“
۲-۱-۲ ـ مفهوم و تعریف عقد صلح از نظر حقوقدانها
به اختلافهایی که راجع به دایره شمول عقد صلح و اصل یا فرعی بودن آن بین فقها مطرح بوده، در قانون مدنی (مواد ۷۵۲ لغایت ۷۷۰) پایان داده شده است و این قانون نه تنها با صراحت انعقاد انواع مختلف این عقد از جمله صلح ابتدائی را جایز و ممکن دانسته، بلکه نظریه مستقل بودن عقد صلح را نیز پذیرفته است.
ماده ۷۵۸ ق. م :« صلح در مقام معاملات، هرچند نتیجه معامله را که به جای آن واقع شده است میدهد، لیکن شرایط و احکام خاصه آن معامله را ندارد. بنابرین اگر مورد صلح… … … … ».
شاید به دلیل وسعت دامنه عقد صلح، این عقد در قانون مدنی تعریف نشده، ولی به مفهوم گسترده و انواع مختلف آن درضمن ماده ۷۵۲ و مواد دیگر این قانون اشاره گردیده است. درماده یاد شده میخوانیم: «صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی یادر مورد معامله و غیر آن واقع شود. ». بدین ترتیب، در حقوق ما عقد صلح هم به منظور رفع ترافع و پایان دادن به دعوی، وهم برای یک معامله تمام عیار به کارمیرود. همان گونه که اشاره کردیم، قانون مدنی درباره تعریف عقد صلح، ساکت است. اما، برخی از حقوقدانها با ارائه تعریفی این سکوت را رفع کرده اند (عدل، ۱۳۵۴، ص۴۷۴). ولی، عدهای بدون این که به تعریف این پیمان بپردازند تنها به معنای لغوی و قالب وسیع صلح پرداختهاند (کاتوزیان، ۱۳۷۳، ص۲۵۹).
در این جا از میان تعریفهای ارائه شده به سه نمونه که به نظر میرسد برای صلح مناسبتر است اکتفا می کنیم و سپس سعی خواهیم کرد تعریف جدیدی از این عقد بیان نماییم. یکی ازحقوقدانها در جملهای کوتاه و کلی مینویسد: «صلح عقدیست که طبق آن دو طرف در پیدایش یا زوال یک رابطه حقوقی توافق کنند» ( شهیدی، ۶۹ـ ۶۸، ص۴۵). و دیگری با بیانی رساترگفته است: «صلح عبارت از تراضی و تسالم بر امری است، خواه تملیک عین باشد یا منفعت و یا اسقاط دین و یا حق و یا غیر آن» (امامی، ۱۳۷۲، ج۲، ص۳۱۵). و سومی با توجه به جمیع اقسام عقد صلح که گردآوری نموده و بالغ بر ۳۶ قسم است، عقد صلح را این گونه تعریف می نماید: «صلح عبارت است از توافق برای ایجاد یا انتقاء یک یا چند اثر حقوقی بدون این که بستگی به احکام خاصه عقود معینه داشته باشد. » (جعفری لنگرودی،حقوق مدنی (رهن و صلح) ۱۳۷۰، ص۱۳۵).
هرچند تعاریف یاد شده هر کدام از جهتی گویا و بیان کننده ماهیت عقد صلح است، لیکن ممکن است دارای اشکالاتی نیز باشند. مثل این که در مورد تعریف اول، میتوان گفت آن تعریف، تمامی انواع عقد صلح را در بر نمیگیرد. مع ذلک، چون تعریف بایستی جامع افراد و مانع اغیار باشد. یعنی کلیّه افراد آن را شامل شود و از ورود افراد دیگر جلوگیری کند، یافتن یک تعریف مناسب و روشن برای عقد صلح کاری دشوار است ولی با کمک مادّه ۷۵۲ ق. م. میتوانیم بگوییم: «صلح عبارت است از تراضی طرفین عقد به منظور رفع تنازع موجود یا جلوگیری از تنازع احتمالی، یا انجام معامله وغیر آن بدون این که شرایط و احکام ویژه آن معامله، لازم باشد».
