مشارکت کننده دیگری(P6) می گوید« صفحات سفیدی جهت ارائه تصویر،طرح و نقاشی از سوی شاگردان منظور شود.»
۵-۲-۳-ج)توجه به خرده فرهنگها و فرهنگهای محلی
تکثر و تنوع در حوزه زیبایی شناسی و هنر نمود بیشتری دارد هنرها از لحاظ فرهنگی متنوع هستند و با مردمان سراسر جهان مرتبط هستند(بیودرت[۹۸]،۲۰۱۰،ص۶۹۵). از طرف دیگر برخی ارزش آثار هنری را در میزان تأثیر آن بر مخاطب می دانند و یکی از عوامل مؤثر بر ارتباط هنری زمینه اجتماعی و تاریخی است(احمدی،۱۳۸۴). به نوعی که در نقد زیباشناختی تأثیرگذاری بر مخاطب را مورد توجه قرار می دهند. ارسطو با اصطلاح کاتارسیس بر این نکته تأکید می کند وقتی براساس اصل رعایت تفاوتهای فردی و همچنین تفاوتهای فرهنگی موجود در کشور ایران می خواهیم تأثیر برنامههای درسی را در برابر دانش آموزان شاهد باشیم لاجرم توجه ویژه به این تفاوتها اهمیت خاصی پیدا می کنند. توجه به ویژگی های فرهنگی دانش آموزان هریک از خرده فرهنگها و اقوام ایرانی از احساس بیگانگی دانش آموزان نسبت به برنامههای درسی می کاهد و به نوعی آنها حضور خود و زندگی خویش را در برنامه درسی احساس می نمایند. این نوع نگاه علیرغم اینکه می تواند در سطوح و مراحل مختلف برنامهریزی درسی رعایت گردد در محتوا اهمیت ویژه ای دارد زیرا در تفکر رایج بین دانش آموزان و اولیا محتوا و کتاب های درسی به عنوان سند ملی محسوب می شود و می توان ادعا نمود که پذیرش برنامه درسی و برقراری ارتباط بین دانش آموزان، اولیا و حتی معلمان با برنامه درسی تا اندازه زیادی در ارتباط بین محتوا و کتب درسی با آنان خلاصه می شود. این رو توجه به خرده فرهنگها و فرهنگهای محلی یکی از مؤلفه های عالم هنر و زیبایی شناسی برای تعیین محتوا در الگوی پیشنهادی منظور گردیده است. صاحبنظری(P4) در مصاحبه چنین اشاره می کند:«از ملاک های مهم در تعیین محتوا توجه به فرهنگهای محلی است زیرا توجه به خرده فرهنگها در حوزه هنر اهمیت خاص خود را دارد».
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۶-۲-۳-ج) تحریک و بکارگیری ترکیبی از حواس پنجگانه
همانطور که سوانه(۱۳۸۸)بیان می کند هنرها را می توان براساس حواس مختلف دریافتی انسان طبقه بندی کرد و رشته های گوناگون هنری با یک یا چند حس خاص سروکار دارند. موسیقی نمونه بارز آنهاست که حس شنیداری را نشانه رفته است و هنری مانند سینما با ترکیبی از حواس دیداری و شنیداری سروکار دارد. از سوی دیگر می توان گفت وجود اشکال مختلف بازنمایی اطلاعات در هنر و زیبایی شناسی گواهی دیگر بر توجه هنر و زیبایی شناسی به حواس مختلف انسان است.(آیزنر،۲۰۰۲) می گوید مسئله بازنمایی مفاهیم، مسئله کشف یا ابداع معادلهایی برای این مفاهیم است در این فرایند کشف،شکل و قالبی باید انتخاب شود که یک یا مقدار بیشتری از حواس را به خود جلب نماید برای مثال یک مفهوم تصویری یا شنیداری، کلامی و یا ترکیبی از آنها صرفنظر از نوع شکل بازنمایی آن باید یکی از حواس را به خود جلب نماید.
در مقوله یادگیری اهمیت تدارک شرایطی که یادگیرنده از چند حس دریافتی در فرایند یادگیری استفاده نماید برکسی پوشیده نیست و شرائطی که از چنین امتیازی برخوردار باشد تحت عنوان محیط و شرائط غنی یادگیری از آن یاد می شود.
