۲-۸-۲-۵ نظریه دوگلاس مک گریگورy) و x )
نظریه x را بر این فرض میگیرد که اغلب مردم ترجیح میدهند جهت داده شوند، علاقه ای به قبول مسئولیت ندارند و بیش از هر چیز خواهان امنیت اند. همراه این فلسفه این اعتقاد وجود دارد که پول، مزایا و تهدید به مساوات چیزهایی هستند که مردم را به انگیزش وا میدارد ( پاول هرسی، کنت بلانچارد، ۱۳۶۸[۲۸] ).
فرض نظریه y بر این است که مردم طبعاً تنبل و غیر قابل اعتماد نیستند، مردم در اصل میتوانند در صورتی که به طور صحیح انگیخه شوند خود را هدایت کرده و خلاق باشند؛ بنابرین کار اصلی مدیریت باید برای این نیروی بالقوه در افراد اجازه خودنمایی دهد. افرادی که به طور مناسب انگیخته شوند میتوانند به بهترین وجه با هدایت تلاش های خود به سوی رسیدن به اهداف سازمانی به اهداف خویش نایل شوند ( جزنی، ۱۳۸۷ ).
۲-۸-۲-۶ نظریه آمابیلی:
از نظر آمابلی، انگیزش تکلیف از دو عنصر شامل نگرش اولیه فرد نسبت به تکلیف که بر اساس ارزیابی شناختی فرد از تکلیف مور دنظر صورت م یگیرد و بررسی آنکه تا چه حد و تا چه میزان، تکلیف با علائق و ترجیحات وی هماهنگ است و دوم ادراکات فرد از دلایلش برای تعهدی که نسبت به تکلیف دارد که این ادراکات تا حد زیادی به عاملهای بیرونی و محیطی بستگی دارد، تشکیل شده است. به باور وی مهارتهای موضوعی و مهارتهای خلاقانه نمایانگر آن است که فرد چه میزان توانایی انجام کاری را دارد، ولی انگیزش حاکی از آن است که شخص چه کاری را انجام خواهد داد. در مدل ارائه شده از آمابلی در مراحل پنج گانه خلاقیت (تعیین مسأله، آمادگی، تولید پاسخ، بررسی پاسخ و پیامد)، انگیزش در مراحل تعیین مسأله، تولید پاسخ و پیامد نقهای متفاوتی دارد. درمرحله تعیین مسأله، فرد یا بر اساس تمایلات درونی و یا بر اساس تحریک عامل بیرونی برای حل مسئله برانگیخته می شود. در این مرحله انگیزش نقش تعیین کنند های دارد، یعنی تعیین میکند که آیا جست وجوی راه حل آغاز خواهد شد و یا آنکه ادامه خواهد یافت؟ و از سوی دیگر برخی از جنبههای پاسخ نیز به این انگیزش بستگی دارد. در هر صورت اگر فرد میزان بالایی علاقه درونی به انجام فعالیت داشته باشد، فرایند خلاقیت آغاز می شود. در مرحله سوم که مرحله ارائه پاسخ است، اگر انگیزش درونی باشد، تمایل به پذیرش خطر و ارائه پاس خهای بدیع و نو افزایش م ییابد؛ در نهایت در مرحله پنجم که مرحله پیامد است، انگیزش نقش تعیین کنند های خواهد داشت. به عبارتی در این مرحله بر اساس نوع انگیزش، چرخه خلاقیت متوقف و یا ادامه مییابد. بدین صورت که اگر پاسخ ارائه شده موفقیت آمیز باشد و منجر به حل مسئله یا مشکل شود، ضمن آنکه چرخه خلاقیت به انتها میرسد انگیزش فرد برای شرکت در فعالی تهای مشابه و خلاقانه بالا می رود. اما اگر مسئله حل نشود و پاسخ دیگری نیز وجود نداشته باشد، باز هم چرخه خلاقیت به انتها میرسد، لیکن اگر انگیزه فرد برای شروع مجدد کم باشد، دیگر چرخ های شروع نمیشود و در حالت سوم ممکن است پاسخ منجر به حل مسئله نشود، ولی انگیزش فرد برای تکرار دوباره فرایند ذکر شده بالا باشد، در این حالت بازگشتی به مرحله اول فرایند خلاقیت صورت میگیرد. نکته کلیدی در این بازگشت، میزان انگیزش است. به گون های که اگر انگیزش پایین باشد فرایند باز میایستد و اگر انگیزش بالا باشد تلاش فرد ادامه مییابد و فرایند بار دیگر آغاز می شود. گفتنی است که بر اساس نظر آمابلی، بعد تازگی در اولین مرحله از فرایند خلاقیت (تعیین مسئله) و سومین مرحله (ایجاد ایده ها) تعیین می شود ( آمابیل، ۲۰۰۱).
