(محتوا و پیام)
رسانهها دربردارندهی ایدئولوژیها، گفتمانها و دیدگاههایی هستند که روابط قدرت سلسله مراتبی را انتقال میدهند
۵
انگیزه
اکثر رسانهها از لحاظ اقتصادی انگیخته شده و ساماندهی میشوند
در ادامه هر یک از این مفاهیم یا اصول سواد رسانهای انتقادی شرح داده میشوند.
اصل عدم شفافیت: تمام پیامهای رسانهای ساخته میشوند.
این مفهوم، بنیان سواد رسانهای را تشکیل میدهد و قدرت رسانهها در ارائه پیام با عنوان مشخص و شفاف را به چالش میکشد. نشانهشناسی به عنوان علم نشانهها و تحلیل چگونگی تولید اجتماعی معانی از طریق روابط ساختاری در نظام نشانهای، کمک شایانی به سواد رسانهای رسانده است (کلنر و شر، ۲۰۰۵). رولان بارت (۱۹۹۸) توضیح میدهد که نشانهشناسی در تلاش است طبیعی بودن پیام را به چالش بکشد. مسترمن (۱۹۹۴) معتقد است اصل عدم شفافیت بنیان آموزش رسانهای را تشکیل میدهد. از آنجا که رسانهها در جریان فرایند ساخت، خلق شده، شکل و جایگاه مییابند، نمیتوان مدعی شد رسانهها پنجرهای شفاف و یا انعکاسی ساده از جهان و واقعیت را ارائه میدهند. این فرایند تصمیمات بسیاری درباره حذف یا دربرگیری موضوعات و چگونگی ارائه واقعیت را شامل میشود. مسترمن (۱۹۹۴ ، ص. ۳۳) این عدم شفافیت را اینگونه توضیح میدهد: “رسانهها واقعیت را نشان نمیدهند بلکه آن را بازنمایی میکنند". هنری گیروکس (۱۹۹۷ ، ص. ۷۹ – ۸۰) مینویسد که “آنچه با عنوان طبیعی نمایش داده میشود باید به عنوان محصولی تاریخی از نظر محتوا با ادعاهای غیرواقعی و پیامهای انحرافی و عناصر سازنده شکل و حالت آن، رمزگشایی و آشکار شود". رمزگشایی از پیامهای رسانهای با انجام تحقیقی انتقادی گام نخست و مهم برای رسیدن به سواد رسانهای است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
رمزها و قواعد: پیامهای رسانهای با بهره گرفتن از زبانی خلاق و قواعدی خاص ساخته میشوند
دومین مفهوم اساسی نیز برای ترسیم این مهم که نشانهها و نمادها چگونه عمل میکنند، به شدت به نشانهشناسی متکی است. مخاطبان به وسیله نشانهشناسی وجود معانی دوگانه زیر را در نشانهها تحلیل میکنند:
معنای لغوی و دال (مرجع تحتاللفظی برای محتوا)؛ معنای ضمنی و مدلول (دلالتی ذهنیتر و اشتراکیتر از پیام بر اساس رمزهای فرهنگی و ایدئولوژیک) وقتی معنای لغوی و ضمنی یکی شوند، بازنمایی، طبیعی جلوه کرده و ساخت اجتماعی و تاریخی را نامرئی میکند. بنابراین، هدف از ارتقای سواد رسانهای کمک به مخاطبان برای تمییز میان معنای لغوی و ضمنی و به عبارتی دال و مدلول است (فیسک، ۱۹۹۰). برای مخاطبان کم سن و سالتر توضیح این اصطلاحات با جداسازی آنچه میبینند و میشوند از آنچه تصور و احساس میکنند، ساده میشود. در این حالت نیز ساخت رسانه ابزاری است قدرتمند برای هدایت مخاطبان به منظور واکاوی این عقاید.
رمزگشایی مخاطب: افراد مختلف تجربهای متفاوت از یک پیام رسانهای واحد دارند
مفهوم سوم در فعالیتهای مرکز مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام در بریتانیا شکل گرفته است؛ جایی که مفهوم مخاطب فعال، نظریههای پیشینی را که مخاطبان رسانهای را افرادی منفعل و اغلب قربانی میپنداشت، به چالش کشیده است. استوارت هال (۱۹۸۰) با تکیه بر مفاهیم نشانهشناختی بارت و امبرتو اکو چنین بحث میکند که باید میان رمزگذاری متون رسانهای از سوی تهیهکنندگان و رمزگشایی آن توسط مصرفکننده در مطالعه «رمزگذاری/ رمزگشایی» تمایز قائل شد. چنین تمایزی توان مخاطب برای تولید خوانش و معانی خود و رمزگشایی متون با موضعی مخالف و یا اتخاذ موضعی مورد پسند و هماهنگ با ایدئولوژی مسلط را برجسته ساخته است (کلنر و شر، ۲۰۰۵).
