نگرش ارزشی است که ناظر بر کلیه ارزش ها و هنجارها میباشد بنابرین نگرش یک امر ذهنی و درونی است که طی جامعه پذیری در فرد درونی می شود . و موجب تحقق هنجار ها و ارزشها از روی میل باطنی میگردد. به نظر میرسد هنجار هایی که از روی نگرش صورت میگیرد از دوام و پایداری بیشتری بر خوردارند امّا هنجارهایی که صرفاً به خاطر پاداش و تنبیه رعایت میشوند موقتی خواهند بود . به نظر میرسد ضعف اخلاق کاری به خاطر بیگانگی نیست بلکه به خاطر آگاهی از وضعیت موجود میباشد .مطابق نظریه خوددوستی انسان با سوء استفاده کردن مخالف است . و مطابق نظر
دورکیم[۱۰۹] و کوهن[۱۱۰] و نظریه کنش متقابل[۱۱۱] و نظریه برابری و انتظار [۱۱۲] ، ضعف اخلاق کاری واکنشی برای شرایط کاری میباشد . و مطابق نظریه احساس بی عدالتی اجتماعی دیویس و گار[۱۱۳] بی عدالتی اجتماعی مهمترین عامل بروز نارضایتی و گسست نگرش گروهی در سطوح مختلف اجتماعی، سازمان یا کلیت نظام سیاسی و اجتماعی است .از دیدگاه هرسی و بلانچارت[۱۱۴] در بخش نظام فرهنگی و نقش آن در نگرش کاری بر موضوعاتی چون انسجام فرهنگی ، معنی کار و ارزش کار تأکید شده است . در بعد معنی کار، دید انسانهانسبت به کار مورد بررسی قرار میگیرد و در بعد ارزش کار این مقوله که انسانها چقدرکارکردن را ارزشمند می دانند، موضوع و مورد فکر و بررسی قرار میگیرد.( حبیبی ، ۱۳۸۳ ) رایلی و کادول[۱۱۵] ، نگرش را به عوامل و انگیزه های درونی و بیرونی شغل تقسیم میکنند و سامرز ، نگرش مؤثر را نوعی وابستگی و انضمام به سازمان میداند که به صورت پذیرش ارزشهای سازمان و تمایل به باقی ماندن در سازمان تظاهر میکند. فارابی ( ۱۳۸۵ )بر اساس نظریه های علمی و نتایج تحقیقات عوامل اقتصادی ، اجتماعی ،فرهنگی و اقتصادی بر نگرش مؤثر هستند که چند مورد از آن ها که رابطه نزدیکی با موضوع دارند مورد بررسی قرار گرفته است .
ویژگیهای افراد دارای نگرش حرفهای
۱- مسئولیتپذیری: در این مورد فرد پاسخگو است و مسئولیت تصمیمها و پیامدهای آن را میپذیرد، سرمشق دیگران است. حساس و اخلاقمند است، به درستکاری وخوشنامی در کارش اهمیت میدهد، برای اجرای تمام مسئولیتهای خویش کوشاست و مسئولیتی را که برعهده میگیرد با تمام توان و خلوص نیت انجام میدهد.
۲- برتری جویی و رقابت طلبی: در تمام موارد سعی میکند ممتاز باشد، اعتماد به نفس دارد، به مهارت بالایی در حرفه خود دست پیدا میکند، جدی و پرکار است، به موقعیت فعلی خود راضی نیست و از طرق شایسته دنبال ارتقاء خود است ولی سعی نمیکند به هر طریقی و از هر راهی در رقابت برنده باشد.
۳- صادق بودن: مخالف ریاکاری و دورویی است، به ندای وجدان خود گوش فرا میدهد ، در همه حال به شرافتمندی توجه میکند، شجاع و با شهامت است.
۴- احترام به دیگران: به حقوق دیگران احترام میگذارد، برای نظراتشان ارزش قائل است، خوش قول و وقت شناس است، به دیگران حق تصمیمگیری میدهد، تنها منافع خود را ارجح نمیداند.
۵- رعایت و احترام نسبت به ارزشها و هنجارهای اجتماعی: برای ارزشهای اجتماعی احترام قائل است، در فعالیتهای اجتماعی مشارکت میکند، به قوانین اجتماعی احترام میگذارد، در برخورد با فرهنگهای دیگر متعصبانه عمل نمیکند.
۶- عدالت و انصاف: طرفدار حق است، در قضاوت تعصب ندارد، بین افراد از لحاظ فرهنگی، طبقه اجتماعی، اقتصادی، نژاد و قومیت تبعیض قائل نمیشود.
۷- همدردی با دیگران: دلسوز و رحیم است، در مصائب دیگران شریک میشود و از آنان حمایت میکند، به احساسات دیگران توجه میکند، مشکلات دیگران را مشکل خود میداند.
۸- وفاداری: به وظایف خود متعهد است، رازدار و معتمد دیگران است.
۲-۲۰٫تأثیر نگرش حرفه ای بر عملکرد دبیران
امروزه دیگر نمی توان اهمیت و تناسب آموزش و پرورش را برای آینده جوامع، کم ارزش شمرد و آن را فعالیتی در ردیف و موازی سایر فعالیت ها دانست. به تعبیر میتچل[۱۱۶] «اگر تنها یک عرصه از عرصه های حیات بشری نیازمند توجه به آینده باشد، آن عرصه، عرصه آموزش و پرورش است.» (مهرمحمدی، ۱۳۷۶) برای رویارویی مؤثر با چالش های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، علمی و اخلاقی، بستری مناسب تر و کارسازتر از نظام تعلیم و تربیت نمی توان یافت. بنا به دلایل فراوان، در عصر متحول امروز، دیگر از «اهمیت» تربیت چندان سخن نمی رود بلکه «فوریت» آن و در بیانی فراتر، «معجزه» تربیت، بیشتر مورد نظر است. اگر چه تربیت در تغییر زمینههای نامساعد اجتماعی نمی تواند یگانه راه حل تلقی شود، امّا باید باور کرد که معجزه تربیت مانند معجزه آفرینش انسان، میتواند آفریننده شگفتی های باور نکردنی باشد. ازاین رو، اهمیت، فوریت و قدرت اعجاز تربیت، برای تمام کسانی که در اندیشه بهبودبخشی دنیای امروز و تدارک آینده بهتر خویش هستند، گستره ای جهانی دارد. چنانچه تحول جوامع به درستی تحلیل شود، می توان به رابطه دیالکتیک تعلیم و تربیت و جامعه پی برد و بر این باور و اعتقاد راستین صحّه گذاشت که هیچ جامعه ای نمی تواند بدون یک تعلیم و تربیت منظم، مدون، مترقی و پویا به اهداف متعالی دست یابد. این رهیافت، با هر بینش و نگرشی که ما نسبت به آینده داشته باشیم، میتواند واجد معنی و مصداق باشد. بر مبنای چنین مفروضی است که چارلز هندی[۱۱۷] میگوید: «تعلیم و تربیت است که میتواند کلید و رمز اصلی ثروت آینده شود». (هندی، ۱۳۷۵ص ۴۷) سلبی، گلد اسمیت[۱۱۸] بیان میکند که: «برای از بین بردن یک جامعه، هیچ راهی بهتر از تحلیل و تضعیف نظام آموزشی آن کشور نیست.» (تامن، به نقل از گلد اسمیت ۳۰:۱۳۷۸) چنین شواهدی، میتواند ناظر بر اهمیت فرایند خطیر تعلیم وتربیت باشد.لیکن اکنون باید به این پرسش پاسخ داده شود که کفایت و کارایی نظام آموزشی، مستلزم عطف توجه و تمرکز فکری و مادی بیشتر، روی کدام عنصر یا مؤلفه نظام آموزشی است. به بیانی دیگر، با پذیرش نقش تأثیرگذار نهاد آموزش و پرورش، کدام مؤلفه آن در درجه نخست اهمیت و اولویت قرار میگیرد. پاسخ بدین پرسش، مستلزم نگرش نظام مند به موضوع است، به گونه ای که از هیچ عنصر یا مؤلفه ای غفلت نشود و به کلیت نظام و عناصر آن در یک رابطه تعاملی توجه شود. اما بدون غفلت از همه جانبه نگری، می توان نقش برخی عناصر از جمله نقش عنصر «معلم»، را شاخص و برجسته کرد و به آن وزن بیشتری داد.