۲-۱-۹-۲-۱) عوامل مرتبط با ویژگی های حسابرس:
حق الزحمه حسابرس: با وجود مسائل اقتصادی در برابر سطح مشخصی از کیفیت خدمات حسابرسی، انتظار می رود صاحبکاران به دنبال مؤسسه ای باشند که حداقل هزینه را به آن ها تحمیل کند. جانسون و لیز (۱۹۹۰) بیان میکنند زمانی که حسابرس فعلی بیشتر از توان شرکت بر شرکت هزینه وارد میکند این احتمال که صاحبکار مؤسسه حسابرسی را تغییر دهد زیاد می شود. در تحقیقی که توسط بهرام محرمی (۱۳۷۸)، با هدف بررسی ویژگی های مؤسسات حسابرسی در فرایند انتخاب حسابرس و انگیزه های تغییر حسابرس در بورس اوراق بهادار ایران انجام شده است محقق به این نتیجه رسیده است که یکی از انگیزه های تغییر حسابرس در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار ایران بالابودن حق الزحمه های حسابرسی است. لذا، مطالبه حق الزحمه نامناسب از سوی حسابرس قبلی ممکن است دلیل تغییر حسابرس توسط واحد تجاری شده باشد.
اظهارنظر حسابرس: نتایج تحقیقات چاو و رایس (۱۹۸۲) نشان میدهد که بندهای توضیحی گزارش حسابرسی تاثیر منفی بر قیمت سهام دارد. آن ها دریافتند یک رابطه مثبت بین تمایل شرکت برای تغییر حسابرس و دریافت اظهارنظر غیر مقبول در سالهای قبل از تغییر وجود دارد. بنابرین، این احتمال وجود دارد شرکت هایی که در مورد آن ها اظهارنظر مشروط صادر شده، اقدام به تغییر حسابرس خود نمایند. نتایج تحقیقات جانسون و لایز (۱۹۹۰) و وو و چایکو(۲۰۰۱) نیز نشان دهنده وجود رابطه معنادار بین اظهارنظر حسابرسی و تغییر حسابرس است.
کیفیت حسابرسی: به اعتقاد محققین، شرکت ها سطح معینی از خدمات حسابرسی را درخواست میکنند که بستگی به میزان نزدیکی و همسویی منافع مالکیت و مدیریت دارد. شرکت هایی که انگیزه بیشتری برای متعهد نشان دادن خود در قبال هر گونه سوء استفاده دارند، معمولاموسسات حسابرسی بزرگ تر و معتبرتر را انتخاب میکنند. همچنین به طور معمول شرکت ها حسابرسان خود را از میان موسساتی انتخاب میکنند که در آن صنعت دارای شهرت باشد. در تحقیقی که توسط سیمونیک و استین (۱۹۸۶) انجام شد، بر اساس یافته های تحقیق، محققین چنین استدلال نمودند که شهرت مؤسسات حسابرسی در یک صنعت مبنایی با اهمیت در انتخاب حسابرس محسوب می شود. به این ترتیب رابطه معکوسی میان دانش تخصصی حسابرس و تغییر حسابرس وجود دارد.
دوفاند (۱۹۹۲) و بتی و فی ارنلی (۱۹۸۱) نشان دادند که عدم رضایت از خدمات حسابرسی یکی از دلایل اصلی تعویض حسابرسان است. دی انجلو (۱۹۸۱) نشان داد که مؤسسات حسابرسی بزرگتر با توجه به کیفیت بالاتر در دوره های زمانی طولانی مدت تری تعویض میگردند زیرا آن ها برای ارائه سطح بالاتر خدمات بالاتر، انگیزه کمتری برای کاهش کیفیت خدمات حسابرسی برای حفظ یک صاحبکار دارند.گواهی صورت های مالی توسط مؤسسه حسابرسی معتبرتر، میتواند یکی از دلایل تعویض یک مؤسسه حسابرسی بدون کیفیت باشد. چرا که از یک سو مسئولیت تقلب مدیریت با سهل انگاری حسابرس قبلی را پوشش میدهد و از سوی دیگر آن را در برابر ادعاهای بالقوه مدیریت بیمه میکند. این توجیه با فرضیه بیمه ای که توسط وانداوالاس (۱۹۹۷) مطرح گردید همخوانی دارد.زیرا این امر توجیه مناسبی برای تقاضا برای حسابرس معتبرتر و همچنین جیب گشادتر محسوب می شود. لذا مؤسسات برتر ریسک را بین صاحبکاران بیشتری توزیع میکنند و در نتیجه کارکنان بخش مشاوره و بخش حقوقی آن ها از تواناییهای بالاتری برخوردارند. نتایج تحقیقات دیگر از جمله شوارتز منان (۱۹۸۵) نشان داد که انگیزه تعویض حسابرسان در شرکت هایی که مشکلات مالی دارند یا در حال ورشکستگی هستند، بیش از سایر شرکت های دیگر میباشد.