حال محتوا که می تواند در قالبهای مختلف بازنمایی اطلاعات ارائه شود به هر اندازه حواس بیشتری از یادگیرنده را به خود جلب نماید میزان تأثیر آن افزایش خواهد یافت که این امر در اصول تعیین محتوای برنامه درسی با الگوی پیشنهادی نیز قابل طرح است و در سطوح برنامهریزی درسی و برنامهریزی درسطح درس قابل اجراست.
۴-ج) فعالیتهای یادگیری
سومین عنصر که در الگوی پیشنهادی حاضر مورد بررسی قرار می گیرد فعالیتهای یادگیری است که اگر با پرسش دانش آموزان چگونه یاد می گیرند آن را معرفی می کند. از پرسش جهت دهنده اگر پیداست که این عنصر بیشتر بر روش های تدریس متمرکز است لذا مؤلفه های زیبایی شناسی و هنر ناظر بر فعالیت های یادگیری و تدریس به ترتیب زیر ارائه می گردند.
۱-۴-ج)فراهم نمودن رضایت درونی یادگیرنده
در روان شناسی از دو نوع منبع تقویتی بیرونی و درونی سخن گفته می شود که پرداختن به آنها خارج از حوصله بحث است. آنچه قابل طرح است جایگاه تقویت درونی در حوزه هنر و زیبایی شناسی است چیزی که برخی از قبیل اسمیت(۱۹۷۱a) از آن تحت عنوان لذت زیباشناختی یاد می کند و بیان می کند لذت زیبا شناختی نوعی لذت مندی از درک و فهم در یک میدان پدیداری می باشد.آیزنر(۲۰۰۲) برای معرفی این لذت زیباشناختی دانشمندان را مثال می زند که برخلاف عقیده رایج بین مردم دانشمندان نه اینکه نیاز دارند تا چیزی بدانند بلکه می دانند که نیاز دارند و کارشان را نه بخاطر انگیزه های معرفت شناختی بلکه بخاطر انگیزه های زیباشناختی بر عهده می گیرند و لذت نیازمندی انگیزه کار آنهاست لذا دانشمندان شبیه هنرمندان سؤالات و مسائل جدید و مبهمی را شکل می دهند تا از تجربه یافتن پاسخهایی برای آنها لذت ببرند با تأسی از این ویژگی هنرمندان و لذت زیباشناختی، یکی از ملاک های تعیین فعالیت های یادگیری در الگوی پیشنهادی فراهم ساختن رضایت درونی یادگیرنده است و بر منبع تقویت درونی تأکید می گردد.
۲-۴-ج)استفاده از روش های کارگاهی و پروژه ای
هنرمندان مسائل جدیدی را شکل می دهند تا از تجربه یافتن پاسخهایی برای آن مسائل لذت ببرند(آیزنر،۲۰۰۲). استفاده از این امر در تدریس مستلزم این است که روش تدریس و فعالیتهای یادگیری متناسب با آن را منظور نمائیم. در روش های تدریس به شیوه ای که به دانش آموزان مسئله ای داده شود و یا خودشان مسئله ای کشف نمایند سپس به دنبال حل آن برآیند روش حل مسئله و پروژه ای می گویند. یکی از مزایای روش حل مسئله و پروژه ای فراهم ساختن رضایت درونی در یادگیرنده است که قبلاً درباره آن بحث شد از این منظر یکی از مؤلفه های زیبایی شناسی و هنر برای عنصر فعالیت های یادگیری پیش بینی و استفاده از روش های پروژه ای و حل مسئله می باشد.زابرواسکی[۹۹](۲۰۰۹) می گوید روشهایی که می توان با آن زیبایی شناسی را وارد طراحی برنامه درسی و عمل تربیتی ساخت این است که پدیده هایی را انتخاب کنیم تا دانش آموزان آن را کشف و یا بررسی نمایند و تجاربی از آن پدیده بدست آورند سپس آنها را زیباشناسانه، تصویری و کلامی ارائه نمایند.
از طرف دیگر در حوزه هنر بخشی از آموزشها عملی می باشد و هنرمندان جهت ایفای نقش و وظیفه خود نیاز به تمرین عملی دارند از این وجه نیز می توان روش های کارگاهی را توصیه نمود تا شاگردان ضمن آموختن تئوری به تمرین فعالیتها بپردازند و فرصتی فراهم گردد تا به تمرین و کاربرد آموخته های خویش بپردازند.
