیم. هدیه دادن اغلب بهوسیلهی این هنجارها تنظیم میشود (همان).
هنجارهای کیفری[۴۷]: که به ما امر میکنند که آسیبهایی که از سوی دیگران به ما واردشده است را پاسخ دهیم. قواعدی که خونخواهی و انتقام را تنظیم میکنند، بهترین نمونه این نوع هنجارها هستند (همان).
هنجارهای شغلی[۴۸]: معمولاً محل کار یکی از سرچشمههای کنش هنجار- راهنما است. درواقع هنجارهای اجتماعی است که علیه عدم امرارمعاش است و متناظر با فشارهای هنجاری جهت کسب درآمد فردی از یک شغل است. در محل کار میتوانیم هنجارهای غیررسمی در میان کارکنان را ببینیم که تلاشهای شغلی آنها را تنظیم میکند (همان).
هنجارهای یاری[۴۹] : بسیاری از پندهای پیامد گرا جزو هنجارهای یاری هستند. سودمندگراها، ممکن است یاری نمایند، اگر و تنها اگر همکاری و کمک آنها معدل سودمندی اعضا در گروه را افزایش دهد. همچنین ممکن است، هنجارهای یاری وجود داشته باشد که پیامد گرا نباشند (همان).
هنجارهای توزیعی[۵۰] : این هنجارها تخصیص منصفانه درآمد یا دیگر کالاها را در جوامع دموکراتیک تنظیم میکنند. بهعنوانمثال هنجار برابری از قوت و قدرت ویژهای برخوردار است (همان، ۱۰۲).
۳-۲-۲- -۲دیدگاه کلمن در مورد اطاعت کنشگران از هنجار
۱) افراد قدرتمند در جامعه نهتنها کمتر از افراد کم قدرت احتمال دارد مجازات شوند، بلکه کمتر نیز احتمال دارد که از هنجارها اطاعت کنند (کلمن، ۱۳۹۰: ۴۳۷).
۲) افرادی که در پائین نردبان اجتماعی قرار گرفتهاند، اگرچه احتمال بدگویی دربارهی اعمال ضمانتهای اجرایی منفی توسط دیگران دربارهی آنها کمتر نیست، کمتر از کسانی که در بالاتر از آنها هستند از هنجارها و ضمانتهای اجرایی ناراضی هستند (همان).
این نتیجه با این واقعیت همساز است که ضمانتهای اجرایی منفی مربوط به احترام اجتماعی نمیتواند هیچ اثری بر کسانی که در پائین نردبان اجتماعی قرار دارند، داشته باشد زیرا آنها چیزی ندارند که از دست بدهند. این بیتوجهی نسبی به ضمانتهای اجرایی منفی، در میان افراد بدون موقعیتهای اجتماعی، باید به انواع معینی از ضمانتهای اجرایی، مانند تنبیه نکردن محدود شود. انواع دیگر، مانند تنبیهات بدنی، اثربخشی کمتری در میان افراد بدون موقعیت اجتماعی نباید داشته باشند (همان).
۳) صرفنظر از میزان بستگی میان مدافعان یک هنجار، آن دسته از هدفهای هنجار که با افراد دیگری در خارج از گروه، که مدافع هنجار نیستند ارتباط دارند، کمتر احتمال دارد که ضمانتهای اجرایی را بپذیرند (همان).
این نتیجه که نفوذپذیری نسبت به هنجارها در میان کسانی که دارای ارتباط در خارج از گروه مدافعان هنجار هستند، تقریباً آشکار است. افرادی که از تحرک بیشتری برخوردارند، میتوانند از مجازات شدن بگریزند یا ازنظر فیزیکی (مثلاً با نقلمکان) و یا ازنظر روانی، با کاهش علاقه به اجتماعی که ضمانتهای اجرایی در آن تحمیل میشوند و افزایش علاقه به حوزههایی از زندگیشان که خارج از این اجتماع قرار دارد (همان، ۴۳۸). این نتیجه همچنین پیامدهایی برای شرایطی دارد که در آن هنجارها ظهور میکنند. هنجارها درنتیجهی کنشهای هدفمند کنشگرانی که برو نبودهایی را از جانب دیگران، یا بهرهوران بالقوه هنجار دریافت میکنند پدید میآیند. این بدان معناست که حتی فروبستگی کافی در شبکه های اجتماعی بهرهوران بالقوه وجود داشته باشد، چنانچه کنشگران بالقوه هدف تحرک کافی برای گریز از اثر ضمانتهای اجرایی داشته باشد، انگیزه چندانی برای به وجود آوردن هنجار نخواهد داشت. این ظرف ساختاری در بعضی از محلات شهری سامان گسیخته طبقه پائین و نیز در افراد پرتحرک بلندپایه وجود دارد (همان).
