ولی باید توجه داشت که با این همه عوامل مشترک بین زن و مرد، از جهات دیگری زنان با مردان اختلاف دارند؛ متوسط زنان از متوسط مردان در ویژگی های کمالی عقب ترند و در مغز، قلب، اعصاب، قد و قامت و وزن جسمانی با هم تفاوت دارند و به دلیل همین تفاوت هاست که جسم زن لطیف تر از مرد است و جسم مرد خشن تر و با صلابت تر از زن. همچنین احساسات و عواطف مثل محبت و نازک دلی و میل به زینت و زیبایی در زنان قوی تر و قدرت تعقّل در مرد بالاتر است. بدین سان، زندگی زن، یک زندگی احساسی و عاطفی است؛ همچنانکه زندگی مرد، یک زندگی تعقّلی است.
با در نظر گرفتن این امتیازاتی که میان زن و مرد است. فهم این نکته که چگونه حقوق زن و مرد شبیه به یکدیگر نیست (گرچه متساوی است) و مردان از حقوق برتری برخوردارند، روشن می شود. زیرا زن، با توجه به وظیفه حساس مادری و پرورش نسلی که به عهده دارد، از عواطف و احساسات بیشتری برخوردار است و به همین علت، حق حضانت کودکان با آنان واگذار شده است؛ مردان نیز چون از نیروی تفکر و اندیشه برتری برخوردارند و از نظر جسمی قوی تر و قدرتمندتر از زنانند، اموری مانند قضاوت، حکومت و جهاد به عهده ی آنان گذاشته شده است.
از همین جایگاه، اسلام برای مردان، درجه و منزلتی را نسبت به زنان می بیند. و با توجه به این نکته است که می فهمیم جمله: «وَلِلرِّجالِ عَلَیهِنَّ دَرَجَهَ» قید متمّم جمله ی سابق «وَلَهُنَّ مِثلُ الَّذِی عَلَیهِنَّ بِالمَعرُفِ» است و مراد از هر دو جمله این است که خداوند میان زنان و مردان تساوی قرار داده است؛ ولی با حفظ درجه و منزلتی که مردان بر آنان دارند[۹۱].
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
نظر صاحب مخزن العرفان:
«شاید مقصود از «درجه» و استیلای مرد بر زن در قلمرو حقوق زوجیت، همان حقّ استمتاع باشد که شوهر مالک هر گونه استمتاع و حظّی است که از زن می توان برد. این گونه استمتاع در مقابل نفقه و تأمین امور زندگانی زن است که بر گردن شوهر قرار دارد و زن باید در مقابل آن، تمکین کند[۹۲]».
نظر صاحب تفسیر الکشاف :
«بعید نیست که مراد از «درجه» آن باشد که خداوند طلاق و رجوع را در دست مرد قرار داده است[۹۳]».
نظر صاحب تفسیر کبیر :
تفسیر کبیر فخر رازی امور گوناگونی را که سبب برتری مرد است، چنین شمرده است:
-
- عقل مرد، بیشتر از عقل زن است؛ ۲- دیه مرد افزون تر است؛ ۳- ارث مرد دو برابر ارث زن است؛ ۴- مرد شایستگی امامت، قضاوت و شهادت را دارد؛ ۵- طلاق به دست مرد است؛ ۶- نصیب مرد از غنایم بیشتر است و…[۹۴]».
نظر صاحب تفسیر صافی :
«مراد از «درجه»ای که مرد بر زن دارد آنست که: مردان، از حقوق بیشتری نسبت به همسران خویش برخوردارند و سرپرستی آنان را نیز به عهده دارند[۹۵]».
هرچند سخن مفسران درباره ی «درجه» گوناگون است؛ ولی بسیاری از این نظرها، تحت عنوان «حقوق برتر مرد» می گنجد که برخی از مفسران به یک مصداق و برخی دیگر به چند مصداق آن اشاره کرده اند. و گروه زیادی نیز، به عنوان کلی «سرپرستی» و یا «حق برتر مردان بر زنان» تصریح کرده اند.
