هدف به حداقل رساندن هزینه کل است نه تنها هزینه های اولیه.[۱۵]
در دنیای واقعی، البته یک تامین کننده واحدی که بتواند قادر باشد نیازمندیهای کیفی شما را برآورده کند وجود ندارد . ممکن است تامین کننده واحدی که به اندازه کافی از نظر کیفیت خوب باشد و قابل اعتماد و مسئولیت پذیر باشد که بتواند تنها تامین کننده شما باشد وجود نداشته باشد.
چه بایدکرد؟ پاسخ کوتاه : کاهش تنوع.
تنوع و تغییرات منابع بسیار بد است . بعلاوه تغییرات ایجادشده بر اثر تغییر منابع از یک تامین کننده به تامینکنندگان دیگر به خود آسیب رساندن است. هدف در اینجا رابطه مشتری،تامین کننده است و استفاده از تامین کننده به عنوان یک همکار: فلسفه برد-برد احساس امنیت یک رابطه طولانی مدت، به تامین کننده اجازه نوع آوری میدهد.
اصل پنجم) بهبود مستمر سیستم تولید و خدمات[۱۶]
هدف اول هر کسب و کاری به دست آوردن پول است و هدف دوم بهبود مستمر. هر شخص ، هر سازمان و هر مدیری برای بهبود مستمر تلاش میکند.
مدیریت باید تمام کارکنان را درجهت بهبود مستمر تولیدات ترغیب سازد و دربین کارکنان این ذهنیت را ایجاد کند که هیچگاه به بهترین روش و بهترین کیفیت نرسیدهایم و همواره باید درجهت ارائه روش های جدید، خلاقیتها و نوآوریها تلاش کنیم. در این زمینه دکتر دمینگ چرخهای را به عنوان چرخه دمینگ یا (چرخه[۱۷]) پیشنهاد میکند و براین عقیده است که همواره و در تمامی فعالیتها لازم است به ترتیب، چهار قدم برنامهریزی[۱۸] ، اجرا[۱۹] ، بررسی[۲۰]و اقدامات اصلاحی[۲۱]را به اجرا درآورد و با تکرار آن به طور مداوم عمل بهینهسازی و بهبود مستمر را انجام داد. اجرایصحیحایناصلسببکاهشهزینههاوافزایشبهرهوریمیگردد . در اینحالتقیمتتمامشدهکاهش وقدرتسازمانافزایشمییابد.
اصل ششم) آموزش درخصوص شغل را برگزار کنید[۲۲]
با توجه به پیشرفت فزاینده علم و تکنولوژی لازم است مدیران امکانات لازم را برای فراگیری اطلاعات و علوم جدید فراهم کنند اما متاسفانه بسیاری از مدیران توجه به آموزش کارکنان خود نمیکنند چرا که نتایج آموزش غیرملموس و نامشهود است و نمیتوان نتایج آن را بویژه در کوتاهمدت مشاهده کرد. و مدیران نتیجهگرایی که عمدتاًً با آمار و ارقام کار میکنند و هر فعالیتی را برای رسیدن به نتایج قابل ملموس آن انجام میدهند، به آموزش کارکنان توجه لازم را مبذول نمیدارند. این درحالی است که آموزش یک امر کیفی است و تبدیل فعالیتهای کیفی به کمی و اندازهگیری آن ها بسیار مشکل است. در واقع آموزش یک سرمایهگذاری پنهان است که نتایج آن در درازمدت مشخص میشود و با ایجاد آموزش مستمر است که علاوه بر ارتقای مهارت و دانش کارکنان باعث افزایش انگیزه دربین آن ها خواهیدشد.