۳-۴-ج)فراهم نمودن تجارب زیباشناختی
آیزنر(۲۰۰۲) بیان می کند تجارب زیباشناختی محدود به هنرهای زیبا نیست اگرچه هنر ها آن را تأمین می کنند اما هر قالب و فرمی که تقریباً بتواند از صدا، نور، مزه و لمس کردن تجربه بوجود بیاورد می تواند تجربه زیباشناختی تولید بکند. برای مثال دیویی(۱۹۳۴) می گوید تفکر در خودش دارای کیفیت های زیباشناختی است. فعالیتهای یادگیری معلم می تواند این اجزاء را شکل داده و بستر تجربه زیباشناختی را فراهم نماید زیرا تجربه زیباشناختی درجه کاملی از زندگی تجربه کردن و درک کردن است یعنی تجربه همراه با ساختن و درک کردن(سیمپسون و دیگران،۲۰۰۵).تجربه و درک کردن هر دو برای یادگیری ضروری هستند و یادگیری نیز هدف فعالیتهای یادگیری است لذا فراهم ساختن تجارب زیباشناختی یکی از مؤلفه های کلیدی برای فعالیت های یادگیری است که می توان با تکنیک های متعددی از قبیل فنون زیر آن را محقق ساخت.
-
- فراهم ساختن موقعیتهای مسئله مدار
-
- فراهم ساختن موقعیت هایی که شاگردان را به شگفتی و تعجب وا دارد.
-
- استفاده از زیبایی های پدیدارشونده در موقعیت تدریس و زیبایی های موجود در موقعیت های زمانی و مکانی خاص مانند غروب،طلوع، بارش باران، برف و غیره. یکی از مشارکت کنندگان (P2) چنین می گوید:« در طول زمان تدریس همه اوقات فرصتی برای زیبایی شناسی در اختیار ما نمی گذارند برخی قسمت های زمانی بهتر می توانند به معلم جهت تقویت زیباشناسی کمک نمایند مثل افق یا غروب، بارش برف و غیره». وی همچنین تأکید می کند:« فنون زیبا گرایی در دوره ابتدایی پدیدارشونده و برآمدنی هستند نه از پیش تعیین شده. چون طبیعت پیرامون پر از صحنه های زیباست باید معلم هوشیارانه با محیط برخورد نماید و در طبیعت و محیط فرصت بکارگیری برخی فنون را فراهم سازد به عنوان مثال فرض کنید دانش آموزان در محوطه مدرسه در حال بازی هستند و معلم نظاره گر است و می خواهد از برخی فنون استفاده نماید مثلاً صدای آبی که در جریان است از دانش آموزان می خواهد به صدای زیبای آب گوش دهند یا به صدای باد و غیره تا ضمن گوش کردن به آنها روح آنان تلطیف می شود».
-
- استفاده از تجارب دست اول. باز همان مشارکت کننده در این خصوص چنین یادآور می شود:« به تجارب دست اول کودک بها داده شود در تولید هنری تجارب دست اول بسیار مهم و حیاتی است از این منظر در محتوای برنامه درسی فرصت بهره گیری از تجارب دست اول کودکان پیش بینی شود».
وقتی شاگردان چنین تجاربی را در جریان تدریس و فرایند یاددهی یادگیری کسب می نمایند کل وجود آنان در امر یادگیری مشارکت می کند. مطابق اسبورن(۱۹۷۱،ص۴۷۹) می توان گفت دامنه توجه آنان محدود و عمیق می شود و با علاقه درونی خویش فعالیتها را دنبال می نمایند و زمینه تلفیق عاطفه و لذت با شناخت که یکی از اصول تعیین هدف در الگوی پیشنهادی بود را فراهم می سازد.
