آموزه های پیشگیرانه در قرآن را می توان به سه گروه طبقه بندی کرد: گروه اول، اعتقادات پیشگیرانه. گروه دوم؛ اخلاقیات پیشگیرانه و گروه سوم احکام پیشگیرانه.
اعتقادات پیشگیرانه؛ آموزه هایی است که با معتقد نمودن انسان به مبدأ و معاد و تبیین فلسفه حیات، او را در صراط مستقیم کمال قرار میدهد و از هر گونه انحراف از مسیر اصلی زندگی حفظ میکند. این آموزه ها با معنا بخشیدن به زندگی انسان او را از احساس بی هویتی و پوچی در زندگی که میتواند منشاء گسستگی از ارزشهای انسانی باشد، دور میکند و با امید بخشیدن به انسان، او را در برابر ناملایمات زندگی مقاوم و استوار می کند. (حلی، ۱۴۰۳: ۶۷)
اخلاقیات پیشگیرانه؛ که بیشترین حجم آموزه های پیشگیرانه را به خود اختصاص میدهد، آموزه هایی است که انسان را به داشتن فضائل و مکارم اخلاقی دعوت میکند و ارتباط او را با دیگران به گونه ای تنظیم میکند که نه تنها به خود اجازه نمی دهد به حقوق آنان تجاوز نماید، بلکه خود را ملتزم به نصحیت و خیرخواهی و ایثار و گذشت نسبت به آن ها میداند.
احکام پیشگیرانه؛ قوانین و مقررات و دستوراتی است که التزام به آن ها، فرد و جامعه را در حالت اعتدال قرار میدهد و از به وجود آمدن بحران ها و وضعیت های جرم زا جلوگیری میکند.
این احکام ضمن فراهم نمودن امکان برخورداری از مواهب طبیعی و تأمین کلیه نیازهای مشروع بشری و تنظیم روابط رسمی انسانها با یکدیگر بر اساس حق و عدل، آنان را از ورود به حریم لغزشها و انحرافات رفتاری حفظ میکند. در صورتی که پیشگیری کیفری را نیز نوعی پیشگیری بدانیم، آموزه ها و احکام کیفری قرآنی را نیز می توان بخشی از احکام پیشگیرانه دانست که از دیدگاه جرم شناختی، پیشگیری ثالث و یا پیشگیری از تکرار جرم محسوب می شود.
الف- اعتقادات پیش گیرانه
عمیق ترین سطح پیشگیری، باور داشتن آموزه هایی است که انسان را از لغزش و انحراف باز بدارد و همواره او را در مسیر تعالی و رشد نگهدارد. بدیهی است هرچه این باورها در عمق وجود انسان رسوخ کرده باشد، تأثیر آن ها بر رفتار انسان بیشتر خواهد بود. اعتقاد به این آموزه ها نه تنها مانع از ارتکاب جرم به مفهوم حقوقی آن، که تجاوزی آشکار و قابل مجازات به حقوق انسانها است، می شود، بلکه انسان را از گرایش به هر نوع رفتاری که برخلاف شأن و منزلت انسانی او است و یا رفتاری که لغو و بیهوده میباشد حفظ میکند.[۴۱] علاوه براین، باور داشتن این آموزه ها، انسان را در میدان تلاش و مسابقه به سوی نیکی ها و انجام اعمال و رفتار پسندیده وارد میکند[۴۲] و به مرحله ای از رشد و تعالی معنوی می رساند که هرگز میل و اراده ای به سوی باطل و فساد در او پدید نمی آید.[۴۳] این اعتقادات خود به چند دسته تقسیم میشوند و به مهمترین آن ها که بیشترین تأثیر را در پیشگیری از جرم دارند، اشاره میکنیم.
