گرایش سوم، گرایش تلفیقی است که به دنبال تلفیق جنبه ها و رویکردهای موجود در گرایش اول و گرایش دوم میباشد و به عبارت دیگر، هر دو گرایش را دوروی یک سکه میداند.
جدول ۳-۲ -دسته بندی رویکردهای کلی درباره اهداف و رسالتهای دانشگاه (همان، ص ۹۰)
رویکرد اول
رویکرد دوم
رویکرد سوم
رویکرد غیر ابزاری یا رویکرد ابزاری فردگرایانه
رویکرد ابزاری یا رویکرد جمع گرایانه
رویکرد تلفیقی
شکل ۱-۲رویکردهای کلی درباره اهداف و رسالتهای دانشگاه و روابط آن ها (همان، ص ۹۰)
بررسی رویکردها یا دیدگاه های کلی درباره اهداف و رسالتهای دانشگاه
با توجه به دسته بندی انجام شده در قسمت قبل، در این مرحله به طور مختصر نقطه نظرات موجود در هر رویکرد یا دیدگاه نسبت به رسالتهای کلی دانشگاه و آموزش عالی بیان میگردد.
الف: رویکرد غیر ابزاری (رویکرد ابزاری فردگرایانه)
این دیدگاه که با عناوینی همچون رویکرد کلاسیک، عقل گرا، معرفت شناختی … معرفی میگردد، ریشه در مراحل اولیه شکل گیری آموزش عالی دارد و به طور طبیعی تا زمان حاضر تحولاتی نیز داشته و در نتیجه از طیف خاصی برخوردار است که می توان آن را از انتقال و جستجوی ارزشها و دانش تا تعقیب دانش جدید تصور نمود.
از بعد تاریخی نیز این رویکرد عمدتاًً تا زمان قبل از وقوع انقلاب و پس از آن تا جنگ جهانی اول بر آموزش عالی غلبه داشته و سپس به دلایل متعدد از جمله نیازهای ایجاد شده، از تأثیرات و سیطره آن کاسته شده است. ولی بعد از دوران ذکر شده نیز کم و بیش در بین نظریه پردازان، طرفداران خاص خود را داشته است. از جمله آن ها می توان افرادی همچون «ولبن»[۵۷] ، «آرنولد»[۵۸] ، «هاچینز»[۵۹] ، «نیس بت»[۶۰]، و «نیومن»[۶۱] را نام برد (همان، ص ۹۱).
این رویکرد نقطه نظرات خاصی را در باب جایگاه و اهداف و رسالتهای آموزش عالی دارد که به طور مختصر به آن ها اشاره می شود:
– دانشگاه ها، مؤسساتی خودمختار و مستقل و جدا از جامعه و متشکل از نخبگان هوشمند و روشنفکر و متفکر هستد. آن ها فارغ از الزامات اجتماعی درصدد توجه به دانش و کمک به افراد برای ورود به حیطه دانش و تفکر و به عبارت دیگر، انتقال دانش با انگیزه عشق به یادگیری و جستجوی حقیقت میباشند (Ross، ۱۹۷۶، ۱۳۹، Niblett and Pole ، ۱۹۷۲، ص ۳۳). بنابرین بایستی به دنبال تعقیب دانش در راستای پاسخگویی به کنجکاوی بود. می توان گفت هدف اساسی مؤسسات آموزش عالی ابداع و انتشار دانش بوده و هست (clark ، ۱۹۸۳، ص ۱۳).
– در دنیا، حقایق و ارزشهای مطلقی وجود دارند که کشف شده اند و یا میتوانند کشف شوند در نتیجه باید در راستای شناسایی حقایقی که برای همه انسانها در همه زمانها و مکانها ارزشمند هستند و همچنین در جهت انتقال این ارزشهای اساسی مطلق و دائمی در زمینه ماهیت انسان و حقیقت و حقیقت به انسانها تلاش نمود (ساینال، ۱۳۷۹، ص ۷۹). قلب دانشگاه انتقال فرهنگ به افراد است، باید با ارائه ادبیات، تاریخ، زبان کلاسیک به افراد به پرورش انسانهای متمدن و فرهیخته ای پرداخت که بتوانند در آینده، مدیریت امور انسانها و جامعه را برعهده گیرند (pullias، ۱۹۶۵، ص ۲۸).
