-
- ارزشهای فرد محور؛
-
- کار تیمی؛
-
- کیفیت خدمتیا تولید؛
-
- تصمیم گیری بر اساس اطلاعات؛
-
- در گیر بودن کارکنان در تصمیم گیری؛
-
- ارتباطات باز؛
-
- حمایت از آموزش و توسعه فردی؛
-
- تأکید بر خلاقیت و نوآوری؛
- حمایت از تعادل زندگی کاری (لاو[۳۷]، ۲۰۰۴).
۲-۱-۳٫ سازمان ناسالم
برخی از نشانه های ضعف سلامت سازمانی عبارت است از :
-
- کاهش سود و منفعت سازمان و کاهش بهره وری؛
-
- افزایش غیبت کارکنان؛
-
- فقدان کانالهای ارتباطی باز؛
-
- فقدان تعهد کارکنان نسبت به سازمان؛
-
- اتخاذ تصمیمات در سطوح عالی سازمان؛
-
- وجود سطوح پایینی از روحیه و انگیزش در کارکنان؛
-
- نادیده انگاشتن اعتبار سازمان توسط کارمندان؛
-
- وجود رفتارهای غیر اخلاقی در سازمان؛
-
- فقدان اعتماد بین کارکنان سازمان؛
-
- فقدان اهداف منظم و دسته بندی شده؛
- فقدان برنامه های آموزشی و توسعه ای (پورکیانی و حری، ۱۳۹۱، ص۳).
همچنین در یک سازمان ناسالم هدف فقط برای تعداد معدودی از کارکنان طراز اول سازمان روشن است، کارکنان در سازمان شاهد مشکلات مختلف هستند اما کاری در جهت اصلاح آن انجام نمی دهند، افراد سطح بالای سازمان سعی دارند تا کلیه تصمیمات را در کنترل خود داشته باشند، مدیران در انجام برنامه ریزی احساس تنهایی میکنند، قضاوت و خواستههای منطقی کارکنان سطوح پایین مورد توجه و احترام قرار نمی گیرد، به نیازهای شخصی روابط انسانی به عنوان مسایل جنبی و غیرضروری نگاه می شود، وقتی کارکنان به تشریک مساعی دعوت میشوند به طور غیرسازنده ای رقابت میکنند، هرگاه بحرانی موقعیت سازمان را در خطر قرار دهد افراد خود را کنار خواهند کشید، کارکنان احساس میکنند در شغل خود محبوس شده اند و از کار خود ناراضی بوده و احساس خستگی و فرسودگی میکنند، مدیریت شدیداً امر جزیی را کنترل میکند و در کارکنان حس اعتماد متقابل، آزادی و مسئولیت پذیری وجود ندارد، مدیران و کارکنان اصولا ریسک را نمی پذیرند، هر کس در سازمان اشتباه کند کنار گذاشته می شود، عملکرد ضعیف به صورت سراسری مورد بررسی قرار میگیرد، در سازمان نظمی وجود ندارد و روشهای سنتی کاملا متداول است، ابتکار و یا تغییر برای همگامی و انطباق با بازار وجود ندارد، وجود بوروکراسی و کاغذبازی باعث دوباره کاریهای غیرضروری می شود، و کار سازمان به کندی صورت میگیرد (متانی و همکاران، ۱۳۸۴، ص۴۰).
۲-۱-۳-۱٫ پیامدهای ضعف سلامت
پیامدهای ضعف سلامت سازمانی در مشکلات سازمان و روابط حاکم بر محیط کار مشهود است، که عوامل آن به قرار ذیل میباشد.
الف. مشکلات سازمانی
-
- عدم خشنودی شغلی؛
-
- غیبتهای متوالی در سازمان؛
-
- افزایش ضایعات و حوادث ناشی از کار؛
-
- کم کاری و کاهش کیفیت و کمیت فعالیتها و تولید؛
- درگیریهای متعدد همکاران با یکدیگر و با مدیریت.