۴-۴-ج)فراهم ساختن تأنی،شگفتی و تأمل زیباشناختی
این مؤلفه نیز در راستای تجربه زیباشناختی است اما نظر به اهمیت تأنی و تأمل در تعلیم و تربیت جداگانه مورد بحث قرار می گیرد. مهرمحمدی(۱۳۹۰،ص۲۶) چنین می گوید:« در بسیاری از عرصه های تولید هنری کنشها بازگشت ناپذیرند و لاجرم باید با صبر و متأنی تصمیم گرفت و گام برداشت این گونه گامها دستیابی به تجربه ای زیباشناسانه یعنی لذت و رضایت ناشی از فرایند و نتیجه کار را نوید می دهند». وی (همان منبع) ادامه می دهد تعجیل و شتابزدگی با تربیت سازگار نیست باید در جریان تعلیم و تربیت به اقتضائات آن به تأنی،تأمل و شگفت زدگی تن داد و در مدرسه باید به دانش آموزان آموخت که تأنی در امور برای یادگیری واجد آثار تربیتی و شرط لازم است . آراگون (به نقل از احمدی،۱۳۸۴) می گوید زیبایی ظهور اعجازها و شگفتیهاست. کانت نیز در سطح بندی نیازها آن سطح از زیبایی را که باعث تعجب و شگفتی در افراد می شود جزء سطوح عالی و والا می داند(رضای الهی،۱۳۵۴). از این منظر وقتی موقعیتی در تدریس فراهم بسازیم که فرد را متعجب و شگفت زده نماید نوعی دگرگونی در فرد بوجود می آید که ارسطو با اصطلاح کاتارسیس آنرا تبیین می کند. یکی از صاحبنظران(P6) می گوید:«روش و همچنین محتوای کتاب باید بتوانند کاتارسیس در شاگردان ایجاد کنند یعنی پالایش درونی و درگیر نمودن وجود شاگردان با تدریس. به عبارت دیگر موقعیت یادگیری هر اندازه یادگیرنده را به طور خودجوش به سمت فعالیت یادگیری بکشاند در ایجاد کاتارسیس موفق عمل می کند».
حال وقتی تأنی،شگفتی و کاتارسیس در موقعیت های یادگیری فراهم شود بدیهی است شاگردان به طور خودجوش درباره محتوا، مسائل و موضوعات مطرح شده در موقعیت به تفکر و اندیشه روی می آورند و ضمن تفکر از آن لذت نیز می برند و این همان تأمل زیباشناختی است که برودی(۱۹۷۱) آن را جزئی از فعالیت یا تجربه زیباشناختی می داند. براین اساس در جریان فعالیت های یادگیری لازم است به تأنی،شگفتی، کاتارسیس و تأمل زیباشناختی تن داد تا فرصت لذت بردن از تعامل و درگیر شدن با موضوعات یادگیری در مدرسه و به قول برخی انجام دادن سفر یادگیری فراهم شود(مهرمحمدی،۱۳۹۰).
۵-۴-ج)استفاده از روش های طبیعت گرایانه
فیلسوفان بزرگی همچون پستالوزی و روسو بر محوریت مسائل و طبیعت کودکان در فرایند تعلیم و تربیت تأکید کرده اند و طبیعت کودک را پایه عمل تربیت دانسته اند(نقیب زاده،۱۳۸۳). از آراء طبیعت گرایی و ناتورالیسم می توان دریافت آن دسته از راهبردهای یاددهی یادگیری که مبتنی بر وجود و شخصیت یادگیرندگان باشد می توان روش های طبیعت گرایانه نامید. از طرف دیگر در حوزه هنر و زیبایی شناسی نیز توجه به ویژگی های مخاطبان یکی از عناصر ارتباط هنری به شمار می رود از این منظر می توان چنین استنباط کرد که توجه به طبیعت و ویژگی های مخاطبان یکی از اشتراکات بین هنر و تربیت یا تدریس است. حال وقتی دانش آموزان دوره ابتدایی مخاطب الگوی پیشنهادی است این مؤلفه اهمیت خاصی پیدا می کند زیرا در صورت عدم توجه به طبیعت یادگیرندگان کودکان زودتر از بزرگسالان از فعالیت های یادگیری مجرد و انتزاعی دلسرد می شوند. یکی از مشارکت کنندگان(P5) چنین می گوید:«روشها هر چه که باشد باید اساس و بنای تئوریک آن یادگیری مبتنی بر تجربه، فعالیت،آزادی و لذت باشد». مشارکت کننده دیگری(P4) نیز می گوید:«با توجه به وجه انسانی هنر باید از روش های طبیعت گرایانه مانند بازی ها نمایش های خلاق استفاده نمود و همچنین بهره گیری از ترانه ها،ادبیات و قصه های ملی و محلی و همچنین روش های کارگاهی از منظر هنر و زیبایی شناسی قابل ذکر است».