توجه به نکات فوق الذکر ما را به این نتیجه رهنمون میسازد که در دیدگاه یا رویکرد غیر ابزاری، بنیادی ترین هدف یا رسالت عمده آموزش عالی و دانشگاه ها انتقال ارزشها و دانش، آن هم صرفاً با انگیزه توجه به ارزش ذاتی دانش میباشد. ولی همان طور که قبلاً اشاره شده است، این رویکرد از طیف خاصی برخوردار است. بنابرین به غیر از موارد ذکر شده می توان نقطه نظرات دیگری را ملاحظه نمود که بیانگر رسالتهای دیگر آموزش عالی از دیدگاه غیرابزاری میباشد. در بین طرفداران این رویکرد برخی رسالت آموزش عالی را صرفاً انتقال دانش و فرهنگ (در رابطه با موارد فوق الذکر) می دانند و عده ای دیگر نیز هستند که با توجه به تحولات و نیازها غیر از آن به تعقیب یا جستجوی دانش جدید یا مقوله پژوهش نیز اشاره می نمایند.
در واقع علیرغم رویکرد بسیار محافظه کارانه و سنتی فوق، تقریباً پس از دهه ۱۸۵۰، پژوهش نیز به عنوان یکی دیگر از رسالتهای اصلی آموزش عالی مورد پذیرش قرار گرفت؛ ولی در این حیطه این معیارها مورد تأکید قرار گرفته است که پژوهش بایستی بدون توجه به جنبههای کاربردی و یا بهره اجتماعی باشد. به عبارت دیگر، جستجوی حقیقت و یا پژوهش نبایستی تحت تأثیر نیازهای جامعه و پاداشهای مادی قرار گیرد. پژوهش و پژوهشگر واقعی صرفاً به وسیله کنجکاوی ذاتی و تمایل به دانستن و کسب آگاهی بیشتر هدایت میشوند و نه انگیزه دیگر. همچنین از یکسو علاقه به پژوهش و اختصاص زمان لازم به آن و از سوی دیگر، تعهدات اساتید نسبت به امر آموزش و تدریس نیز بایستی تعادل لازم را داشته باشند (Mood، ۱۹۷۸، ص ۳۰).
بدین ترتیب در رویکرد غیر ابزاری روندی ملاحظه میگردد که در آن انتقال دانش و ارزشهاو تعقیب دانش جدید یا پژوهش در حیطه غیر کاربردی و کاملاً بنیادی و خالص[۶۲] و به عبارت دیگر، توسعه ذخیره دانش انسانی ورای کاربردهای فعلی و عملی آن در حیطه های مختلف علوم طبیعی، اجتماعی و انسانی و هنری مدنظر میباشد. این روند در شکل زیر نشان داده شده است.
رویکرد غیر ابزاری نسبت به اهداف و رسالتهای کلی آموزش عالی
انتقال ارزشها و دانش
تعقیب دانش جدید (پژوهش)
پژوهش غیر کاربردی و بنیادی
شکل۲-۲ رویکرد غیر ابزاری نسبت به اهداف و رسالتهای کلی دانشگاه و آموزش عالی (عارفی، ۱۳۸۴، ص ۹۳)
ب: رویکرد ابزاری (جمع گرایانه)
دیدگاه ابزاری نسبت به اهداف و رسالتهای دانشگاه و آموزش عالی که در منابع مختلف به صورتهای گوناگونی از جمله، رویکرد بازسازی گر، رویکرد تجاری، رویکرد مبتنی بر بازار و ملاحظات سیاسی و رویکرد پراگماتیک، بیان میگردد، بر این نظر کلی مبتنی است که دانشگاه ها بایستی در خدمت نیازهای جامعه قرار گیرند و ارزش دانش نه در ارزش ذاتی بلکه در میزان سودمندی و به عبارت دیگر، کاربرد آن میباشد. بدین ترتیب می توان مبنای عمده رویکرد ابزاری را نظریه «پراگماتیسم» دانست که در آن نظریه پردازانی همچون «چارلز ساندرس پیرس»[۶۳] ، «ویلیام جیمز»[۶۴] ، «جان دیویی»[۶۵] از معروفیت خاصی برخوردار هستند. در این نظریه، معیار درست بودن اندیشه ها سودمندی و کار آمدن یا کاربرد عملی و مدلل بودن آنان است و در نتیجه درستی و نادرستی آن ها نیز وابسته به شرایط و زمان است. بنابرین بسیاری از اندیشه ها که در یک زمان خاص درست قلمداد میشوند با گذشت زمان ممکن است به تناسب شرایط و وضعیتهای ویژه، ارزش خود را از دست بدهند و بدین ترتیب نمی توان اهدافی با ارزشهای ایده آل جاوید درنظر داشت.