دیدگاه مطالعات فرهنگی زمینه مساعد و مهمی برای درک سواد فراهم میآورد؛ چنان که آین آنگ (۲۰۰۰) توضیح میدهد: “معانی متنی در خود متون جای ندارند: ممکن است متنی خاص، معانی متفاوتی در بر داشته باشد بسته به بستری که بیننده در آن به تفسیر متن میپردازد” (آنگ به نقل از کلنر و شر، ۲۰۰۵ ، ص. ۳۸۰). در زمینه مطالعه رسانه، این مفهوم که مخاطبان ضعیف یا قوی هستند ارتباط زیادی با ظرفیت سواد رسانهای در اعطای آزادی عمل به مخاطبان در فرایند مبادله معنا دارد. تجهیز مخاطب از طریق تفکر انتقادی برای مخاطبان، امری ضروری است تا بدین وسیله قدرت رسانهها را به چالش کشیده و خوانشهای دلخواه را خلق کنند. نظریه مخاطب، لحظه دریافت را بستری چالشبرانگیز از نظر فرهنگی در نظر میگیرد که در این بستر، مهارتهای تفکر انتقادی، نیرویی بالقوه برای خوانشهای متفاوت و چالشی آزادانه با گفتمانهای مسلط به مخاطب ارائه میدهد.
توان مخاطبان برای مشاهده این امر که افراد مختلف چگونه تفسیری متفاوت از پیامی واحد دارند در آموزش چند فرهنگی، مهم تلقی میشود؛ چرا که درک تفاوتها چیزی بیش از مقاومت صرف در برابر آنها است.
فرایند درک خوانشها و تفاسیر مختلف مخاطبان، دموکراسی را ارتقا میبخشد؛ چنان که آموزش چند فرهنگی برای یک دموکراسی تکثرگرا نیازمند شهروندانی است که دیدگاههای چندگانه را به عنوان نتیجه طبیعی تجارب، تاریخها و فرهنگهای گوناگونی که درون ساختارهای مسلط و حاشیهای شکل گرفتهاند، پذیرفته باشند. معرفتشناسی فمینیستی، نقطه آغازی است برای این نوع تحقیق و جستجو؛ آغاز تمام تحلیلها از جایگاهی حاشیهای که در آن خوانشهای هژمونیک مدنظر تنها به عنوان یکی از راههای درک پیام، دیگر گون شده و آشکار میگردند. درک راههای متفاوت مشاهده برای فهم سیاستهای بازنمایی ضروری است (کلنر و شر، ۲۰۰۵).
محتوا و پیام: رسانهها در بر دارنده ارزشها و عقاید پنهانی خود هستند
مفهوم اساسی چهارم، به جای به چالش کشیدن ایدئولوژی، تعصب و معانی ضمنی پیدا و پنهان در بازنمایی، بر محتوای واقعی پیام رسانهای تمرکز دارد. مطالعات فرهنگی، فمینیسم و آموزش انتقادی، زرّادخانهای از تحقیق برای این منظور فراهم میآورند تا بازنمایی رسانهای موضوعات مربوط به نژاد، طبقه، جنسیت و غیره به چالش کشیده شوند. این مفهوم فراتر از تعیین صرف تعصب رسانهای، به مخاطبان کمک میکند تا ماهیت ذهنی ارتباطات را بشناسند. هنری گیروکس (۱۹۹۷ ، ص. ۷۹ ـ ۸۰) چنین بیان میکند: “این مفهوم که نظریه، حقایق و پرسش ممکن است بیطرفانه مشخص شده و مورد استفاده قرار گرفته شده باشند گرفتار مجموعه ارزشهایی است که از نظر سیاسی محافظهکارانه و مبهم هستند".
- انگیزه: رسانهها برای کسب سود و یا قدرت، ساماندهی شدهاند.