نقش بازی که در آن عاطفه،هیجان و احساس وجود دارد به طور ویژه در اینجا توصیه می شود زیرا هنر کودکان بازی با ایده ها و مفاهیم است و پیرو مطالعات انجام شده بازی و زبان مشترک همه بچه ها کار هنری است(ریتسون و اسمیت،۱۹۷۵). علاوه بر بازی خواندن زیبای اشعار زیبا(P2)،قصه گویی،نمایش،کار با وسایل و به دست آوردن تجارب دست اول در اینجا قابل ذکر هستند.
۵-ج)نقش معلم
عنصر مهم بعدی در الگوی اگر نقش معلم می باشد که با عبارت پرسشی چگونه معلمان یادگیری را تسهیل می کنند؟ همراه شده است. معلم علاوه بر اینکه در برنامه درسی یکی از عناصر تلقی می گردد عنصری مهم در نظام آموزشی و حتی به عنوان مهندس اجتماعی(پاینار[۱۰۰]،۲۰۰۳) نیز محسوب می شود. اگر(۲۰۰۳) در سطوح برنامه درسی نقش معلمان را در سطح برنامه درسی اجرا شده می بیند و در این سطح به خرده سطح برنامه درسی درک شده اشاره می کند که درک و تفسیر برنامه درسی در این سطح به طور ویژه از سوی معلمان صورت می گیرد. سیجس[۱۰۱] و اگر(۲۰۰۹) می گویند معلمان نقش مهمی در برنامههای درسی ایفا می کنند اجرای تغییر آموزشی قویاً تحت تأثیر درک و نگرش معلم از تغییر مربوطه می باشد. هنسن(۲۰۱۰) معلمان را عامل تغییر معرفی می کند و می گوید: در قرن بیست و یکم ما باید قدم های مؤثری در راستای قدرت بخشی به معلمان برداریم… تبدیل مدارس غیرمؤثر به مدارس مؤثر نیازمند فعالیت و درگیری معلم می باشد. این سخنان متبادر کننده این پیام به ذهن است که به ثمر نشستن هر الگو و فعالیتی نیازمند تلاش جدی و هدفمند در راستای آموزش و جلب نظر معلمان می باشد تا پس از ایجاد انگیزه در معلمان بدنبال هدایت فعالیت آنان براساس اصول تغییر مورد نظر بود. در الگوی پیشنهادی نیز برای عنصر معلم مؤلفه هایی که برخاسته از حوزه زیبایی شناسی و هنر هستند ارائه شده تا هدایتگر ایفای نقش هنرمندانه و زیبای معلمی باشند.
۱-۵-ج)آشنایی معلمان با قابلیت های هنر و زیبایی شناسی در تربیت و تدریس
هنر و زیبایی شناسی ظرفیت و قابلیت های منحصر به فردی در تربیت بویژه تدریس و یادگیری دارد همانطور که یکی از رویکردهای استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش ابزاری بودن آن در تعلیم و تربیت است(ندرلنوز،به نقل از گودرزی،۱۳۸۵). هنر و زیبایی شناسی نیز می تواند چنین کارکردی را ایفا نماید. ارائه محتوا آن هم در قالبهای گوناگون بازنمایی، پرورش خلاقیت و تخیل در کودکان، ایجاد انگیزه در دانش آموزان، افزایش قدرت بیان یادگیرندگان و غیره نمونه هایی از کارکردهایی است که هنر و زیبایی شناسی در حیطه تربیت و تدریس می تواند داشته باشد و تعلیم و تربیت از آن بهره گیرد. اما ترویج و اشاعه این کارکردها در تعلیم و تربیت همانند اشاعه و ترویج هر تغییر دیگری نیازمند درک و پذیرش آن از سوی معلمان می باشد زیرا تمام فعالیت های موفق از تلاش جدی و هدفمند در راه آموزش معلمان ناشی شده است(عطاران،۱۳۸۳). واضح است ترویج و اشاعه بهره گیری از قابلیت های هنر و زیبایی شناسی در تربیت و تدریس نیز بر آشنایی، درک و نگرش معلمان مبتنی است. مشارکت کننده ای(P8) می گوید:« آشنایی معلم با هنر و زیبایی شناسی و مؤلفه های آموزشی آنها اهمیت دارد». صاحبنظر دیگری(P3) بیان می کند:«لازم است زیبایی شناسی را در همه دروس به صورت تلفیقی مدنظر قرار داد و معلم در حین تدریس از قابلیت هنر جهت تحقق اهداف آموزشی بهره گیرد».
