-
- کارگزاران «مطمئن» هستند که دولت به سیاستها و قوانینی که خود وضع و اعلام کردهاست، پایبند خواهد ماند[۶۳]؛
- هر گونه تغییر در سیاستها و قوانین، سریعاً به ذینفعان اطلاع رسانی می شود، و مهمتر از آن، کارگزاران اقتصادی در فرایند ایجاد تغییرات در سیاستها و قوانین، مشارکت داده میشوند[۶۴].
نخستینبار، آیمو برونتی، گرگوری کیسانکو و بیتریس وِدِر، محققان بانکجهانی، در سالهای ۱۹۹۷[۶۵] و ۱۹۹۸[۶۶] با طراحی شاخصی برای اندازه گیری «قابلیت اعتماد به قوانین» و محاسبه آن در بیش از هفتاد کشور، نشان دادند که کشورهایی که قوانین در آنها کمتر قابل اعتماد است، سرمایهگذاری و رشد کمتری را تجربه میکنند.
۲-۳-۲- مؤلفه دوم: ثبات سیاسی و دولت:
در ادبیات مربوط، معمولاً ثبات سیاسی را به معنی قانونمندبودن تغییر دولت در نظر می گیرند. این تلقی از ثبات سیاسی اگرچه غلط نیست اما ناکافی است. مناسبتر آن است که در تعریف ثبات سیاسی، طول عمر دولتها، و نیز طول عمر اجزاء دولتها را نیز مدنظر قرار دهیم. ثبات مدیریت در سطوح میانی –اعم از وزارتخانهها، ادارات کل، استانداریها، شهرداری ها، دانشگاه های بزرگ و شرکتهای مهم دولتی- جزء لاینفک ثبات سیاسی است. علاوه بر آن، موضوع دیگری که باید در هنگام سنجش ثبات سیاسی مورد توجه جدی قرار بگیرد، نحوه تعامل دولتهای جدید –اعم از دولتهایی که به صورت قانونمند بر سر کار آمدهاند یا دولتهایی که از طریق کودتا و مانند آن قدرت را به دست گرفتهاند- با سیاستها و قوانین برجای مانده از دولت قبلی است. در محیطهای کسب و کار ناامن، این پدیده کاملاً شایع است که متعاقب تغییر دولت، تغییرات وسیعی در سیاستها و قوانین اتفاق افتد.
۲-۳-۳- مؤلفه سوم: امنیت حقوق مالکیت
در تمامی اقتصادها، موضوع حراست از حقوق مالکیت، مهمترین دغدغه سرمایه گذاران و اصحاب کسب و کار را تشکیل میدهد. منشأ این نگرانی می تواند «رفتار مجرمانه شهروندان دیگر» و یا «رفتار غیرمسؤولانه مقامات دولتی» باشد. دقیقاً به همین دلیل است که از دیرباز در همه جوامع، افراد سعی میکرده اند با اتخاذ تدابیر مناسب، جان و مال خویش را از دسترس جنایتکاران و سارقان (شهروندانی که رفتار مجرمانه دارند) دور نگهدارند. همچنان که از بدو پیدایش نهاد دولت، افراد نگران تعرض به جان و مال خود از سوی دولتمردانی بوده اند که رفتار غیرمسؤولانه داشته اند. مسؤولان دستگاهقضائی و دادرَسان از جمله دولتمردانی هستند که با رفتار غیرمسؤولانه خود می توانند به ناامنی محیط کسب و کار دامن بزنند. دستگاه قضائی در صورتی امنیتزاست که آرای صادره از سوی آن، پیشاپیش توسط طرفین دعوا –و نیز دیگران- قابل پیش بینی باشد. بخشی از این پیش بینیپذیری به استواری قوانین حقوقی و کیفری و وحدت رویه میان شعب مختلف دادگاه، و بخش دیگری از آن، به سلامت نفس دادرَسان و مسؤولان دستگاه قضائی مربوط می شود. تضییع حقوق شهروندی توسط مقامات دولتی و خطر مصادره اموال –که در محیطهای کسب و کار ناامن وجود دارد- غالباً به استناد آرای غیرمسؤولانه صادره از سوی دستگاه قضائی اتفاق می افتد. براین اساس، میتوان یکی از مؤلفه های مهم محیط نهادی کسب و کار را نحوه حراست از حقوق مالکیت در قبال تعرضات شهروندان دیگر و مقامات دولتی دانست.