مشکل کیفیت و تقاضا برای آن در فعالیت حسابرسی به رابطه سه جانبه حسابرس، صاحبکار و جامعه مربوط می شود زیرا در ابتدا قرارداد بین صاحبکار و حسابرس منعقد می شود اما مصرف کننده نهایی محصول حسابرسی ضرورتا صاحبکار نیست بلکه ذینفعان بنگاه میباشد که شامل کلیه سهامداران، اعتباردهندگان، کارکنان، دولت و جامعه میباشد. لذا مصرف کننده نهایی محصول حسابرس کل جامعه است. محصول باکیفیت تر ممکن است صاحبکار را با تنبیه جامعه مواجه کند. این تنبیه میتواند در قالب قیمت سهام کمتر و یا هزینه تامین مالی بالاتر یا حتی سهم بازار محصول کمتر بروز نماید. بدین ترتیب منطق اقتصادی حکم میکند صاحبکار به دنبال جلب رضایت ذینفعان باشد در نتیجه حسابرسان بدون کیفیت را با حسابرسان با کیفیت تعویض می کند.
۲-۱-۹-۲-۲) عوامل مرتبط با واحد مورد رسیدگی
مدیریت صاحبکار: زمانی که مدیریت یک شرکت تغییر مییابد مدیریت جدید امکان دارد مایل به استفاده از یکسری روش های حسابداری باشد که سود را بیشتر و هزینه را کمتر از واقع نشان دهد و به همین دلیل به دنبال حسابرسانی باشد که به راحتی به خواسته هایش تن دهد. اگر حسابرسان قبلی در مقابل خواسته های مدیران جدید بی توجه باشند به احتمال زیاد توسط مدیریت جدید تعویض خواهند شد. از طرفی این امکان نیز وجود دارد که مدیریت جدید به خاطر عدم رضایت از خدمات حسابرسان قبلی یا عدم توافق در مورد حق الزحمه حسابرسی، حسابرسان خود را تغییر دهد. انگیزه ساده دیگر برای مدیریت جدید در خصوص تغییر حسابرسان میتواند تنها به دلیل داشتن سابقه همکاری و رابطه با حسابرس دیگری در مدیریت قبلی اش و تمایل به تداوم همکاری با آن حسابرس باشد.
اندازه شرکت: در تحقیقاتی که پالمروس در سال ۱۹۹۱ انجام داد مشاهده کرد هرچه اندازه شرکت ها بزرگ تر می شود بر تعداد قراردادهای کارگزاری و کارگماری نیز افزوده می شود. او اعتقاد داشت این موضوع میتواند نظارت مالکیت بر مدیریت و نظارت اعتباردهندگان بر مالکیت و مدیریت را با دشواری بیشتری مواجه کند. در نتیجه استقلال حسابرسان ضرورت بیشتری پیدا کرده که پیامد آن میتواند تغییر حسابرسان از سوی شرکت ها باشد. علاوه بر این هرچه میزان دارایی های شرکت افزایش مییابد نیاز به داشتن حسابرسان با اعتبارتر نیز افزایش یافته و احتمال تغییر حسابرس افزایش مییابد.
پیچیدگی واحد مورد رسیدگی: مسلماً هرچه پیچیدگی شرکت ها افزایش مییابد نظارت بر عملکرد نیز دشوارتر شده و نیاز بیشتری به حسابرسان مستقل احساس می شود. با توجه به اینکه یکی از مصادیق پیچیدگی شرکت ها، داشتن شرکت های فرعی متعدد است، پالمروس (۱۹۹۱) اثبات کرد که بین تعداد واحدهای تابعه و تغییر حسابرس رابطه معناداری وجود دارد.