ب. روابط حاکم بر محیط کار
برخی از دانشمندان علوم ارتباطات بر این نظر هستند که وجود روابط خوب میان همکاران در یک محیط، عامل اساسی و محور سلامت فرد در سازمان است.کاپلان و فرنج از دانشمندان و متخصصان ارتباطات و علوم رفتاری، روابط ضعیف میان همکاران را با توجه به بی اعتمادی، ضعف حمایتی و بی علاقگی نسبت به گوش دادن به نظرات دیگران و برخی بی توجهیها به حل و رفع مشکلاتی که برای اعضای سازمان پیش میآید، تعریف کردهاند.
۲-۱-۳-۲٫ شیوه های مقابله با ضعف سلامت
برخی اندیشمندان از شیوه های مقابله با ضعف سلامت سخن رانده اند، برخی موارد آن به قرار ذیل است:
-
- افزایش صمیمیت در محیط کار؛
-
- اجتناب از به کارگیری روشهای مبتنی بر زور؛
-
- خودداری از تحقیر کردن دیگران؛
-
- خودداری از سرکوب کردن استعدادهای بالقوه کارکنان خود؛
- یاری رسانیدن در رفع نقایص کاری کارکنان (امیرشاهی، ۱۳۸۷، ص۲۶-۳۰).
۲-۱-۴٫ منابع سلامت سازمانی
سلامت سازمانی را نبایستی تنها توانایی سازمان برای انجام وظایف دانست؛ بلکه سازمان سالم محیطی توانا برای رشد و بهبود نیز میباشد. دو منبع اصلی سلامت سازمانی، بدون شک کارکنان و مدیریت میباشند (شاهکرم، ۱۳۸۸). کارکنان یک سازمان نقش ارزنده ای در سلامت و ارتقای سطح سلامت آن سازمان دارند. سازمانهایی که با کارکنان خود مانند اعضای آن سازمان و شرکای خود رفتار میکنند و حرمت و منزلت آن ها را حفظ میکنند در ارتقای سلامت سازمانی موفقیت بیشتری کسب کردهاند. شرکتها و سازمانهای موفق در اوج رکود و نابسامانی اقتصادی هیچ گاه اقدام به اخراج کارکنان خود نکرده اند و با تنظیم و اجرای برنامه های گسترده آموزشی، آثار مثبتی در روحیه و وابستگی آنان گذارده و احساس امنیت شغلی و ارتقای سلامت سازمانی موجب میگردد. انسانها را جایگزین منابع طبیعی به شمار آوردن، کلید رمز موفقیت سازمانی میباشد (امیرشاهی، ۱۳۷۸، ص۹۸-۹۹). مطلب دیگری که در کنار مفهوم سلامت سازمانی توجه به آن حائز اهمیت است نقش مدیریت به عنوان عامل اصلی ایجاد و ارتقای سطح سلامت سازمان است (جاهد، ۱۳۸۴). مدیران به عنوان عامل اصلی ایجاد و ارتقاء سطح سلامت سازمان هستند. در یک سازمان سالم مدیر رفتاری کاملا دوستانه و حمایتگر با کارمندان خود دارد و در برنامه های خود دارای یگانگی و وحدت رویه است. کارمندان هم تمایل بیشتری برای ماندن و کار کردن در سازمان دارند که با این گونه مدیران اداره می شود و به طور موثرتری کارها را انجام میدهند. مدیران مؤثر تا ۸۰ درصد توانایی کارکنان را در جهت انجام فعالیتها و اهداف سازمانی به کار می گیرند (پورکیانی و حری، ۱۳۹۱، ص۷).
برای بررسی وضعیت سلامت سازمانی سه سطح (ناخوشی، عادی و سلامت) تعریف شده است. وضعیت ناخوشی یا پریشانی عبارت است از مجموع شرایطی که منجر می شود افراد در یک سازمان عملکردی کمتر از حد انتظار و پتانسیل خود و نیز متوسط صنعت مذبور داشته باشند. وضعیت عادی شرایطی است که در آن عملکرد فردی و سازمانی در سطوح مورد انتظار، در مقایسه با حد متوسط صنعت قرار دارد. سلامت، آن وضعیتی در افراد و سازمان متبوع آن ها است که امکان میدهد عملکردی بالاتر از حد معمول انتظار و یا حتی بالاتر از همه رقبای خود داشته باشند (دانش فرد،۱۳۸۶، ص ۳۴).