سیاست فرهنگی مجموعه ارزشها، باورها و راهبردهایی است که کنشها و عملکرد افراد یا گروههای اجتماعی را هدایت میکند یا بر آن ها تأثیر میگذارد .”این ارزشها و باورها که راهنما، هدایت کننده و تأثیرگذار برعملکرد یکگروه، یک مجموعه و یا یک ملت است به دو بخش تقسیم میشود: یک بخش، آنهایی است که توسط دولت بیان و مدون میشود و معمولاً به صورت قانون اساسی، برنامه های توسعه و غیره است . بخش دوم راهبردهایی است که افراد، گروهها و ملتها بدون تدوین یا قانون رسمی کردن آن برای تحقق هدفها و منافع خود به کار میگیرند. بنابرین دو سیاست فرهنگی داریم: یکی آن که دولت مدون کرده، دوم آنکه به صورت اصل مدون دولتی درنیامده . در نتیجه باید گفت به صورت کلی یک سیاست فرهنگی است که بخشی از آن آشکار است و بخشی پنهان و بخشی رسمی و بخشی غیررسمی.( محسنی، ۱۳۸۶: ۲۴). بهطورکلی میتوان گفت که سیاست گذاری فرهنگی عبارت است از فرایند اخذ تصمیم در مورد یک خط مشی فرهنگی درجهت هدایت و کنترل فرهنگ به منظور حفظ مواریث فرهنگی، بسط و گسترش آن، تا در آینده باید پیگیری ومورد عمل قرار گیرد.
الگوی چند فرهنگ گرایی به عنوان رویکرد سیاست گذاری عمومی برای مدیریت تنوع فرهنگی در جامعه چند قومی که بر مبنای ابراز رسمی احترام متقابل و روا داری نسبت به تنوع فرهنگی در قالب مرزهای ملی استوار است. شهروندی و سیاست چند فرهنگی، الگوی مناسب سیاست گذاری راهبردی و دراز مدت در مواجهه با مسئله تنوع قومی و فرهنگی در جامعه ایرانی است و میتواند مبنایی برای تفاهم، تعامل و گفتگوی میان سیاست گداران و نخبگان قومی باشد ( تقی لو، ۱۳۸۶: ۱۱-۱۲).
برنامه های سیاست چندفرهنگی جامعه ی امروز ایران برخلاف دوران پهلوی، به دنبال شیوه ای است که مردم به شکل خود جوش و بدور از الزام نسبت به فرهنگ خویش حس عرق داشته و امور فرهنگی خویش را به راحتی انجام دهند. در سیاست تنوع، دولت مرکزی با شناسایی، مدارا و روا داری میان تنوعات فرهنگی و قومی گوناگون به ارتقا ء، انسجام و وحدت ملی می اندیشد و به رعایت حقوق همه اقلیت های قومی در حفظ و پرورش شاخص های هویتی آنان نظیر زبان، سنت ها، هویت و … می کوشد . همچنین از تحمیل قوانین و مقررات مغایر با علایق فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گروههای اقلیت اجتناب میکند (صالحی، ۱۳۸۸: ۱۵۱)
به عقیده اندیشمندان حوزه تنوع فرهنگی، به رسمیت شناختن تفاوت های فرهنگی از طریق اعطای حقوق شهروندی چند قومی متمایز، به انسجام کامل جوامع کمک میکند؛ در حالی که الگوی همگون سازی و جذب موجب محرومیت کسانی که با فرهنگ مسلط انطباق ندارند می شود. به نظر «کمیلیکا» بر خلاف آنچه نظریه پردازان همگون سازی از آن وحشت دارند، حقوق فرهنگی خاص به هیچ وجه به شقاق و گسیختگی جامعه منجر نمی شود، بلکه اقلیت ها را قادر میسازد تا به طور کامل در یک جامعه چند فرهنگی مشارکت نمایند. به علاوه، به ندرت اتفاق می افتد که گروههای اقلیت قومی اعمال محدودیت های درون گروهی و عدم برخورداری از قدرت قانونی و تحمیل هنجارهای فرهنگی بر اعضا ی شان را بپذیرند ( نش، ۱۳۸۲: ۲۲۲).
۲-۴-۵ مهاجرت[۲۶]
منگالم[۲۷] (۱۹۶۸)، مهاجرت را یک حرکت بالنسبه دائمی عده ای از یک مکان به مکان دیگر دانسته، که مقدم بر آن، مهاجران بر اساس مراتبی از ارزش ها یا هدف های با ارزشی که تعلیم می گیرند، حرکت میکنند. نتیجه ی این حرکت تغییراتی در نظام کنش متقابل مهاجران است ( لهاسایی زاده، ۱۳۶۸: ۱۴).
مهاجرت از یک ناحیه به ناحیه دیگر صرف نظر از تاثیری که در شئون زندگی دار، از نظر فرهنگی دارای مسائلی متعدد خواهد بود و این اساسا ناشی از نحوه ی تطابق روانی- اجتماعی افراد است که دارای آداب و رسوم خاصی هستند (جعفری نیا و بذر افشان، ۱۳۹۲۰: ۳۱).
مهاجرت در لغت بهمعنای حرکت افراد یا گروههایی است، که مستلزم تغییر دائمی یا موقت محل سکونت است. لفظ مهاجرت در مقابل اصطلاح تحرک به کار میرود که به همه اشکال تحرک فضایی (موقت و دائم) ( پهلوان، ۱۳۸۱: ۳) اطلاق می شود و معنای عام کلمه عبارت است از ترک سرزمین اصلی و ساکن شدن در سرزمین دیگر به طور موقت یا دائم.
مهاجرت در مفهوم جمعیتشناختی کلمه، با کوچ مداوم انسان در جوامع ابتدایی و کوچ عشایری و همچنین حرکات جغرافیایی کوتاهمدت مانند مسافرت متمایز است و در مورد جمعیتهایی به کار میرود که نسبتاً استقرار یافتهاند. مهاجرت به عنوان یک واقعه تأثیرگذار بر رشد و تغییر جمعیت مورد توجه قرار میگیرد. مهاجرت همچنین انعکاسی از تغییراتی است که در تار و پود جامعه رخ میدهد. مهاجرت و آوارگی همزاد و هم سرنوشت آدمیان است و از ابتداء تاریخ بشری تا امروز به شیوه ها و چهره های گوناگون جریان داشته و دارد. نمیتوان فصل و مقطعی از تاریخ و سرگذشت آدمیان را یافت که عاری و تهی از هجرت و نقل افراد و گروههای بشری باشد. انسان ها همیشه و همواره برای جستجوی مأوای بهتر و زندگی پر رونقتر و گاه به دلیل تهدیدها، کشتارها و سرکوبها و گاه به دلیل تغییرات ناگهانی محیطی و سایر عوامل و دلایل؛ مشغول هجرت و تغییر موطن خود بوده اند. مهاجرت و نقل مکان از یک نقطه به نقطۀ دیگر گسترده و دوام دار بوده که به دلایل و انگیزه های مختلف در گذشته و حال جاری و ساری است که امروزه جوامع و انسان های که خارج از زیست بوم اولیه و اصلی خود زندگی میکنند بسیار بیشتر از کسانی است که هم چنان در زیست و بوم اولیه خود بسر میبرند منتهی مهاجرت در صده اخیر همانند سایر پدیدههای اجتماعی دارای تفاوت های؛ نسبت به گذشته میباشد که متاثر از شرایط کنونی جهان است.