-
- داده های مصاحبه از مجریان ارشد و کارمندانی که درگیر فرایند تغییر هستند
- اطلاعات ثانویه ثبت شده که هم اطلاعات کمیو کیفی را شامل می شود به منظور افزایش اعتبار و دقت نتایج مطرح شد.
۲-۸-۳-۱ پیشنهاداتی برای افزایش قابلیت یادگیری
-
- بر مکانیزم هایی مانند ساختارها و عملکردهای مدیریت که برای افزایش قابلیت یادگیری عملی هستند تمرکز کنید.
-
- شرایط سازمان را نسبت به بهترین عملکردها برای دستیابی به بهبود قابلیت یادگیری بسنجید. به این ترتیب سازمان را در یافتن نقصان و الگوبرداری مناسب هدایت خواهید کرد و نیروی محرکی برای ذوب سازمان به منظور ایجاد راهی برای تغییر خواهید بود.
-
- فرایند تغییری طراحی کنید که بتواند با مکانیزم های خاصی شما را از رسوخ اصول و عملکردهای سازمان یادگیرنده در فرهنگ سازمان مطمئن سازد.
-
- فرایند تغییر را به کارهای حقیقی متصل نمائید تا جزئی از آن شوند.
-
- بر روی کارمندان، با آموزشهای مناسب برای تواناییهای مورد نیاز در حین تغییر سرمایه گذاری نمایید.
-
- همه سطوح سازمان را به یکباره درگیر نکنید، مگر اینکه سازمان کوچک باشد.
-
- در کلیه سطوح کارکنانی را که پشتیبان حقیقی سازمان یادگیرنده هستند شناسایی کرده و از آن ها به عنوان پایگاهی برای تغییر کمک بگیرید.
-
- اجازه دهید تا کارکنان ورودی فرایند را تهیه کنند تا مسیر رسیدن به قابلیت یادگیری بهتر دنبال شود.
-
- بدانید که بهبود قابلیت یادگیری حداقل ۳-۲ سال فعالیت مستمر میطلبد.
- از اندازه گیری مجدد برای پیگیری بهبود قابلیت یادگیری استفاده کنید(گاه،۱۹۹۸).
تفهیم و پشتیبانی از مأموریت و چشم انداز
تعهد و درگیر انتقال شدن مدیریت دانش
فرهنگ آزمایشگری
قابلیت های کارکنان و کسب دانش
طراحی سازمان و حمایت از یادگیری
نگاره(۲-۵) عناصر سازنده استراتژیک و بنیادین یک سازمان یادگیرنده(گاه،۱۹۹۸)
۲-۸-۴ تحقیقات گومز و همکاران
یادگیری سازمانی فرآیندی است پویا که شامل حرکت بین سطوح مختلف عملکرد و از سطح یادگیری فردی به گروهی و سپس به یادگیری سازمانی و بالعکس است.
تحلیل یادگیری به عنوان یک فرایند، سه مفهوم اصلی را معرفی می نماید.اولاً دانش و خصوصاًً استفاده یا ایجاد، پخش و یکپارچگی آن در سازمان تبدیل به یک منبع استراتژیک کلیدی می شود و پایه قابلیت یادگیری سازمان می شود. ثانیاًً ایجاد و نشر دانش دال بر وجود تغییرات داخلی است که ممکن است ناشی از هردو سطح رفتاری و مفهومی، باشد و در آخر اینکه این تغییرات به فرایند بهبود مستمر میانجامد که عملکرد سازمان را نگهداری نموده یا به بحث می گذارد و حتی به مزیت رقابتی بر پایه تفاوتهای قابلیت یادگیری دست پیدا کند(گومز و همکاران،۲۰۰۴).
با وجود اینکه یادگیری سازمانی به عنوان یک ساختار تک بعدی مورد توجه قرار گرفته است، مطالعات متعددی پیچیدگی و چند بعدی بودن آن را روشن نموده اند(همان منبع).
در خط این مطالعات از آنجا که جنبه های متفاوتی باید عرضه شود تا یک قابلیت یادگیری کارا در سازمان ایجاد شود،یادگیری را به عنوان یک ساختار چند بعدی در نظر میگیریم. نگاهی به مرور ادبیات نشان میدهد که ایجاد این قابلیت در درجه اول بر پایه تعهد قوی نسبت به یادگیری است. این تعهد بیان می کند که مدیریت باید یک دید استراتژیک در رابطه با یادگیری تثبیت کند که آن را به یک عنصر مرکزی قابل دسترس و یک ابزار ارزشمند برای تاثیر دستیابی به نتایج بلند مدت نماید(سنگه،۱۹۹۰؛اسلاتر و نارور،۱۹۹۵). و نهایتاًً مدیریت باید نقش یک رهبر را در فرایند تغییر ایفا کند و مسئولیت ایجاد سازمانی را بعهده بگیرد که توانایی بازسازی خود و مواجهه با چالشهای نو را داشته باشد(گومز و همکاران،۲۰۰۴).
ثانیاًً قابلیت یادگیری بر پایه وجود یک ضمیر جمعی است که کمک می کند سازمان به عنوان سیستم نگریسته شود که هر عضو باید به منظور دستیابی به نتیجه رضایت بخش همکاری نماید(گومز و همکاران،۲۰۰۴؛سنگه،۱۹۹۰). دیدگاه سیستمیکمک به تشکیل گروههایی پیرامون شخصیت معمول می نماید. کلیه افراد و بخشهای تشکیل دهنده سازمان باید چشمانداز روشنی از اهداف سازمان و چگونگی عملکرد خودشان داشته باشند(لئونارد-بارتون،۱۹۹۲).
ثالثاً یک بخش کلیدی در یادگیری سازمانی گسترش دانش سازمان بر پایه انتقال و به اشتراک گذاشتن دانش است که به صورت فردی کسب شده است (گومز و همکاران،۲۰۰۵).
انتقال به معنای پخش درونی دانش خصوصاًً از طریق مکالمه و ارتباط بین افراد است. تیمهای کاری یا ملاقاتهای کارکنان شرایط ایدهآلی برای شاعه نظرات به صورت آزاد میباشد( استیتا،۱۹۸۹؛ اسلاتر و نارور،۱۹۹۵).
نهایتاًً اگر قابلیت یادگیری باید تفاوت بین سازمانها را مشخص کند، زمینه رقابتی حاضر به هماهنگی بیشتر با تغییر نیاز دارد. بنابرین سازمان باید بر یادگیری سازنده تمرکز کند. این نوع یادگیری سیستم سازمانی را قادر میسازد تا مورد سوال قرار گیرد و در بالای تغییر عمل کند نه تنها خود را با آن وفق دهد(سنگه،۱۹۹۰). از آنجا که این نوع یادگیری بیشتر بر پایه زمان و منبع است، ارزش پایداری حاصل از مزیت رقابتی بالاتر است و این نوع یادگیری نیازمند فضای باز برای ایده ها و درجه بالایی از تجربه است. فضای باز برای ایدههای نو،آزمایش و تجربه کردن را تشویق می کند(لئوناردو بارتون،۱۹۹۲).
از آنجا که فضای باز شامل جستجو برای راه حلهای انعطاف پذیر و نوآورانه است که مشکلات جاری و آینده را برطرف می نماید لذا آزمایشگری و تجربهگرایی نیاز به رفتار ریسک پذیر و فرهنگی دارد که خلاقیت را ترویج می کند(گومز و همکاران،۲۰۰۵). بنابرین قابلیت یادگیری سازمانی یک ساختار چند بعدی و پیچیده است که شامل: تعهد مدیریتی، دیدگاه سیستمی، فضای باز و آزمایشگری( تجربه گرایی) و به اشتراک گذاشتن دانش است.
تعهد مدیریتی، حمایتهای مدیریتی توسعه یافته و تسهیل کننده و نیز حمایتهای رهبری برای فرایند نوآوری و انگیزش کارمندان را نشان میدهد.تعهد مدیریتی،سودآوری پرسنلی و یادگیری، و توانایی یک سازمان برای تغییر بر مبنای شرایط محیطی را ترفیع و تقویت میکند.
دیدگاه سیستمی: به معنای ایجاد رابطه میان اعضای سازمانی و متحد کردن آن ها حول محور واحد و ایجاد چشم انداز مشترک است. دیدگاه سیستمیبه وسیله توسعه روابط فردی و جریان سیال ارتباطات و اطلاعات باعث برقراری ارتباطات و وایستگی میان فعالیتهای کارمندان و به اشتراک گذاشتن مدلهای ذهنی میشود.
باز بودن و تجربه گرایی جو سازمانی را به نحوی شکل میدهد که ظرفیت پذیرش عقاید و نظرات متفاوت در داخل و خارج به وجود می آید. در نتیجه دانش فردی دائماَ جریان مییابد، توسعه پیدا میکند و به روز میشود. در چنین شرایطی خلاقیت، نوآوری و انعطاف در راه حل یابی برای مشکلات جاری و آتی ایجاد میشود. این نوآوری در زمینه فرآیندها و متدها نمود بیشتری پیدا میکند.