استراتژی سیستمهای اطلاعاتی
این استراتژی، تکنولوژی سیستمهایی که حداقل برای عملیات، طرحریزی و کنترل فعالیتهای تجاری ضروری هستند را در اختیار سازمان قرار میدهد. در برخی موارد، سیستمهای اطلاعات جامع به عنوان اساس و پایه مزیت رقابتی مورد استفاده قرار میگیرند. این مزیت امکان مدیریت هزینه و استفاده کارآمد و همزمان اطلاعات بازار را فراهم میکند. (روستا، ۱۳۸۴)
۲٫ ۳٫ ۳٫ فرایند طراحی و اجرای استراتژی بازاریابی
این چهارچوب دارای یک کانون تصمیمگیری مشخص است. برنامهریزی و اجرای یک استراتژی بازاریابی در برگیرنده تصمیمهای مرتبط بسیاری است درباره آنچه که باید انجام شود، زمان و نحوه انجام آن. (واکر، ۱۳۸۳)
۱٫ تجزیه و تحلیل. بخش قابل توجهی از تجزیه و تحلیل مشتریان، رقبا و خود شرکت میباید قبل از طراحی یک استراتژی انجام شود. این امر دیدگاه ما را نشان میدهد مبنی بر اینکه تصمیمهای استراتژیک موفق معمولا نتیجه درک عینی، دقیق و مبتنی بر مدرک و دلیل از بازار و بافت محیطی آن است. تجزیه و تحلیل جامع و مستمر بازار و محیط، مدیران را قادر میسازند تا به شیوهای منسجم و مناسب، چنین تعدیلات و تغییراتی را اعمال کنند. یک طرح استراتژیک بازاریابی خوب ، باید بر چهار عنصر محیطی که میتوانند بر موفقیت نهایی و تناسب آن طرح تاثیر بگذارند، متمرکز باشد: ۱٫ استراتژیها، قابلیتها و منابع داخلی شرکت
۲٫ بافت محیطی. مثل روندهای گسترده اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیک. که یک شرکت در آن بافت رقابت خواهد کرد ۳٫ نقاط قوت و نقاط ضعف نسبی رقبا و تغییراتی که در محیط رقابتی رخ میدهد ۴٫ نیازها، خواستهها و ویژگیهای مشتریان موجود و بالقوه. مدیران بازاریابی این عناصر را چهار سی مینامند. اجزای این فرآیندشامل موارد زیر است:
هماهنگ کردن استراتژی با دیگر استراتژیها و منابع شرکت. بخش زیادی از وظیفه مدیر بازاریابی، کنترل و تجزیه و تحلیل نیازها و خواستههای مشتری و فرصتها و تهدیدهای به وجود آمده ناشی از فعالیتهای رقبا و تغییرات رخ داده در محیط بیرونی است. مدیران بازاریابی اغلب نقش عمدهای در تهیه اطلاعات برای طراحی استراتژیهای بنگاهی و تجاری، ایفا میکنند. مدیران بازاریابی همچنین مسئولیت اصلی طراحی و اجرای طرحهای بازاریابی استراتژیک را برای یکایک بازارهای محصول و برای خانواده محصول و برای خانواده محصولات به عهده دارند. اما توجه به محیط داخلی و خارجی و بهرهگیری از منابع و قابلیتهای موجود شرکت نقشی اساسی در این مرحله ایفا میکنند.
تجزیه و تحلیل فرصتهای بازار. قدم بعدی در طراحی یک طرح بازاریابی استراتژیک، نظارت و تجزیه و تحلیل فرصتها و تهدیدهای ایجاد شده توسط عوامل خارج سازمان است.
تجزیه و تحلیل محیطی و تجزیه و تحلیل رقیب. مدیران بازاریابی میباید روند تغییرات گستردهای را که در محیط اجتماعی و اقتصادی رخ میدهند، کنترل و تجزیه و تحلیل کنند. این روندها عبارتند از تحولات جمعیت شناختی، اقتصادی، تکنولوژیکی، سیاسی، حقوقی و فرهنگی- اجتماعی.
پویایی صنعت و تغییر استراتژیک. محیطهای رقابتی و بازار یک صنعت ایستا نیستند، اما میتوانند در طی زمان به شدت تغییر کنند. در این بخش الگوهای خرید رقیب و مشتریان چگونگی حرکت یک صنعت یا بازار- محصول در مسیر مراحل مختلف چرخه حیات بررسی میشود.
تحقیقات بازاریابی و ارزیابی پتانسیل بازار. مدیران بازاریابی میباید اطلاعات عینی درباره مشتریان بالقوه، رضایت و وفاداری مشتریان فعلی، الگوهای عمده فروشی شرکت و نقاط قوت و ضعف رقبا را جمع آوری و کسب نمایند. اطلاعات حاصل از بررسیها و تحقیقات میباید به برآوردهای حجم فروش و سود مورد انتظار یک شرکت از اجرای یک برنامه بازاریابی خاص در یک بازار خاص تبدیل شود.
تصمیمهای مربوط به بخشبندی بازار، تعیین بازارهای هدف و تعیین موقعیت بازار. یکی از اصلی ترین وظایف مدیران بازاریابی، تقسیم مشتریان به بخشهای بازار است- یعنی زیر مجموعه های متمایزی از مردمی که نیازها، شرایط و ویژگیهای یکسانی دارند- آن ها را وا میدارد تا به شیوهای یکسان به یک کالا یا خدمت خاص یا به یک طرح بازاریایی استراتژیک خاص پاسخ بدهند. سپس مدیر بازاریابی باید تعیین کند که کدامیک از آن بخشها، فرصتهای جذاب و مطمئنتری را به شرکتمعرفی میکنند. در نهایت مدیران بازاریابی باید درباره نحوه تعیین موقعیت یک کالا یا خدمت در بخش هدف میباید تصمیم بگیرند، یعنی محصول و طرح بازاریابی آن را با توجه به این دو هدف مهم طراحی کنند: ۱٫ تأکید بر ویژگیهای ظاهری و منافعی که مورد پسند مشتریان در آن بخش هدف میباشد و ۲٫ متمایز کردن محصولات شرکت از رقبا هم زمان با تلاش برای تحقق هدف اول.(واکر، ۱۳۸۳)
طراحی استراتژیهای بازاریابی برای موقعیتهای خاص. طرحهای استراتژیک یک محصول میباید تقاضای بازار و موقعیت رقابتی آن بازار هدف را نشان بدهد. برای شرایط بازار مختلف و در مراحل مختلف چرخه حیات محصول، استراتژیهای مختلفی میباید استفاده کرد که استراتژیها شامل استراتژیهای مورد استفاده در معرفی کالا و خدمات جدید به بازار، استراتژیهای مناسب برای ایجاد یا حفظ یک سهم بازار در حال رشد، بازارهای بالغ یا در حال زوال میباشد.
اجرا و کنترل استراتژی بازاریابی. یک عامل اساسی و نهایی در موفقیت یک استراتژی، توانایی شرکت است در اجرای آن استراتژی به نحوی مؤثر و اجرای موفق یک استراتژی به عوامل زیر بستگی دارد: ۱٫ هماهنگی یا عدم هماهنگی استراتژی با منابع، ساختار سازمانی، سیستمهای کنترل و هماهنگی و مهارتها و تجربه پرسنل و کارکنان شرکت.
وظایف نهایی در فرایند مدیریت بازاریابی عبارتند از تعیین اینکه آیا طرحهای بازاریابی استراتژیک، اهداف و انتظارات را برآورده میسازد یا خیر. و در نهایت یک مدیر بازاریابی باید در جسستجوی راههای ارزیابی عملکرد بازاریابی و طراحی طرحهای اقتضایی، وقتی که کارها خوب پیش نمیروند، را معرفی و بررسی میکند. (واکر، ۱۳۸۳)
۲٫ ۳٫ ۴٫ الگوهای برنامهریزی استراتژیک بازاریابی
الگوهای زیادی در مورد استراتژی بازاریابی ارائه شدهاند که در این بخش برخی از این الگوها تشریح میشود.
● الگوی مالکوم مک دونالد[۴۶]: بر اساس این ایم مدل باید بین فرایند و ستاده تفکیک قائل شد چون ستاده اثر بخش حاصل شناخت و درک کافی از مفاهیم و فرآیندهای بازاریابی است. مک دونالد بازاریابی را فرایند تطبیق و سازگاری بین قابلیتها و امکانات سازمان و خواستههای مشتریان میداند.
● الگوی فیلیپ کاتلر[۴۷] و گری آرمسترانگ[۴۸]: استراتژی بازاریابی از این دیدگاه به عنوان فرایند ایجاد و حفظ تعادل استراتژیک بین اهداف، منابع و فرصتهای در حال تغییر سازمان تعریف گردیده است.
● روش گروه مشاورین بوستون[۴۹] که بر اساس ماتریس سهم/ رشد بازار است.