در این تعریف، از یک سو تراضی را آوردیم، زیرا، خشنودی و رضایت از یکدیگر وبه بیانی توافق و تسالم، معمولاً بین دو طرف این عقد آرام، دیده می شود و از طرف دیگر چون این پیمان، هم درمورد معامله و غیر آن بسته می شود و هم با هدف رفع نزاع واقع می گردد، تعریف به نحوی تنظیم گردید تا علاوه بر این که شامل مفهوم بسیار وسیع عقد صلح و انواع گوناگون آن می شود، مستقل بودن عقد صلح را هم بیان می کند. وسعت و دامنه گسترده عقد صلح نسبت به عقود معین دیگر باعث شده است تا آن را «آقای قراردادها» گویند و با وجود عقود دیگری مثل بیع، اجاره و هبه، گاهی متعاملین بنابر دلایلی، همین عقود را در قالب عقد صلح منعقد می نمایند. (جعفری لنگرودی، همان).
این مفهوم گسترده را حقوق دانان نیز با توجه به قانون مدنی پذیرفتهاند و به نظر آنان نیز صلح خواه در مقام معامله و خواه در معنای حقیقی آن (که برای رفع تنازع موجود یا احتمالی است) جایز بلکه بسیار مفید خواهد بود، زیرا، این عقد به اصل حاکمیت اراده احترام می گذارد و بسیاری از ابزارها و راهحلهایی را که یک حقوقدان برای رفع نیازمندیهای افراد در حقوق خصوصی جستجو می کند، در اختیار وی قرار می دهد (لنگرودی، همان).
۲-۲- پیشینه تاریخی صلح
۲-۲-۱- در حقوق اسلام
درباره زمان پیدایش صلح در مفهوم کلی، نه مأخذ مسلمی دیده می شود و نه از مبتکر خاصّی اسم برده شده است. ولی، با حدس و گمان وحتی ظنّ قوی میتوان ادعا کرد که در گذشته نیز واژه مقدس صلح مورد توجه مردم و بزرگان جامعههای گوناگون قرار میگرفت، یعنی، از تاریخی که بشر هنوز پا را از مرحله خانواده فراتر ننهاده بود، صلح موضوعیت داشته و پیشنهاد و اجرای آن از طرف رئیس خانواده یا یکی از متخاصمین یا متداعیین بالطبیعه به عمل میآمد (امامی، ۱۳۸۲، ش۳۴).
اما، از زمانی که به نحوی قانون حاکم شده است، دو طرف دعوی یا معامله به پیشنهاد یک طرف و قبول طرف دیگر وحتی پیشنهاد قاضی، صلح را منعقد می کنند و این روش حل اختلاف یا انجام معامله که معمولاً بر پایه آرامش، دوستی و سازش نهاده شده، در طول تاریخ نیز همواره از سوی پیشوایان به مردم توصیه میشده است، به طوری که اگر امروزهم ادعا شود، یکی از شیوه های مناسب و مفید برای حل اختلاف و انجام معامله، سازش و عقد صلح است، سخنی گزافه نیست وباید این گفته را تأیید نمود. تا آنجا که تاریخ نشان می دهد، پیامبران الهی در موارد زیادی به پیروان خود سفارش به صلح و تسالم میکرده اند. بدین ترتیب، صلح، قبل از ظهور دین اسلام هم رواج داشته و اسلام آن را امضاء و تنفیذ کردهاست. اما در شرع مقدس اسلام، نسبت به ادیان دیگر، به صلح اهمیت ویژهای داده شده است، به طوری که آیات متعددی در قرآن مجید در رابطه با صلح نازل شده یا احادیث فراوانی از پیامبر (ص) وامامان شیعه (ع) در این باره آمده است. به عنوان نمونه خداوند در یک جا میفرماید: «الصلح خیر» ( قرآن مجید، سوره نساء، آیه ۱۲۸) و در جای دیگر، هرگاه دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشته باشند، صلح را توصیه می کنند (قرآن مجید، سوره انفال، آیه ۶۱).
“