آنچه که از جمع بندی سخن غالب مفسران و سیاق آیه می توان فهمید، آنست که زن و شوهر در همه ی امور خانوادگی و روابط بین خویش، از حقوق همسان و برابری برخوردارند؛ جز این که: مرد در مدیریت و سرپرستی خانواده و سر و سامان بخشیدن به امر همسر خویش، دارای حقی افزون تر است. در نتیجه، مرد به سبب پرداخت مهر، تحمل هزینه زندگی، دفاع از خانواده و مسئولیت سنگین زندگی مشترک، از حق سرپرستی همسر بهره مند است و برای آنکه بتواند از عهده ی این مسئولیت برآید، ارث او افزون تر از زن مقرّر گشته؛ طلاق و رجوع به دست او قرار گرفته. و بر همسرش مقرّر شده است در امور شایسته و معروف، از وی اطاعت کند.
بنابراین، مراد از «درجه»ی افزون تر، برتری در حقوقی نظیر حق سرپرستی خانواده و مدیریت امور همسرش می باشد. و البته همچنان که پیش از این گفته شد: این سرپرستی نشانه ی تقرّب بیشتر مرد، نزد خداوند نیست؛ زن و مرد از ریشه ی واحدی آفریده شده اند و هر یک می تواند با تقوا و ایمان، به خدا نزدیک شود؛ ولی در ارتباط خانوادگی، سرپرستی بر عهده ی مرد است.
یک ابهام و پاسخ به آن
اکنون پرسش دیگری مطرح است که آیا از این آیه می توان فهمید، همه ی مردان، به عنوان یک صنف، بر تمامی زنان به عنوان صنف دیگر، برتری دارند؟
پاسخ به این پرسش، با توجه به بحث های گذشته روشن می شود که سیاق آیات در ارتباط با زندگی زناشویی و در محدوده ی برخورد زن با مرد در امر ازدواج و طلاق است. بنابراین، تعمیم این حکم در حقّ همه زنان و مردان، نیازمند قرینه ای است که در آیه یافت نمی شود. به این معنا که از آیه و از جمله ی: «وَلِلرِّجالِ عَلَیهِنَّ دَرَجَهً» نمی توان فهمید که مردان به عنوان یک صنف، بر زنان برتری و ولایت دارند.
آنچه در آیه مورد بحث آمده است، محدود به ارتباط متقابل زن و مرد از این جهت که همسر یکدیگرند، می باشد. یعنی مردان بر زنان خویش به «درجه» ای برتری دارند. لیکن وقتی زن در برابر دیگران جز همسر خویش ـ در چارچوب خانواده یا فراتر از آن ـ قرار می گیرد، هرگز مشمول حکم این ایه نیست و باید حکم آن را از دلیل های دیگری به دست آورد.[۹۶] برای تبیین بیشتر، به برخی از صور ارتباط زن با دیگران، جز شوهر ـ به طور اعمّ ـ و بیان جایگاه متفاوت زن اشاره می کنیم:
-
- ریاست و برتری زن به عنوان مادر، نسبت به فرزندان خود اعم از پسر و دختر؛ که به پسر نیز لازم است از مادر خویش اطاعت کند (و یا لااقل عدم اطاعت او، موجب آزار و اذیت مادر نشود). به ویژه آنجا که فرزندان از وجود پدر محروم باشند.
-
- گاهی زن و مرد از جایگاه یکسانی نسبت به همدیگر برخوردارند و هیچ یک بر دیگری امتیازی ندارد؛ مانند موقعیت یکسان خواهران و برادران (زنان و مردان) در خانواده.
-
- زنان و مردان بیگانه هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند و تنها به ملاک تقوای بیشتر، از امتیاز برتر معنوی برخوردارند؛ همچون نسبت مردان با مردان و زنان با زنان.
-
- زنان در موقعیت های شغلی با مردان همکار، مساوی و چه بسا در پاره ای موارد، از حقوق و امتیازات بیشتری برخوردار باشند.
-
- تساوی زن و مرد (دختر و پسر) در نزد پدر و مادر؛ بلکه در برخی روایات، دختران به گونه ای برتر از پسران ـ در جایگاه فرزندی ـ شمرده شده اند[۹۷].