۳-۲-۲- -۳تئوری بازی و هنجارهای اجتماعی
در طی سالهای اخیر و در امتداد توسعه تئوریهای مبتنی بر انتخاب عقلانی، تئوری بازی نیز سعی نموده است تا از منظر خود به مبحث هنجارهای اجتماعی بپردازد (بیچیری[۵۱] ، ۱۹۹۰؛ پتیت[۵۲] ، ۱۹۹۰؛ فهر[۵۳] ، ۱۹۹۵؛ کاگل[۵۴]، ۱۹۵۵؛ کلوستد[۵۵] ، ۲۰۰۳). تئوری بازی مبتنی بر یک انتخاب عقلانی است که فرض میکند، فرد الگوی رفتاری خود را بر این مبنا انتخاب میکند که این الگوی رفتاری نسبت به دیگر الگوهای رفتاری بهتر عمل مینماید. به عبارت دقیقتر تئوری بازی بیان میکند که هنجارهای اجتماعی درنتیجه یک فرایند انطباق (سازگاری) پدیدار میشوند (کلوستد، ۲۰۰۳: ۲).
ویژگی تمییز دهنده تئوری بازی این است که الگوهای رفتاری را بهعنوان خروجی فرایند انطباق میداند، که آن رفتاری که بهتر عمل مینماید، انتخاب میشود (ساموالسون، ۲۰۰۲). تئوری بازی ابزاری را برای تحلیل اینکه چه استراتژیها یا الگوهایی از رفتار، در طول زمان و در خلال فرایندهای انطباق ظهور میکنند، فراهم مینماید که با بهرهگیری از آن میتوانیم این تئوری را برای آزمون شرایطی که تحت آن الگوهای مشخصی از رفتار که «هنجارهای اجتماعی» ظهور میکنند (ساموالسون، ۲۰۰۲، ۵).
۳-۲-۳- همبستگی اجتماعی و هنجارهای اجتماعی
مفهوم همبستگی اجتماعی یکی از مفاهیمی است که در مباحث جامعهشناسی بسیار بهکاربرده شده است. همانطور که کلمن نیز بهخوبی به این موضوع اشاره میکند، اجرای ضمانتهای اجرایی (مانند بدگویی) در شبکه های اجتماعی بسیار بههمپیوسته و ازنظر اخلاقی همگون بیشتر است و در شبکه های بیشتر بههمپیوسته احتمال بیشتری برای عملی شدن ضمانتهای اجرایی وجود دارد. این همبستگی زیانهای خالص اعمال ضمانتهای اجرایی را کاهش میدهد، زیرا وفاقی که در این قبیل ساختارها وجود دارد، مشروعیت اعمال ضمانتهای اجرایی را برای کنشگران فراهم میکند (کلمن، ۱۳۹۰: ۴- ۴۳۳).
شاید بتوان گفت که دورکیم اولین جامعهشناسی است که مفهوم همبستگی اجتماعی را بهکاربرده است. او همبستگی اجتماعی را بهعنوان یک خصیصه نظمدهنده از جامعه میدید و آن را بهعنوان «وابستگی متقابل» میان اعضای یک جامعه که از نوعی انسجام و وفاداری برخوردار است، تعریف نمود (رجینا و همکاران، ۲۰۰۰: ۲). دورکیم میان دو نوع همبستگی تفاوت قائل میشود. همبستگی مکانیکی مبتنی بر شباهت و همانندی است و همبستگی ارگانیک که مبتنی بر تفسیر کار است که در همبستگی مکانیکی تنوع و شدت دلبستگی، ضعیفتر از همبستگی ارگانیک است (روانارا، ۲۰۰۰: ۴). همبستگی فزاینده، رشد هنجارهای گروه را میرساند و در مجموع ضمن آنکه پویایی درون گروه را تنظیم میکند به آن ثبات میبخشد. اما برای این فرایند در سایر جنبه های گروه ازجمله یگانگی فزاینده گروه، نگهداری عضویت و رضایتمندی اعضا نیز تغییرهایی ایجاد میشود (فورسایت، ۱۳۸۰: ۱۲۷). وقتی یک گروه همبستگی دارد، احساس یگانگی، ثبات عضویت، خشنودی عضو و پویایی درونی مهمترین تغییراتی است که در آن گروه رخ میدهد. در مورد خصیصه یگانگی، نهفقط روابط میان اعضای گروه مثبتتر میشود، بلکه اعضا احساس تعلق به گروه را بهعنوان یک کل رشد میدهند. در طی این مرحله، افراد اغلب با افتخار خود را عضو گروه مییابند و در برابر هنجارها با حمله افراد خارجی در مورد گروه به دفاع میپردازند، با بروز «ما بودن» افراد این احساس را پیدا میکنند که اشتراکهای مهمی میان ویژگیهای شخصی مشابه، اهداف، یا بازده ها با سایر اعضای گروه دارند (همان).