۱- اعتقاد به خداوند و الوهیت او
اعتقاد به خداوند به عنوان خالق و مالک جهان هستی به عنوان زیربنای تمامی اعتقادات دینی، نقش اساسی در نظام اعتقادی اسلام دارد به گونه ای که انکار خداوند موجب از بین رفتن هر گونه اعتقاد دینی می شود. انسان به عنوان بخشی از جهان هستی، آفریده خداوند و مسئول و متعهد در برابر او است. مهمترین مسئولیت و تعهد انسان در برابر خداوند اطاعت و بندگی است که فلسفه آفرینش انسان و رمز سعادت او است.[۴۴] توحید در اطاعت و بندگی انسان را از بندگی غیر او آزاد میکند و اساسی ترین عامل انحراف از صراحت مستقیم را که تبعیت از شیطان و هوای نفس میباشد، از بین میبرد.[۴۵]
۲- اعتقاد به علم و آگاهی خداوند
یکی از مهمترین اعتقادات بازدارنده، اعتقاد به علم خداوند نسبت به همه موجودات و از جمله انسان و اعمال و رفتار او است. از دیدگاه قرآن، تمام موجودات در محضر خداوند هستند[۴۶] و هیچ چیزی از آن ها بر خداوند پوشیده و پنهان نیست.[۴۷] انسان نیز به عنوان بخشی از عالم هستی، تحت احاطه علمی خداوند قرار دارد و نه تنها اعمال و رفتار ظاهری او، بلکه افکار و اندیشه ها و خطورات قبلی و آنچه را با خود حدیث نفس میکند. برای خداوند معلوم و مشهود است.[۴۸] از دیدگاه قرآن، رابطه تکوینی خداوند و انسان به گونه ای است که خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک تر است[۴۹] و بلکه بین انسان و قلب او حائل است.[۵۰] اعتقاد به این آموزه ها موجب می شود که انسان همواره خود را تحت نظارت خداوند متعال بداند و نه تنها اعمال و رفتار ظاهری خود را کنترل نماید، بلکه درون خویش را نیز از هر گونه آلودگی و فکر و نیت ناپسند حفظ نماید و از آنجا که اعمال و رفتارشان، ظهور افکار و اندیشههای او است، طبیعی است که با کنترل و هدایت افکار و اندیشههای انسان، رفتار او نیز اصلاح خواهد شد و ریشه انحراف و کج رفتاری از بین خواهد رفت.
اعتقاد به تأثیر اعمال و رفتار انسان بر سرنوشت او، یکی دیگر از آموزه های اعتقادی که میتواند تأثیر زیادی بر کنترل رفتار انسان داشته باشد، باور داشتن تأثیر عمل بر شخصیت و هویت انسان و در نتیجه سعادت یا شقاوت او است.
هویت انسان تحت تأثیر دو عامل اساسی؛ یعنی عقیده و عمل قرار دارد. عقیده زیربنای عمل و عمل نیز مؤثر بر عقیده. این دو در تعامل با یکدیگر، هویت انسان را شکل میدهند. از دیدگاه قرآن، ایمان به تنهایی و بدون عمل صالح برای سعادت انسان کافی نیست؛ لذا همواره ایمان و عمل صالح باهم به عنوان رمز سعادت انسان بیان شده است.[۵۱] از طرف دیگر، عمل ناپسند و تخلف از اصول انسانی و اسلامی نه تنها موجب تضعیف اعتقادات صحیح انسان می شود،[۵۲] بلکه سرانجام غیرقابل تحملی را نیز، برای انسان رقم می زند و او را از رسیدن به سعادت باز میدارد. ارتکاب این اعمال. رفته رفته هویت انسان را به گونه ای تغییر میدهد که نه تنها از انجام اینگونه اعمال احساس ناراحتی نمی کند، بلکه رفتار خود را صحیح و پسندیده میداند و به انجام آن ها مغرور و مسرور می شود.
اعتقاد به معاد و تحقق عدالت و قسط کامل، یکی از مؤثرترین اعتقادات پیشگیرانه، اعتقاد به تجدید حیات انسان پس از مرگ و بازگشت به سوی خداوند و رسیدن به نتیجه اعمال و رفتاری است که در حیات مادی از انسان سرزده است. از دیدگاه قرآن. تحقق این وعده الهی تخلف ناپذیر است[۵۳] و دلایل زیادی نیز بر آن اقامه شده که در محل خود بیان شده است. معاد از دیدگاه قرآن، تجلی گاه عدل و قسط خداوند و هنگام رسیدن انسان به اعمال نیک و بد خویش است. مجرمینی که بدون توبه و اصلاح نفس خویش در پیشگاه عدل الهی حاضر شوند، سرافکنده و حقیر خواهند بود و با عذاب شدید و تحمل ناپذیر الهی مواجه خواهند شد،[۵۴] بگونه ای که حاضر میشوند برای نجات خویش، فرزندان و برادران و دوستان و خویشاوندان و حتی همه انسانهای روی زمین را فدیه دهند تا از عذاب رهای یابند؛[۵۵] در حالی که هرگز چنین نخواهد شد و اگر کسی که ظلم به دیگران نموده است مالک همه آنچه روی زمین است باشد، آن را به عنوان فدیه در برابر عذاب الهی از او نمی پذیرند.[۵۶]