تنها در حوزه ی ارتباط زناشویی، چون پرداخت مهر و نفقه و امور دیگر، به عهده مرد است؛ مردان بر همسران خویش به «درجه»ای که همان ریاست، مدیریت و سرپرستی باشد، برتری و امتیاز دارند. ولی از این آیه استفاده نمی شود که هر مردی در جامعه، بر هر زنی ـ اگرچه بیگانه ـ به درجه و رتبه ای برتر باشد و اثبات آن نیاز به دلیل های دیگری دارد. زیرا لازمه ی ریاست در خانه، سرپرستی در کلّ جامعه نیست. (نوری، یحیی، ۱۳۶۹)
همان گونه که پدر در قلمرو و موقعیت پدرانه خویش، بر پسر یا دختر خود ولایت و ریاست دارد. ولی اگر همان پسر، پیامبر یا حکمران جامعه ی اسلامی باشد، در دایره ی امر حکومتی بر همه ی افراد جامعه که پدرش نیز، یکی از آنان است، ولایت و ریاست دارد و باید از وی در امور شایسته و معروف فرمان ببرند.
بخش دوم
۳-۲- روایات
علاوه بر آیات مذکور، روایاتی وجود دارد که از سرپرستی زنان در جامعه و خانواده نهی می کنند.این روایات گرچه نیاز به شرح و تفصیل بیشتری دارند اما اجمالا می توان دریافت که در خوشبینانه ترین حالت، واسپاری امور به زنان را توصیه نمی کنند این روایات به شرح ذیل اند:
۳-۲-۱- عدم واسپاری امورکلان به زنان
عن النبی (ص): «لَن یَفلِحَ قَؤمَ وَلَّوا اَمرَهُم اِمرَأَه ». (کنزالعمال، ج ۶، ص ۲۳.)
مردمی که اداره ی امور کلی خود را به زنان واگذار کنند، هرگز سعادتمند و خوشبخت نخواهند بود.
۳-۲-۲- عدم پیروی از زنان
قال رسول الله (ص): «طاعَهً أَلَمرئَهِ نَدامَهُ». (روضه المتقین، ج ۸، ص ۵۱۴)
رسول اکرم (ص) می فرمایند: پیروی کردن از زنان و اطاعت از آنان، موجب ندامت و پشیمانی است.
۳-۲-۳- ریاست زنان برمردان
قال علی (ع): «کَلُّ امرِءِ تُدَبِّرُهُ اِمرَأَهُ فَهُوَ مَلعونُ». (اصول کافی، ج ۵، ص ۵۸)
مولا امیر المؤمنین علی (ع)، در مورد امارت و حکومت و ریاست زنان می فرمایند: هر مردی که مدبّر و حاکم او زن باشد، ملعون است.
۳-۲-۴- عدم تصدی حکومت زنان :
عن النبی (ص): «اِذا کانَ اُمَرأئکُم شِرارُکُم وَ اَغنِیائکُم یُخَلائُکُم وَ اُمُورُکُم اِلی نِسائِکُم فَبَطنُ الارضِ خَیرُ لَکُم مِن ظَهرِها». (سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۸۷)
پیامبر خدا هشدار می دهند که: اگر پیشوایان و امراء شما فاسد بودند و ثروتمندان شما، بخیل گردیدند و زنانتان سرپرستی امور را بدست گرفتند، در این هنگام، مرگ برای شما از زندگی سزاوارتر است.
۳-۲-۵- عدم مشاوره با زنان:
قال علی (ع): «اِیّاکَ وَمشاوَرَهَ النِّساءِ، فَاِنَّ رَأیَهُنَّ اِلی اَفَنٍ، وَعَزمَهُنَّ اِلی وَهنٍ». (رشتی، محمد، نهج البلاغه، ن ۳۱، ص ۹۳۸)
در این فراز مولا علی (ع) فرزند ارجمندش را حتی از مشورت کردن با زنان نهی می کند و می فرمایند: مبادا با آنها مشورت نمائی، زیرا آنان از نظر دوراندیشی ضعیف و ناتوانند و تصمیم و راهنمائی شان سست و بی ارزش است.
۳-۲-۶- عدم تصدی مشاغل قضایی: