اشعار دیگری نیز در باره شخصیت و عملکرد او سروده شده، که به برخی اشاره می شود.
«کریمخان چون رستم نامدار ندیده نبیند چه او روزگار
شش و عشر با سیصد و یکهزار چنین فتنه را کرد او آشکار
سواران جنگی نگهبان او که چون چین و ماچین به فرمان او
ابا ایل و املاک او یکطرف سوی کوهگیلویه بستند صف
اول طایفه او نگین تاج بود که نهصد سوار از در عاج بود
دگر کای گیوی ز نسلان گیو بیایند به میدان شیران چو دیو
دگر بود آقایی جامه بزرگ که بودند شیران، دلیر و سترگ
که هر یک یکی لشکری بود بنام ز اولاد گودرز بود شادکام
ز زیدون تا بند قلعه گلا ز قلعه گلو تا به کوه درا
ز کوه درا تا حد کازرون از آنجا بیاید به دشت ارژنون
به دشت ارژنون تا به بیضا رسید ز بیضا به فیروزگان در رسید
به فیروزگان تا سده شانشین از آنجا بیاید به خسرو شیرین
ز خسرو شیرین تا به بند حنا حنا با سمیرم به چال قفا
دگر از فلارد تا حد چارمحال دگر چارمحال تا به بارز شلال
به بارز شلال تا حد تنگ چوی علا بود و بولفارس و احمدی
دگر لنده، ممبی، رئیسی تمام علا را که تنگ چوی بود مقام
ز دشمن زیاری و لیرونشین تمامی ورا بد زیر نگین
همه بختیاری به لرزان بدند و ترکان بر سم هراسان بدند
چرامی و باوی و آرو همه که او چون شبان بود و آنها رمه
همین شهرهایی که بردیم نام همه بسته بودند از خاص و عام
به هر سال با هدیه و با نثار به درگاه او آمدند بنده وار
تمامی ورا زیر فرمان شدند کهان و مهان و بزرگان شدند
چو ششصد سواران نوکر بدند همه نامداران و سرور بدند»(حسینی، ۱۳۸۱: ۱۲۶-۱۲۵ ).
فصل سوم
حوادث تاریخی بویراحمد در عصر رضا شاه
و بازتاب آن در اشعار محلی
۳-۱- مختصری ازحوادث تاریخی بویراحمد در عهد رضاشاه
از کودتای ۱۲۹۹ تا سال ۱۳۲۰- در این نوشته - عصر رضاشاه نامیده شده است . هر چند به پادشاهی برگزیده شدن او از سال ۱۳۰۴ بود، اما شهرت و قدرت وی از چند سال قبل آغاز شده بود. احمدشاه قاجار- آخرین پادشاه سلسله قاجار- بنا به خصوصیات فردی و اوضاع اجتماعی، نتوانست در اداره کردن کشور موفق باشد. وی در آخرین مسافرت خارجی خود، تمام اختیارات و قدرت مملکت را به رضاخان سردار سپه سپرد. محققانی نظیر ایوانف روسی تاکید می نمایند که در این زمان«قاجارها هیچ گونه قدرتی» نداشتند و رضاخان حاکم مطلق بود (ایوانف، ۴۵۳:۱۳۵۹). سرانجام با دسیسه چینی و حمایت انگلیس، کابینه جدیدی متشکل از دو مهره مورد وثوق آنان- رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی- بر سر کار آمد و قاجار ها را کنار زد: « کابینه سیاه» . (رجوع شود: آیرونساید، ۱۳۷۳: ۲۶۴-۲۵۹)
رضاخان که ظاهرا مدارج نظامی را به خوبی طی کرده بود، به عنوان وزیر جنگ و رئیس الوزرا برگزیده شد. وی پس از کودتا با نیروی نظامی تحت امر خویش، قیام ها و شورش های متعددی را در نقاط مختلف کشور سرکوب کرد. عشایر نیز یک دسته از آنها بودند، که در مناطق مختلف مملکت نظیر آذربایجان، اردبیل، گیلان، مازندران، خراسان، کردستان، لرستان، کرمانشاه، فارس، خوزستان، بلوچستان و بختیاری شورش کرده بودند (رجوع شود: یکرنگیان، ۱۳۸۴: ۳۵۸-۳۹/کرونین،۱۳۷۷: ۳۷۸-۳۵۹).
با چنین زمینه ای، رضاشاه به محض پادشاهی، سیاست عشایری خود را بر پایه نابودی کامل عشایر ریخت و به مرحله اجرا درآورد.داستان برخورد خونین و خشن حکومت رضاشاه با عشایر در بسیاری از تحقیقات محققان خارجی و داخلی آمده و حاجت به توضیح و تکرار آن نیست.( برای اطلاع بیشتر رجوع شود: کرونین، ۱۳۷۷: ۴۲۱-۴۱۹/ داگلاس،۱۳۷۷: ۱۷۸-۱۷۰/ همبلی، ۱۳۷۲: ۳۱-۳۰)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بویراحمدی ها، تا قبل از پادشاهی رضاشاه و اعمال سیاست های حذفی وی، روابط مناسب و دوستانه ای با دولت داشتند. آنها، حتی در سرکوب شیخ خزعل- در سال ۱۳۰۳-نقش مؤثری ایفا کردند و همراه نظامیان حکومت با شیخ و طرفدارانش جنگیدند. سال قبل نیز دو تن از خوانین معروف بویراحمد-شکراللهخان و سرتیپ خان-به پیشنهاد میرزاحسن خان مشیرالدوله(رئیس الوزرا) و رضاخان سردار سپه وزیر جنگ، تشویق نامه گرفتند و القاب«ضرغام الدوله» و «هژبر السلطنه» را دریافت کردند (تقوی مقدم،۱۳۷۷: ۲۹۶ ).