ثبات: به سبب احساس یگانگی، گروه های همبسته تمایل پیدا میکنند که اعضای خود را حفظ کنند. کاترایت به همپیوستگی یا همبستگی را «میزان اشتیاق افراد درماندن گروه» تعریف میکند. بهعلاوه هرچه این رابطه بین بههمپیوستگی و ماندن در گروه نیرومندتر شود، تعهد اعضا به گروه، بهعنوان یک واحد یکپارچه معطوف میشود تا نسسبت به اعضای دیگر (فورسایت، ۱۳۸۰: ۱۲۸).
جدول ۳- ۲: خصیصه های همبستگی اجتماعی و تغییرات آن
خصیصه | نوع تغییر |
یگانگی خشنودی عضو ثبات عضویت پویایی درونی |
احساس فزاینده «ما بودن»، «گروه بودن» و رشد هویت گروهی خرسندی بیشتر در اعضا، افزایش عزتنفس، کاهش اضطراب کاهش دگرگونی، مشارکت زیاد در فعالیتها، زیادشدن روابط نفوذ قوییتر گروه، پذیرش بیشتر اهداف، تصمیمها و هنجارهای گروه از سوی اعضا، تحمل کمتر در مورد اختلافنظرها، فشارهای بیشتر برای همنوائی |
(دغاقله، ۱۳۸۴).
رضامندی: همبستگی گروه و رضامندی از عضویت، همزمان تغییر میکنند. در تمامی گروه های صنعتی، ورزشی و … اعضای زیرگروههایی که از شایستگی و بههمپیوستگی بالایی برخوردارند در مقایسه با اعضای گروه های نا همبسته رضامندی و خشنودی بیشتری را گزارش میدهند. اعضای گروه های با همبستگی بالا همچنین گرایش دارند که عزتنفس مثبت بیشتر، امنیت بالا و سطوح پائین اضطراب را گزارش دهند (فورسایت، ۱۳۸۰: ۱۲۸).
پویایی درونی: با افزایش همبستگی، پویایی درونی گروه نیز شدت مییابد. گروه های همبسته در مقایسه با گروه های نا همبسته تأثیر نیرومندتری بر اعضای خود اعمال میکنند. زیرا این گروه ها هدفها، تصمیمها و هنجارهای گروه را با آمادگی بیشتری میپذیرند. بهعلاوه در گروه های بههمپیوسته فشارهای همنوایی بیشتر و مقاومت افراد در برابر این فشارها ضعیفتر است (همان). بعضیاوقات اعضای این گروهها نسبت به هر نوع مخالفتی نابردبار میشوند و برای اینکه مخالفان را به توافق وادار نمایند دست به اقدامات تندی میزنند. برای مثال شاختر (۱۹۵۱) دریافت وقتیکه گروه ها خیلی بههمپیوستگی داشته باشند، هرکس که به توافق گروه یا گروه مخالفت نماید، اعضا از او متنفر میشوند و اگر اجازه داده میشد که در گروه بماند، نقشهای نامطلوب به او واگذار میشود (همان).
توماس (۱۹۹۹) همبستگی اجتماعی را بهعنوان نیرویی که اعضا یا بخشهایی، تعاملات اجتماعی را در طول زمان در کنار همدیگر نگاه میدارد، تعریف میکند. او سه گونه همبستگی اجتماعی برمیشمارد:
همبستگی عاطفی: که در آن اعتماد و همکاری بر شباهت در ویژگیها یا احساس دلبستگی مبتنی است.