۲-۸-۳ افزایش و کاهش انگیزه
به سطح بالایی از انگیزش درونی است. به بیان دیگر از آنجایی که در این دو مرحله، تفکر شناختی و انعطاف پذیری ذهنی از ضروریات است، انگیزش بیرونی به عنوان عاملی مداخله گر عمل می کند که مانع تفکر فرد می شود (آمابلی،۲۰۰۱ ). در پی طرح اصل انگیزش درونی توسط آمابلی، پژوهش های گسترده ای پیرامون نقش انگیزش در خلاقیت انجام گرفت و نتایج متناقضی در این خصوص به دست آمد، به گونه ای که نتایج به دست آمده به رد فرضیه «بیش توجیه » و تغییر اصل انگیزش درونی به اصل افزایشی انگیزش درونی و بیرونی انجامید (آمابلی، ۲۰۰۱ ). بدین معنی که فشارهای بیرونی و موقعیتی به طور کامل و قطعی منجر به کاهش خلاقیت نمی شوند، تفاوتهای فردی در تفسیر موقعیتها و فشارهای بیرونی به گونه معناداری بر انگیزش و خلاقیت اثر میگذارد. بر این اساس ممکن است گاهی انگیزش بیرونی موجب افزایش خلاقیت گردد. در این خصوص سه عامل به عنوان تعیین
کننده های اثرات مثبت و منفی انگیزش بیرونی بر انگیزش درونی معرفی میشوند:
۱٫ سطح اولیه انگیزش: میزان انگیزش درونی اولیه، نقش مهمی در چگونگی تأثیر انگیزش بیرونی دارد. اگر فرد با انگیزش درونی بالا به انجام فعالیت بپردازد، انگیزش بیرونی، تأثیر کاهش دهنده و منفی در آن فعالیت نخواهد داشت. به بیان دیگر، فشارهای محیطی زمانی تأثیر منفی دارند که علاقه و انگیزش درونی ضعیف باشد.
۲٫نوع انگیزش بیرونی: مطابق با اصل مشارکت برانگیزاننده های بیرونی اگر انگیزش بیرونی تأییدی برای شایستگی ها و قابلیتهای فرد باشد، تأثیر مثبت بر انگیزش درونی دارد.
۳٫زمان ارائه انگیزش بیرونی: ارائه انگیزش بیرونی بر این اساس که فرد در چه مرحله ای از فرایند خلاقیت باشد تأثیر متفاوتی دارد.
از زمان مطرح شدن اصل انگیزش درونی و اصل افزایشی انگیزش درونی و بیرونی، پژوهشهایی که نقش انگیزش را در خلاقیت مطالعه کردهاند در دو گروه عمده قرار می گیرند.
گروهی از پژوهشها نقش فشارهای محیطی از جمله پاداش، رقابت و ارزشیابی را بر انگیزش و خلاقیت بررسی کردهاند و نشان دادهاند که عامله ای ذکر شده تأثیر منفی بر خلاقیت و انگیزش دارند ( چوی، ۲۰۰۳).
۲-۸-۴ رویکردهای عمده انگیزش:
رویکرد کامروایی نیاز : انگیزه را تابعی مستقیم از درجه ی همخوانی ساختار نیازهای فرد با محیط میداند. وی این رویکرد را به دو دسته ی؛
الف) الگوی کاهشی : برپایه آن انگیزه تابع مستقیم و منفی تفاوت میان نیازهای یک شخص و میزان ارضای آن ها توسط محیط است
ب ) الگوی افزایشی: که در آن نیازهای شخص در درجه ای که شغل از عهده ی ارضای آن بر میآید، ضرب و مجموع این حاصل ضرب ها برای نیازها محاسبه می شود. مجموع حاصل بیانگر میزان انگیزه او خواهد بود.
۲) رویکرد گروه مرجع: برپایه این رویکرد اگر شغل علائق، خواست ها و شرایط گروه مرجع شخص را برآورده سازد، شخص از آن برانگیخته می شود و اگر این گونه نباشد برانگیخته نمیشود.
۳) رویکرد انگیزشی: این رویکرد ناشی از دیدگاه هرزبرگ است. برپایه ی این رویکرد یک شغل غنی و پرمایه به انگیزش میانجامد، زیرا شخص را برانگیخته میسازد تا خوب کار کند و به تحقق اهداف نائل آید.
انگیزه سهم قابل ملاحظه ای در ادراکات، امیال، سائق ها، کنش های متقابل محیط و عملکرد مدیران دارد ( اتکیسون، ۱۹۷۰ ).
از ترکیب این اجزای سه گانه یک تعریف سیستمی از انگیزه ارائه کرده و انگیزش را تعامل سه عنصر نیازها، سائق ها و مقاصد میداند. وی نیاز را؛ تمایل انسان به سکون داخلی دانسته و معتقد است نیاز