مفهوم پنجم، مخاطبان را به طرح این پرسش ترغیب میکند که پیام چرا و از کجا ارسال شده است. اغلب مخاطبان با دانشی اندک درباره ساختارهای اقتصادی حامی رسانهها، معتقدند نقش رسانهها تنها ایجاد سرگرمی یا اطلاعرسانی است. چند سال قبل، وقتیکه خروجیهای رسانهای متعدد در بسیاری از شهرها در تلاش بودند تا برای خود، بیننده و خواننده جمع کنند، کمتر از ده کمپانی بینالمللی وجود داشت که بر بازار جهانی سلطه داشتند. بن باجیکیان (به نقل از کلنر و شر، ۲۰۰۵ ) در ویرایش جدیدی از کتاب خود با نام انحصار رسانهای جدید مدعی میشود که تنها پنج کمپانی وجود دارد که بازار رسانهای ایالات متحده را در اختیار دارند.
ادغام مالکیت رسانههای جمعی، کنترل امواج رادیویی عمومی را به تعداد اندکی از شرکتهای چندملیتی سپرده تا تعیین کنند چه کسی، چه چیزی و چگونه بازنمایی شود. این تمرکز مالکیت استقلال و تنوع اطلاعات را تهدید کرده و برای استعمار جهانی فرهنگ و دانش فرصت ایجاد میکند (مک کنزی، ۲۰۰۴). رابرت مک کنزی اصرار دارد که مالکیت ادغام شده غولهای رسانهای به شدت غیر دموکراتیک و اساسا غیر رقابتی است.
با این توضیحات، شکل (۱) مدل پنج سطحی سواد رسانهای انتقادی را به تصویر میکشد.
۲-۱-۲۳ کشورهای پیشرو در آموزش سواد رسانه ای:
۲-۱-۲۳ -۱آموزش سواد رسانه ای در ژاپن:
دیدگاه رایج در ژاپن در خصوص موضوع آموزش سواد رسانه ای و ارتباط آن با انواع رسانه ها را می توان از منظر وجوه زیر بررسی کرد.
شهروند و محیط رسانه ای در جامعه رسانه ای
همان گونه که فناوری اطلاعات توسعه می باد، تنوع و حجم اطلاعاتی که مردم در زندگی روزمره خود با آن روبه رو می شوند نیز در حال افزایش است و ضرورت نحوه صحیح برقراری ارتباط با رسانه یرای مشارکت کامل در جامعه، بیش از گذشته احساس می شود. واقعیتی که وجود دارد این است که اگر فرد بخواهد به طور کامل در جامعه مشارکت کند، برخورداری از سواد رسانه ای ضروری خواهد بود. این مسئله بویژه برای جوانان که در فرایند تحول جسمی و روحی قرار دارندف از اهمیت بیشتری برخوردار است.
چرا از عبارت سواد رسانه ای استفاده می شود؟
مفهوم سواد رسانه ای که به طور معمول در غرب مورد قبول واقع شده است، ترکیبی از توانایی های مختلف است و هیچ کلمه یا عبارتی، توانایی تبین دقیق این مفهوم را در زبان ژاپنی ندارد.
اصطلاح سواد اطلاعاتی گاهی به جای سواد رسانه ای در ژاپن استفاده می شود، اما واژه سواد اطلاعاتی صرفاً به معنای داشتن تئانایی استفاده از رایانه است. در نتیجه گروه مطالعه و پژوهش در ژاپن، از ترجمه مغهوم این واژه به یک واژه معادل ژاپنی با ارائه یک تعریف از سواد رسانه ای خودداری کرده و در مقابل از خود واژه “سواد رسانه ای” استفاده کرده است.
عوامل تشکیل دهنده سواد رسانه ای:
سواد رسانه ای عبارت است از کار در جامعه رسانه ای و این تعریف یک استنتاج اساسی از عوامل زیر است:
توانایی درک و مطالعه ذهنی مفهوم رسانه
توانایی درک و فهم ویژگی های مختلف ارسال اطلاعات از سوی رسانه
توانایی تجزیه، تحلیل، ارزیابی و بررسی منتقدانه در محتوای اجتماعی و انتخاب اطلاعاتی که از طریق رسانه منتقل شده است.
“رسانه” در گفتار بالا به معنی چیزهای مختلف از قبیل؛
ابزار و وسایل انتقال اطلاعات
وسیله ای برای ضبط و نگهداری اطلاعات