نکته سوم: لطمه وارده به سهامداران و شرکا در حدود سرمایهای است که آنان به عملیات موضوع فعالیت شرکت اختصاص دادهاند و سایر داراییهای آنان را دربرنمیگیرد. در واقع هر سهامداری با پذیرش سرمایهگذاری در شرکت، از همان بدو امر، هم سود ناشی از فعالیت شرکت را خواسته است هم به مخاطره انداختن سرمایه خود برای هر نوع زیان وارده را پذیرفته است.
نکته چهارم: اگر ملاک غیرمنصفانه بودن مجازات اشخاص حقوقی، سرایت آثار مجازات به سهامداران و نظایر آن ها است که نقشی در عمل ارتکابی نداشتهاند باید گفت همین امر عیناً در مورد مسئولیت مدنی اشخاص حقوقی نیز صادق است در حالی که آن نوع از مسئولیت از قرن نوزدهم مورد پذیرش همگان قرار گرفته است. تصمیمات مدیران و یا خطای آن ها میتواند منتهی به ورود خسارت به اشخاص ثالث گردد که باید توسط شرکت جبران شود و این در حالی است که ممکن است سهامداران نه تنها در خطای مذکور مشارکت نداشتهاند بلکه از آن بیاطلاع یا حتی با آن مخالف بوده باشند اما پرداخت خسارت در واقع با کاهش سرمایه و دارایی آن ها صورت میپذیرد. بدین ترتیب، سرایت آثار عملکرد مدیران به دارایی و سرمایهای که شرکا برای کسب سود و منفعت در اختیار شرکت قرار دادهاند اصولاً غیرمنصفانه و غیرقابل پذیرش نیست، چه به لحاظ خطای مدنی مدیران باشد و چه خطای جزایی آن ها و البته پرواضح است که مقصود ما در جایی است که مدیران برای انجام فعالیت موضوع شخص حقوقی اقدام به ارتکاب چنین اعمال بورزند وگرنه روشن است که اگر مدیر یا مدیران در صدد سوء استفاده از موقعیت خود برآمده و دست به اختلاس یا تخریب و تلف عمدی اموال شرکت بزنند از این بحث خارج است.
نکته پنجم: هر چند اعمال مجازات مالی بر اشخاص حقوقی، شایعترین نوع مجازات آن ها است[۵۷] لیکن مجازات آن ها منحصر به جریمه نیست و انواع دیگری از مجازات نیز قابل اعمال است که حتی نتایج غیرمستقیم کمتری را متوجه دیگران میسازد. برای مثال «اصلاح وضعیت جرم زا» از جمله محکومیتهایی است که ممکن است در واکنش به رفتار مدیران اتخاذ شود در حالی که لطمهای به سهامداران و مصرفکنندگان وارد نمیسازد اما قدرت مدیریت را محدود ساخته او را به اتخاذ رفتارهای خاص در سازمان خود ملزم میسازد.
از مجموع پاسخهای فوق میتوان دریافت که مسئولیت کیفری در تناقض با اصل شخصی بودن مجازاتها قرار ندارد.
۱-۶-۳- عدم امکان نیل به اهداف مجازاتها
اصولاً اعمال مجازات بر مجرمان سه هدف را تعقیب میکند:[۵۸]
-
- هدف اخلاقی: سزادهی مجرم بر پایه عدالت و استحقاق مجازات ناشی از فعل مجرمانه؛
-
- هدف پیشگیری: ارعاب و بازداشتن مجرم و نیز دیگران از ارتکاب جرم؛ و
- هدف اصلاحی: بازگرداندم مجرم به حالت سلامت و اصلاح حال او.
به نظر مخالفان با اعمال مجازات بر اشخاص حقوقی نمیتوان به هیچ یک از این اهداف نایل شد، چرا که در حقیقت این اشخاص حقیقی عضو آن هستند که مرتکب جرم میشوند و تحمیل مجازات بر شخص حقوقی تأثیری در ارعاب یا اصلاح حال مدیر یا کارکنان خاطی عضو شخص حقوقی که مجرمان اصلی هستند ندارد؛ زیرا آن ها در پناه اعمال مجازات بر شخص حقوقی از تحمل مجازات مصون میمانند. حتی اگر ادعا شود که جریمه اشخاص حقوقی، مدیران و نمایندگان آن ها را وادار به دقت بیشتر در رفتار خود و نظارت بر کارکنان میکند باید پذیرفت که اگر این مجازات مستقیماً بر افراد خاطی اعمال میشد اثر مستقیم و بیشتری در تقبیح رفتار آن ها و بازداشتن از تکرار آن میداشت.
اما عدم دستیابی به هدف اخلاقی یا اجراء عدالت بدین دلیل است که مجازات اشخاص حققی معمولاً با اعمال جزای نقدی صورت میگیرد، که شدت واکنش جامعه و تقبیح جرم را نمیرساند و نه تنها موجب سزادهی نیست بلکه باعث این گمان میشود که با پرداخت پول میتوان برخی جرائم را مرتکب شد.
دستیابی به هدف پیشگیری هم ممکن نیست، زیرا با اعمال مجازات بر شخص حقوقی نه مدیر یا نماینده شرکت که مجرم اصلی است مرعوب میشود تا دیگر تکرار جرم ننماید و نه مدیران سایر اشخاص حقوقی صحنه عبرت آموزی را مشاهده میکنند که آنان را به خودداری از ارتکاب جرم وادارد. اگر مجازات صرفاً بر شخص حقوقی اعمال شود حداکثر آثار آن برای مدیران قدری احساس شرمندگی نزد سهامداران است، گرچه ممکن است با توجیه آن به عنوان امری غیرقابل اجتناب در مسیر به دست آوردن سود بیشتر حتی این شرمندگی نیز حاصل نشود. بدین ترتیب، این مجازات در بازدارندگی مدیران از رفتارهای مجرمانه کارآمد نیست.[۵۹]
عدم دستیابی به هدف اصلاح مجرم نیز از این بابت است که اعمال مجازاتهای مالی هیچ تضمینی برای اصلاح روش و سازمان و سیاست شخص حقوقی به دنبال ندارد و حتی ممکن است مدیران جزای نقدی را صرفاً هزینهای در قبال فعالیت تجاری خود و در کنار سایر هزینه های جاری ارزیابی کنند، در حالی که این هزینه به سهامداران و یا حتی کارکنان و مصرفکنندگان تحمیل میشود بدون آنکه منتهی به اصلاح گردد.
اما در نقد اشکالات فوق و پاسخ به آن ها باید گفت:
اول، پذیرش مسئولیت کیفری برای شخص حقوقی به معنای عدم مسئولیت مدیر یا نماینده مقصر نیست[۶۰] و مسئولیت کیفری اشخاص حقیقی و حقوقی مانعه الجمع نیستند.[۶۱] مسئولیت او به قوت خود باقی است. بنابرین محور اصلی بسیاری از اشکالات که تأکید بر آثار عدم مجازات مدیر یا نماینده خاطی است اصولاً صحت ندارد.
دوم، درباره عدم دستیابی به هدف اخلاقی باید متذکر شد که در مجازات اشخاص حقوقی دستیابی به این هدف به مراتب بهتر از مجازات مدیر یا نماینده تنها حاصل میشود، چرا که اگر مدیر به تنهایی مجازات شود سهامدارانی که از کنار جرم ارتکابی سود بردهاند و یا سهامدارانی که اساساً آن ها خط مشی شرکت را بر ارتکاب رفتار مجرمانه یا بی اهمیت بودن نسبت به قانون تعیین کردهاند به هیچ وجه سزا و کیفر تصمیمات خود را دریافت نمیکنند و حتی اگر مدیر به دلیل تأثیرپذیری از مجازات اعمال شده، دیگر حاضر به تبعیت از خط مشی آن ها و دنبال کردن منافع آن ها نباشد وی را عزل کرده مدیر دیگری به جای او برمیگزینند و بدینترتیب آن ها در پرتو مجازات مدیر از تحمل هر نوع صدمه متقابل و سزا و کیفر عمل خود مصون میمانند و هدف اخلاقی راجع به ایشان به دست نمیآید و اشخاص حقوقی ابزار مناسبی برای مصونیت مجرمان یقه سفید خواهد شد. در حالی که اگر مدیر خاطی و شخص حقوقی هر دو مجازات شوند همه امکانات برای دستیابی به هدف اخلاقی به کار گرفته شده است.