آشنایی معلمان با قابلیت های هنر و زیبایی شناسی در تربیت علاوه بر بعد شناختی و مهارتی در حیطه عاطفی نیز بسیار ارزشمند است زیرا آنچه که آنان را وادار خواهد ساخت تا از دانش و مهارت خویش بهره گیرند نگرش و عاطفه آنان نسبت به آن قابلیتهاست. هر اندازه سطح یادگیری شناختی معلمان از این قابلیتها بالاتر باشد بر باور معلمان نیز تأثیر خواهد گذاشت لذا بهتر است موضوع ایجاد نگرش مثبت در معلمان نسبت به قابلیتهای هنر و زیباشناختی در زمره اهداف آموزش پیش از خدمت یا ضمن خدمت معلمان قرار بگیرد تا ضمن شناخت و کسب مهارت در این حوزه، علاقه و نگرش آنان نیز جلب گردد.
۲-۵-ج)کسب مهارت در زمینه برخی رشته های هنری از قبیل اجرا،بازیگری، خوشنویسی،طراحی و غیره
در مؤلفه قبلی بر لزوم آشنایی معلمان با قابلیتهای هنر و زیبایی شناسی در تعلیم و تربیت تأکید شد. در اینجا مهارت استفاده از قابلیتها مطرح می گردد از سوی دیگر این عبارت که تربیت یا تدریس نوعی هنر است از سوی صاحبنظرانی همچون آیزنر، اسمیت، والانس، گرین، تراورس، جنکینز و غیره تأکید شده است برای مثال جنکینز(به نقل از اسمیت،۲۰۰۸) بر این باور بود که تدریس سبکی از اجرا و نمایش است.آیزنر(به نقل از فتحی واجارگاه،۱۳۸۶،ص۱۰۷) می گوید: «یکی از برداشتها و معانی اینکه تدریس یا برنامه درسی می تواند به عنوان نوعی هنر تلقی شود این است که معلم همانند نقاشان و نوازندگان و غیره می باشد که در طی فرایند تدریس براساس ویژگی ها و کیفیت های فهمیده شده در جریان تدریس،قضاوت و داوری به عمل می آورد سرعت،تُن،آهنگ و ضرب در میان آن ویژگی های عمده ای است که توسط معلم در هنگام بازخوانی و تفسیر پاسخهای دانش آموزان به طور مکرر مورد توجه قرار می گیرد».
حال برای ایفای نقش هنرمندانه و خلاقانه در تدریس و تربیت و همچنین استفاده از هنر می توان گفت یادگیری برخی رشته های هنری توسط معلمان از قبیل اجرا، بازیگری،خوشنویسی،طراحی،نقاشی و غیره کمک شایانی می تواند داشته باشد. وقتی معلمی خط زیبا دارد یا مهارت طراحی ونقاشی دارد مطالب مورد نظر خویش را به شکل زیبا و جذاب می تواند ارائه نماید یا اگر مهارت بازیگری و اجرا داشته باشد می تواند جو و فضای روانی کلاس درس را با عنایت به موقعیت زمانی و مکانی، مناسبتها، اتفاقات پیش بینی نشده تنظیم نماید. اسمیت(۱۹۷۱c،ص۵۶۹) چنین اظهار می کند:« فنون و ابزار زیباشناختی و هنری بخشی از مجموعه مهارتهای معلمی است که یادگیری را دلچسب می کند» پس می توان گفت که مهارت آموزی معلمان در برخی رشته های هنری می تواند یکی از مؤلفه های زیبایی شناسی و هنر در الگوی پیشنهادی برای عنصر معلم مدنظر قرار گیرد.
۳-۵-ج)فراهم سازی عشق و علاقه در معلم نسبت به دانش آموزان و یادگیری آنان
از دیدگاه دیوئی معلم کسی است که عاشق یادگیری، دانش، موضوع خاص، تعامل با دانش آموزان، دانش ارتباطی و برانگیختن کنجکاوی باشد رفتار لذیذ با کودکان و پذیرش یادگیرنده از ته دل نقطه عشق یک معلم موفق است(سیمپسون و دیگران،۲۰۰۵،ص۲۹).