۲-۳-۴- مؤلفه چهارم: خدمات عمومی و زیرساختها:
از آموزههای مهم اقتصاد کلاسیک که قرنها پس از اسمیت همچنان استواری خود را حفظ کرده، این است که دولتها موظف نیستند – و نباید- در عرصه هایی از اقتصاد که شهروندان قادر و حاضر به حضور در آن هستند، به طور مستقیم وارد شوند. بُعد دیگر این آموزه آن است که دولتها متقابلاً موظفند در عرصههایی که بخش خصوصی نمیتواند – یا نباید- مداخله کند، حضور فعال داشته باشد. این موضوع بعدها با پیدایش اصطلاح «وظایف حاکمیتی» پیگیری شد. بخش مهمی از وظایف حاکمیتی دولتها معطوف به اموری است که سه مؤلفه فوق از مؤلفه های سازنده محیط نهادی کسب و کار را شکل میدهد. اما دولتها علاوه بر «تولید سیاستها، قوانین و مقررات کارآمد»، «تأمین ثبات سیاسی جامعه» و «تأمین حقوق مالکیت شهروندان» -که بخش نرمافزاری وظایف حاکمیتی دولت را تشکیل می دهند- در بخش سختافزاری هم وظایفی دارند. تأمین کلیه زیرساختهای مورد نیاز فعالان اقتصادی که بخش خصوصی توان یا انگیزه کافی برای عرضه آن را ندارد، وظیفه سختافزاریِ دولت در مسیر آماده سازی محیط نهادی کسب و کار است. تأمین آب، برق، ارتباطات، بهداشت، حمل و نقل، و …. بخشهای مختلفی از وظایف سختافزاری دولتها هستند. بدیهی است کسب و کار و سرمایه گذاری در جامعهای که فاقد استانداردهای لازم در این امور باشد، حتی با فرض وجود قوانین مناسب و امنیت حقوق مالکیت و ثبات سیاسی، چندان جذاب و نتیجهبخش نیست.
۲-۴- چگونگی سنجش محیط کسب و کار
تاکنون با مؤلفه های محیط کسب و کار آشنا شدهایم. فلسفه پرداختن به این بحث این بود که ادعا شده عملکرد اقتصادی کشورها علاوه بر تأثیرپذیری از سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی که در اختیار دارند، از متغیر دیگری به نام سرمایه اجتماعی یا -به تعبیر اقتصاددانان- کیفیت محیط نهادی کسب و کار نیز تأثیر میپذیرد. با فرض پذیرش این ادعا –که البته تحقیقات فراوانی نیز برای اثبات آن انجام شده است[۶۷]– این سؤال مطرح خواهد شد که سنجش محیط کسب و کار و اندازهگیری مؤلفه های چهارگانه آن چگونه انجام می شود؟
بررسی ادبیات موضوع نشان میدهد که پژوهشگران و مؤسسات تحقیقاتی فعال در زمینه سنجش محیط کسب و کار در کشورها یکی از سه مسیر زیر را انتخاب کرده اند:
-
- اندازه گیری عینی[۶۸]؛
-
- اندازه گیری ذهنی[۶۹]؛
- اندازهگیری تلفیقی[۷۰]؛
۲-۴-۱- اندازه گیری عینی:
در این شیوه، توجه محقِق بر متغیرهای عینی است. منظور از متغیر عینی متغیری مبتنی بر واقعیت، قابل مشاهده و اثباتپذیر است. متغیر عینی[۷۱]، هویت و قوام خود را از احساس، ادراک و ذهن افراد نمیگیرد، بلکه برعکس، خود را به اَذهان تحمیل میکند. مثلاً «تعداد بنگاههای دارای ده نفر کارکن و بیشتر در ایران» متغیری عینی است؛ زیرا این امکان وجود دارد که بنگاههای با مشخصات مذبور را شمارش نمود و عدد حاصل، مولود احساس و ذهن افراد نیست.
۲-۴-۲- اندازه گیری ذهنی:
در این شیوه، برخلاف شیوه قبل، توجه پژوهشگر بر متغیرهای ذهنی –و نه عینی- متمرکز می شود. متغیر ذهنی[۷۲] متغیری وابسته به ذهن، احساس و درک انسانها است. به همین دلیل، اعداد یا کیفیتهایی که توسط افراد مختلف به این متغیرها نسبت داده می شود، لزوماًً یکسان نیست. سنجش این متغیرها به وسیله توزین، شمارش و …. -که طرق اندازه گیری متغیرهای عینی هستند- میسر نیست. از آنجا که در این نوع از تحقیقات، لازم است ذهنیت و احساس افراد مورد نظر کشف شود، از تکنیکهایی همچون مصاحبه و تکمیل پرسشنامه استفاده می شود.
۲-۴-۳- اندازهگیری تلفیقی:
در پارهای از تحقیقات، محقِق از هر دو نوع متغیرهای عینی و ذهنی سود میبرد. از این رو، در این نوع از تحقیقات، پژوهشگر مجبور است از هر دو نوع اندازه گیری –یا نتایج حاصل از آنها- استفاده کند.
۲-۴-۴- ارزیابی سه شیوه پیشگفته: