کسری تجاری | حجم کل | صادرات به ژاپن | واردات از ژاپن | |
۲/۴۴ میلیارد دلار | ۳۳۴ میلیارد دلار | ۹/۱۸۸ میلیارد دلار | ۷/۱۴۴ میلیارد دلار | مبادلات ژاپن با چین چین شریک اول تجاری |
۳/۷۶ میلیارد دلار | ۴/۲۱۶ میلیارد دلار | ۷۰ میلیارد دلار | ۴/۱۴۶ میلیارد دلار | مبادلات ژاپن با آمریکا ژاپن شریک چهارم تجاری |
www.ustr.gov
در مجموع آمارها حاکی از آن است که با توجه به اهمیت منطقه آسیا و پاسفیک، این منطقه در قرن ۲۱ کانون اصلی رقابت میان قدرتهای اقتصادی جهان است و در این میان چین، آمریکا و ژاپن بیشترین نقش و جایگاه را به خود اختصاص خواهند داد.
۵-۶. آسیا پاسیفیک در استراتژی آینده آمریکا
۵-۶-۱. تقویت حضور نظامی- امنیتی آمریکا
در نگاه آمریکا، افزایش بودجه نظامی چین در طی سال های گذشته به معنای تلاش این کشور در جهت سلطه بر کشور های شرق آسیا و متحدان آمریکا است و یک چین به طور فزاینده قدرتمند، در آینده فشار خواهد آورد تا آمریکا نیروی نظامی خود را از آسیا خارج نماید همانند رفتاری که آمریکا در قرن ۱۹ با اروپاییان در نیم کره غربی داشت. از سویی حافظه تاریخی به آمریکایی ها یاد آور می شود که اگر می خواهند چین به قدرت مسلط در آسیا تبدیل نشود، باید همان رفتاری را با چین داشته باشند که با شوروی در جریان جنگ سرد داشتند. اگر در جریان جنگ سرد کشورهای اروپایی، ژاپن و حتی چین به کمک آمریکا در مقابل شوروی شتافتند امروز نیز کشورهایی نظیر ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور و هند می توانند متحد آمریکا در مقابل توسعه طلبی آتی چین باشند. اگر چنین باشد باید دهه آتی را دهه رقابت و تنش های امنیتی بدانیم. احیای رهبری و برتری نظامی آمریکا در آسیا – پاسیفیک بر روی دو ستون اصلی قرار گرفته است :
اول: ابتکارات سیاسی، استراتژیک و دیپلماتیک برای تزریق خود در شبکه ای گسترده، به منظور تأمین امنیت آمریکا در ارتباط با شرق آسیا، همکاری راهبردی با برخی از کشورها در آسیا – پاسیفیک و ممانعت از جذب شدن این کشورها به چین.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دوم: تقویت و حضور نیروی نظامی در آسیا – پاسیفیک با استقرار نیروهای نظامی برای مقابله با هر گونه گسترش تهدید چین نسبت به آمریکا و متحدین منطقه ای آن در منطقه(موسسه مطالعات آمریکا: ۴ خرداد ۹۳).
آمریکا در حال حاضر در تلاش است تا علاوه بر افزایش فعالیتهای اقتصادی اش در منطقه، حضور نظامی خود را نیز گسترش دهد. هدف از گسترش حضور نظامی در آسیا پاسفیک، تقویت همکاریهای نظامی با کشورهای منطقه و مقابله با تروریسم اعلام شده است، اما در واقع نگاه آمریکا به منطقه بیشتر متوجه چین و بررسی رفتار و نیات آینده این کشور در رابطه با پذیرش یا عدم پذیرش نظم موجود و همچنین افزایش تاثیرگذاری این کشور در معادلات امنیتی منطقه ای و بین المللی است زیرا تحول و مدرنیزاسیون نظامی چین نگرانی های زیادی را برای آمریکا و هم پیمانانش در شرق آسیا در پی داشته است. تحرکات نظامی آمریکا در منطقه و برگزاری رزمایشهای مشترک با ویتنام، کره جنوبی، استرالیا، فیلیپین و ژاپن جای تردیدی برای چین در مورد قصد آمریکا برای به چالش کشیدن حضور رو به رشد چین در منطقه باقی نگذاشته است. آمریکا بدنبال آن است که همراه با تقویت اتحاد با کشورهای منطقه و حمایت از مواضع آنها در برابر چین ، روابط استراتژیک خود را با کشورهای آسیا و پاسفیک توسعه بخشد. با افزایش قدرت نظامی چین طبیعی است که کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا درگیر مسابقه تسلیحاتی شوند و یا خود را در سایه یک قدرت خارجی قویتر قرار دهند آنچه که از هم اکنون اتفاق افتاده است(خضری ۱۳۹۲: ۳۴۹).
افزایش هزینه های نظامی و تقویت توان نظامی چین بویژه نیروی دریایی آن کشور و تحرکات این نیرو در دریای جنوبی چین موجب نگرانی و سوء ظن کشورهای همسایه شده است. این موضوع موجب شده تا بسیاری از کشورها خواستار نقش فعال تر آمریکا در منطقه برای کنترل و ایجاد موازنه با رشد چین شوند. ژاپن و کره جنوبی به شدت به دریای جنوبی چین به عنوان دالان حمل و نقل انرژی وابسته هستند و آمریکا، استرالیا و هند برای تجارت و ترانزیت نظامی به این دریا وابستگی دارند. از سوی دیگر به دلیل برتری مسیرهای دریایی بر مسیرهای زمینی برای انتقال کالا، کشورهای منطقه از موقعیت خوبی برای حضور در تجارت بین المللی برخوردارند، اما مشکل استراتژیک این وابستگی به تجارت برای عبور و مرور دریایی در منطقه و از آنجا به دیگر بخشهای جهان و بالعکس برای این کشورها، امنیت خطوط دریایی است. همه این کشورها رشد توان و تحرکات چین را بعنوان مقدمه ای برای به چالش کشیدن آزادی دسترسی به مسیر دریایی این نقطه از دریا می بینند. در نتیجه حاد شدن اختلافات در دریای جنوبی چین، سیاست قدیمی عدم درگیری دوران دنگ شیائو پینگ مبنی بر کنار آمدن با امور خارجی با آرامش، پنهان کردن توانایی ها تا زمان مناسب و ادامه توسعه با چراغ خاموش، جای خود را به یک رویکرد جدید مبتنی بر دنبال کردن یک سیاست فعال تر و تبدیل شدن از یک قدرت صرفاً زمینی به یک قدرت دریایی گسترش یافته، داده است و همین مسئله بر نگرانی کشورهای طرف اختلاف با چین بر سر دریای جنوبی چین افزوده است(خضری ۱۳۹۱: ۷۴۷).
به دلیل ارتقای توان و قدرت چین، همچنین افزایش نفوذ و جایگاه آن در ساختار استراتژیک بین المللی، محیط امنیتی بین المللی چین بهبود یافته و روابط امنیتی آن با قدرتهای مهم جهان رو به ثبات است. اما بروز نوسانات در روابط امنیتی، سخت بودن امکان سازش و کوتاه آمدن از سوی همه طرفها در مورد مسائل مربوط به حق حاکمیت ملی و منافع اساسی موجب بروز وضعیت بن بست مقطعی شده و حتی الامکان بروز اتفاقی و ناخواسته درگیری را نمی توان مردود دانست. تنوع و پیچیدگی چالش های امنیتی پیرامونی، یکی از مشکلات بارز مبتلابه محیط امنیتی خارجی چین است. در این بین هوشیاری و احساس خطر استراتژیک آمریکا نسبت به چین و نگرانی کشورهای پیرامونی نسبت به چین با هم مرتبط هستند و در زمینه تضاد منافع با چین به سادگی درکنار هم قرار می گیرند و فشارهای هماهنگ به چین وارد می کنند.
آمریکا با بهره گرفتن از اختلافات کشورهای اطراف با چین به ویژه بر سر دریای جنوبی چین به تقویت حضور نظامی خود و حمایت از درخواستهای کشورهای مربوطه پرداخته و به هدف خود که مهار غیر مستقیم چین است، دست می یابد. همزمان دوگانگی سیاستهای کشورهای همسایه در قبال چین از عوامل مهم عدم ثبات محیط امنیتی پیرامونی است. این کشورها از یک طرف با توجه به رشد چین مایل به همکاری با این کشور هستند اما همزمان از اثرات منفی ناشی از خیزش چین احساس نگرانی می کنند. در واقع افزایش توان ملی و افزایش میزان نفوذ بین المللی چین، تعامل با چین را بطور روزافزونی برای این کشورها سخت نموده است، لذا این دسته از کشورها امیدوارند آمریکا بیشتر در امور و مسائل آسیا درگیر شود تا با بهره گرفتن از آن بتوانند ذهنیت نگرانی از نفوذ چین در خود را آرامش بخشند(خضری ۱۳۹۱: ۷۴۸)
وابستگی بسیاری از کشورهای منطقه به بازار چین برای صادرات محصولاتشان باعث گردیده قدرت چانه زنی آنها در مقابل چین درخصوص مسائل مختلف ازجمله مسائل و اختلافات سرزمینی و امنیت منطقه ای کاهش یابد. همچنین افزایش توان نظامی چین در سالهای اخیر باعث گردیده است که چین در چند سال گذشته مناطق کنترل دریایی و هوایی خود را نسبت به گذشته تغییر دهد. در این راستا چین یک سلسله اقدامات عملی را در راستای افزایش قدرت مانور خود در منطقه و ایجاد محدودیت برای دیگر کشورها ایجاد نموده که در سالهای گذشته سابقه نداشته است. از جمله مهم ترین این اقدامات، اقدام چین در اواخر سال ۲۰۱۳ مبنی بر تعیین یکجانبه منطقه شناسایی دفاع هوایی در مناطق سرزمینی مورد اختلاف با ژاپن و کره جنوبی بود. براین اساس چین اعلام نمود عبور هواپیماهای دیگر کشورها از این منطقه بدون اخذ مجوز از چین مشمول قانون بکارگیری اقدامات دفاعی اضطراری چین می گردد(Dormandy2014: 16-18).
تحرکات نظامی آمریکا در آسیا و برگزاری رزمایشهای مشترک با ویتنام، کره جنوبی و ژاپن جای تردیدی برای چین در مورد قصد این کشور برای به چالش کشیدن حضور رو به رشد چین در منطقه باقی نگذاشته است. آمریکا در راهبرد دفاعی سال ۲۰۱۲ بر افزایش حضور نیروهای دریایی خود در آسیا پاسفیک تاکید کرده و اعلام نموده که ۶۰ درصد از کشتی های ناوگان دریایی خود را تا سال ۲۰۲۰ در این منطقه مستقر خواهد کرد. این اقدامات در کنار دفاع دیپلماتیک از آزادی دریای جنوب چین، نشان از توجه مجدد آمریکا به منافع امنیتی اش در آسیا پاسفیک دارد. آمریکا میکوشد همسایگان چین را در شبکهای همفکر گرد هم آورده و مجموعهای پدید آورد که دارای یک نگاه یکسان نظامی به چین باشند. در واقع پنتاگون در مسیری گام برمی دارد که نهایتاً چین را یک خطر جدی و محسوس معرفی کند و ضرورت مهار چین را مطرح نماید که هم از دیدگاه اقتصادی و هم نظامی مشکل ساز شده است.(خضری،۱۳۹۰: ۶۹۳) علاوه بر این آمریکا در پرتو معرفی چین به عنوان یک خطر، ابقای نظامیان خود در ژاپن و حفظ پایگاه های نظامی در منطقه را تضمین می کند. با افزایش قدرت چین طبیعی است که کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا درگیر مسابقه تسلیحاتی شوند و یا خود را در سایه یک قدرت خارجی قویتر قرار دهند.به این ترتیب آمریکا به دلیل برخورداری از پایگاههای متعدد نظامی در آسیا و پیوندهای نزدیک اقتصادی با آنها در نقش یک مأمن برای منطقه ظاهر خواهد شد.