اصلهفتم) رهبریکنید[۲۳]
همواره سعی کنید بر کارکنان خود رهبری کنید تا کارکنان نیز خود را در رسیدن به اهداف سازمان مهم دانسته و بدون آنکه کنترل شوند و تحت فشارهای مختلف قرار گیرند وظایف خود را انجام دهند، در واقع با رهبری کردن است که کارکنان حتی بدون حضور مدیران و سرپرستان سعی میکنند وظایف خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهند چرا که به کار خود عشق میورزند و شیفته آن شدهاند و این بهخاطر آن است که یک رهبر خوب توانائیها و استعدادهای افراد را شناسایی کرده وهرکس را در جای مناسب خود قرار میدهد. این چنین رهبری اگر قرار باشد کسی را سرزنش کند هیچگاه خود شخص را سرزنش نمیکند بلکه عملکرد نامناسب او را مورد سرزنش قرار میدهد.
اصل هشتم) ترس را در محیط کار ازبین ببرند[۲۴]
ترسیکیازعواملیاستکهدر ظاهر باعث افزایش فعالیت کارکنان میشود ولی واقعیت آن است که ایجاد ترس نه تنها باعث افزایش فعالیت کارکنان نمیشود بلکه با برهم زدن افکار کارکنان و مغشوش کردن ذهن آن ها سبب ازبین رفتن خلاقیتها و نوآوریها میشود. ترس باعث میشود تا زمانی که عامل ایجاد ترس وجود دارد افراد به فعالیت بپردازند ولی به محض برطرف شدن عامل ترس، شخص به همان شکل دلخواه خود عمل میکند. پس سعی کنید همواره با ازبین بردن ترس و اعمال رهبری صحیح، کارکنان را به فعالیت بیشتر و تولید محصولات باکیفیت ترغیب سازید ، نه اینکه آنهارامجبور به فعالیت بیشترکنید.
همچنینهموارهبهیادداشتهباشید کهملاک، تنها کارکردن بیشتر نیست بلکه مهم با فکر کارکردن است و هیچگاه نمیتوانیم با اعمال ترس از کارکنان انتظار کار با تفکر صحیح و کیفیت بالاتر را داشته باشیم. پس سعی کنید نگرانیها را از سازمان دور کرده و با ایجاد امنیت و اطمینان شغلی در سازمان، به کارکنان اجازه دهید با فکری آسوده و به صورتی کارا و مؤثر در سازمان فعالیت کنند. تشویق ارتباط دوطرفه مؤثر و سایر ابزاری که بتواند در سراسر سازمان باعث غلبه بر ترس افراد و کارکنان بشود برای سازمان سازنده است. ترس یک مانع بهبود است : هرجا که ترس وجود دارد ‘ آمار و ارقام اشتباه داریم. ترس در کار نقطه مقابل لذت بردن از کار است.ترس از تغییر یک مانع بزرگ است که باید برطرف شود:
به خاطرداشته باشید که مردم در مقابل تغییر مقاومت نمیکنند ‘ آن ها در برابر تغییر کردن مقاومت میکنند.[۲۵]
نیاز است که هرکسی باید بخشهایی را تغییر بدهد ،و باید خودش مالک تغییرات فرآیندش باشد.
پایه و اساس هر برنامه بهبود ‘ ابتدا باید یک جو مناسب و پرانرژی و پذیرای تغییر در سازمان ایجاد نمود. سازمان باید به اصول زیر توجه کند:
·غنی سازی جلسات بین کمپانی و اتحادیهها
·مشورتبایک متخصص درباره مشکلات کارکنان
·آموزشمدیران و سرپرستان درباره روابط صحیح صنعتی
·اطلاعرسانی به کارکنان درباره طرحها و برنامه های شرکت به منظور ارتقاء اپراتورها
اصل نهم) حذف محدودیتها و موانع موجود بین قسمتها[۲۶]
هر سازمانی از بخشها و قسمتهای مختلفی تشکیل شده است که این بخشها درمجموع تشکیل یک سیستم واحد را میدهند، برای آنکه این سیستم بتواند به اهداف موردنظر خود برسد لازم است تمامی اجزای تشکیلدهنده سیستم با یکدیگر روابط منطقی و اصولی داشته باشند و با تبادل صحیح اطلاعات سعی در کمک کردن به یکدیگر و رساندن سازمان به اهداف موردنظر را داشته باشند.