نام خانوادگی«ضرغام پور» که موروثی خانواده شکر الله خان و فرزندش عبدالله خان گردید، ماخوذ از لقب ضرغام الدوله است.
در سال های ۱۳۰۴ تا ۱۳۰۷ که نخستین درگیری رسمی بویراحمدی ها با حکومت رضاشاه در حوزه ممسنی و به طرفداری امام قلی خان ممسنی رخ داد، بویراحمدی ها دچار اختلافات داخلی بودند و مشکل حادی با حکومت نداشتند. وقایع داخلی و شکایات خوانین بویراحمد علیا و سفلی علیه یکدگر، موجب دخالت آشکار دولتیان در داخل بویراحمد گردید و به تدریج رابطه رضاشاه و بویراحمدی ها را تیره کرد. فرجام این روابط و تصمیم قطعی رضاشاه در سرکوب و انقیاد عشایر ایران، بویراحمد را نیز دچار بزرگترین لشکر کشی داخلی رضا شاه نمود و جنگ سهمگین و خونین، «تنگ تامرادی» را موجب شد(تابستان ۱۳۰۹). از اوایل سال ۱۳۱۰ نظامیان رضاشاه با قدرت و قوت وارد بویراحمد شدند و مرکز نظامی خود را در روستای «تل خسرو»- پنج کیلومتری جنوب یاسوج-بر پا ساختند. این روستا، به تدریج مبدل به شهرک شد و شعباتی از ادارات دولتی مستقر گردید. بدین ترتیب، حاکمیت مستبدانه و خشن حکومت رضاشاه در بویراحمد شکل قطعی گرفت و تا سقوط وی از سلطنت استمرار یافت. نتیجه تعدی و تطاول ماموران رضاشاه در بویراحمد، اعدام های بی رویه، تواری و یاغی شدن برخی محلیان، از بین بردن دسته جمعی و بی رحمانه طوایف و تیره ها، بیگاری اجباری و… بود.
در عصر رضاشاه، با وجود سختی های بسیار، شعر و ادبیات قوم رونق و رواج گذشته را تا حدود زیادی حفظ کرد. حتی نوعی ادبیات خاص تحت عنوان«دورش نی» (=دوره اش نیست) عمومیت یافت و نسبت به محدودیت ها، اجحافات و استبداد حاکمان رضاشاه سخن گفت.
باری، آنچه تا کنون پیران و آگاهان قوم سینه به سینه انتقال داده و در برخی منابع، مکتوب گردیده- یا نگارنده از کهنسالان شنیده و ضبط کرده- رخدادهای زیر را شامل می شود.
۱-یاغی گری«میر مذکور»- از سادات بویراحمد- در سال های آخر پادشاهی احمدشاه قاجار و دوره سردار سپهی رضا خان.
۲-جنگ داخلی«دره سرد لوداب» میان برخی از بویراحمدی های علیا و سفلی(۱۳۰۶).
۳- جنگ«تنگ تامرادی» (۱۳۰۹) با حکومت مرکزی.
۴-یاغی گری«میر غلام»-از سادات بویراحمد و فامیل میر مذکور.
۵-یاغی گری دو برادر معروف به نام های«علی خان» و «ولی خان».
۶-بازتاب عصر رضاشاهی و اقدامات او در اشعار مردم محلی.
۳-۲- میر مذکور و میرغارتی و اشعار مربوط به آنها
میر مذکور و میرغارتی فرزندان میر عباس از سادات«شاه قاسم» بویراحمد بودند. در دوره قاجار عدهای از بزرگان بویراحمد، برای قتل کریم خان بویراحمدی(بهادر السلطنه) توطئه چینی نموده و از کسانی که مامور کشتن کریم خان گردیده، میرمذکور بود. وی در انجام ماموریت ناکام ماند و تیرهایش به خطا رفت. چون او را دستگیر کردند و مشخص شد که جمعی محرک وی بوده اند، کریم خان از سر تقصیر او گذشت و چون پدرش سیدی معمم و خویشاوند مادری کریم خان بود، تنها دستور به تبعید آنها به همایجان اردکان صادر کرد. این پسر جسور مدت ها پس از کریم خان، به یاغی گری و معارضه با حکومت و ماموران قاجار پرداخت و چون روابط خوانین بویراحمد- شکرالله خان و سرتیپ خان- با رضاخان سردار سپه، مسالمت آمیز و مناسب بود، وزیر جنگ از آنان دستگیری میر مذکور را خواستار شد. سرتیپ خان که احتمالا داستان سوء قصد نا فرجام میر مذکور به پدرش کریم خان در ذهن و ضمیرش ماندگار شده بود، در فرصت مناسب اقدام نمود و به دستور وی چندتن از بویراحمدی ها، میرمذکور را در یک میهمانی بازداشت و زنجیر کردند. با تحویل میرمذکور به مامورین قاجار و انتقال وی به زندان کریم خان شیراز، سرانجام محاکمه و اعدام شد. (اکبری، ۱۳۶۸: ۳۵)
بیت زیر که شاعر آن نامعلوم است، در باب میر مذکور سروده شده و احتمال دارد اشعار بیشتری سروده باشند، که متاسفانه ثبت و ضبط نشده است.