۵-۶-۲. تقویت مناسبات اقتصادی آمریکا با متحدان منطقه ای
توسعه اقتصاد و کسب بازارها و خصوصا منافع اقتصادی دراز مدت با توجه به وفور منابع نیروی کار و اشتیاق سرمایه داران و منابع طبیعی، حرف اول را در سیاست آمریکا و رقبای آن دارد. هم چین و هم آمریکا برای مقابله با چالشهای مالی فعلی که با آن مواجه هستند ناگزیر برای حفظ بنیانهای قدرت خویش و سیاستهای سلطه و هژمون بر کشورهای حوزه آسه آن و خاور دور( با توجه به رقابتهای شدید بین خود و قدرتهایی چون چین، هند ، ژاپن و مجموعه آسه آن) تمرکز اصلی خویش را بر رقابت ، تولید و کسب بازارها و گسترش آن بنیان گذاشته اند و تفوق در این زمینه را مقدمه رقابتهای بین خویش میدانند. خصوصا که چین برای توسعه بیشتر مناطق شرقی خویش بایستی کانون های تجاری و رونق اقتصادی آنها را چند برابر سازد. لذا نقش اقتصادی در رویکرد آمریکا و چین و نیز سایر قدرتها حیاتی بوده و مکمل افزایش حضور نظامی در این مناطق می باشد(منتظران ۱۳۹۲).
اوباما در راستای اجرای سیاست بازگشت به آسیا پاسیفیک به شدت در پی تقویت مناسبات اقتصادی با کشورهای این حوزه می باشد. در این راستا آمریکا در پی توسعه مناسبات دو و چند جانبه با کشورهای کلیدی منطقه همچون ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و اتحادیه آسه آن می باشد. در این میان توسعه مناسبات و تحکیم پیوندهای اقتصادی با ژاپن به عنوان متحد کلیدی و استراتژیک آمریکا در منطقه از اهمیت بالایی برخوردار بوده و ژاپن در این استراتژی جایگاه ویژه ای دارد. هرچند ژاپن در سالهای اخیر بواسطه رکود اقتصادی طولانی مدت جایگاه بالای اقتصادی گذشته را ندارد و در سال ۲۰۱۰ نیز رتبه دومین اقتصاد برتر دنیا را به چین واگذار کرد ولی کماکان سومین اقتصاد برتر دنیا و صاحب علوم و فناوری های پیشرفته و حساس می باشد. از همین رو تجمیع قدرت آمریکا و ژاپن بعنوان قدرت های اقتصادی اول و سوم جهان برای پیشبرد استراتژی آمریکا حیاتی می باشد.ر کرد۱۰ نیز رتبه دومین اقتصاد برتر دنیا را اه برتر اقتصادی
اگر ارتقای چین به عنوان قدرت در حال ظهور، باعث شکل گیری استراتژی «بازگشت به آسیا پاسفیک»[۶۹] اوباما گردیده، ژاپن کلید اصلی موفقیت این استراتژی در راستای موازنه مجدد[۷۰] در منطقه به شمار می رود. ژاپن یکی از مهمترین شرکای اقتصادی و متحد امنیتی- دفاعی آمریکا در منطقه است. این کشور دومین شریک تجاری آمریکا در منطقه می باشد. ژاپن همچنین دومین دارنده اوراق قرضه آمریکا بعد از چین است که کمک مهمی برای تامین مالی کسری بودجه آمریکا و حفظ رشد اقتصادی آمریکا محسوب می شود. علاوه بر این، ژاپن یک لینک مهم در شبکه تولید منطقه ای و یکی از بزرگترین منابع کمکهای توسعه ای و سرمایه گذاری در کشورهای منطقه است. مشارکت ژاپن در توافقنامه ترانس پاسفیک موسوم به TPP[71] ، بر اهمیت و اعتبار این توافقنامه افزوده و این کشور را به عنصر حیاتی در سیاست موازنه مجدد اوباما تبدیل خواهد کرد.
از سوی دیگر ژاپن نیز از استراتژی آسیایی اوباما حمایت می کند. ژاپن بدلایل مختلف تاریخی ، جغرافیایی، استراتژیک و اقتصادی با توسعه چین مخالف بوده و در طول یکصد سال گذشته این دو قدرت آسیایی با یکدیگر در جنگ و تقابل بسر برده اند. در طول چند سال گذشته بویژه پس از روی کار آمدن مجدد حزب لیبرال دموکرات به رهبری شینزو آبه نخست وزیر کنونی آن،