اشتیاق و علاقه به معلمی همانند دیگر مشاغل موضوعی است که به وفور درباره اهمیت آن سخن گفته شده است همانطوری که شهید مطهری (به نقل از تاجدینی،۱۳۶۹)می گوید: شاهکارها محصول علاقه و عشق هستند. شاهکاری در تربیت و تدریس نیز مستثنی از آن نیست آنچه قابل بررسی است چگونگی ایجاد این عشق، علاقه و انگیزه در معلمان می باشد و نمی توان گفت که عشق و علاقه به آن صرفاً یک امر ذاتی است بلکه می توان عوامل انگیزشی متعددی را برشمرد که با فراهم ساختن آنان می توان امیدوار به وجود علاقه و عشق در معلمان نسبت به تربیت شد. هنسن(۲۰۱۰) بیان می کند متقاعد سازی معلمان در گسترش فعالیتهای خودشان نیازمند مشوقات خاصی است اگر چه در این راستا بیشتر پول مؤثر است اما مشوق های مالی همیشه قویترین محرک و انگیزه دهنده نیستند. رایت(۱۹۸۵،به نقل از همان منبع) نتیجه گرفت که بیشترین تقویت کننده هایی که در انگیزه بخشی به معلمان شناسایی شده اند پاداش های درونی از قبیل اعتماد به نفس، احساس پیشرفت و فرصت توسعه مهارتهای جدید هستند.
پس می توان گفت که شرائط محیط کار،جایگاه و توسعه حرفه ای، مشوقات مالی و غیره در ایجاد انگیزه و علاقه مؤثر هستند و لازم است مدیران و مسئولان آموزش و پرورش از این باور که علاقه و اشتیاق به معلمی صرفاً یک امر ذاتی است اجتناب نمایند و راهبردهایی در این راستا اتخاذ و اجرا نمایند.
عشق و علاقه و انگیزه درونی در حوزه هنر و زیبایی شناسی جایگاه ویژه ای دارد شهید مطهری(به نقل از تاجدینی،۱۳۶۹،ص۱۲۴) می گوید :«هنرمند عاشق است و هنر فیضان عشق است در کار او… جمال و زیبایی با جاذبه عشق ،ستایش، طلب و حرکت توأم است زیبایی موجد حرکت و جنبش است همه حرکت ها مولود عشق هستند». به همین خاطر در الگوی پیشنهادی فراهم سازی موجبات عشق و علاقه در معلم نسبت به کار خویش از مؤلفه های زیبایی شناسی و هنر برای عنصر معلم منظور شده است.
۴-۵-ج) توجه معلمان به ملاحظات ارزشی و عوامل فرهنگی غالب
هنر و هنرمندان جهت نفوذ در مخاطبان، فرهنگ و ارزشهای غالب آنان را مدنظر قرار می دهند و نسبت به عوامل فرهنگی بی تفاوت نیستند. اثر هنری براساس شرایط تاریخیِ پیدایی و دریافت آن از سوی مخاطب درک و تفسیر می شود(احمدی،۱۳۸۴). حال وقتی معلمی را همانند هنرمندی می دانیم که در صدد نفوذ در شاگردان می باشد لازم است به عوامل ارزشی و فرهنگی مسلط بر محیط اجتماعی دانش آموزان خود ملتفت باشد.گوتشالک(به نقل از آیزنر،۲۰۰۲)بیان می کند معلمان شبیه هنرمندان بایستی با زمینه ها، اهداف، ساختار، محدودیتها و ارزشها مواجه شوند. ملاحظات ارزشی در زمینه های کاری و اهداف هنرمندان، در سازماندهی آنان از فرم و موضوع و همچنین در تکمیل پروژه هایشان نقش ایفا می کنند.
اهمیت ملاحظات ارزشی و توجه به عوامل فرهنگی در حوزه هنر و و زیبایی شناسی از سوی هنرمندان این الهام را به الگوی پیشنهادی ارائه می کند که معلمان نیز در کار خویش از ارزشها و فرهنگ محیط اجتماعی کار خود غفلت ننمایند و این قاعده یکی دیگر از مؤلفه های زیبایی شناسی و هنر در الگوی پیشنهادی است.
۵-۵-ج)آراستگی مناسب معلم