۳- خود تحولنیافته / گرفتار[۲۴]
ارتباط عاطفی شدید و نزدیکی بیش از حد با یکی از افراد مهم زندگی (اغلب والدین) به قیمت از دست دادن فردیت یا رشد اجتماعی طبیعی. غالبا اعتقاد بر این است که هیچ یک از این افراد گرفتار، بدون حمایت دیگری، قادر به ادامه نشده و هویت جداگانه ای ندارد. این طرحواره اغلب به صورت احساس پوچی و سردرگمی، جهت نداشتن و بیهدفی و یا در موارد شدید به صورت شک و تردید در موجودیت و ساختار وجودی فرد بروز میکند.
۴- شکست[۲۵]
باور به اینکه فرد شکست خورده است یا در آینده شکست خواهد خورد و اینکه شکست برای او اجتنابناپذیر است. فرد در مقایسه با همسالانش در حوزه های پیشرفت (مثل تحصیل، شغل، ورزش و…) غالبا احساس بیکفایتی میکند، اغلب شامل این باور است که شخص، دیوانه، بیاستعداد، نالایق و نادان است و نسبت به دیگران موفقیت کمتری دارد.
۳-۵-۲ حوزه محدودیتهای مختل[۲۶]
نقص در محدودیتهای بدنی، احساس مسئولیت در قبال دیگران یا جهتگیری نسبت به اهداف بلند مدت زندگی. این طرحوارهها منجر به بروز مشکلاتی در رابطه با رعایت حقوق دیگران، همکاری با دیگران، تعهد با هدفگزینی و رسیدن به اهداف واقعبینانه میشوند. طرحوارههای این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود میآید که به جای انضباط، مواجهه مناسب، محدودیتهای منطقی، مسئولیت پذیری، همکاری متقابل و هدفگزینی، وجه مشخصه آن ها، سهلانگاری افراطی، سردرگمی، یا حس برتری است. در برخی موارد کودک ممکن است نتواند ناراحتی عادی را تحمل کند یا اینکه ممکن است هدایت جهتمند و راهنمایی کافی دریافت نکرده باشد.
۱- استحقاق / بزرگمنشی[۲۷]
فردی که چنین طرحوارهای دارد معتقد است که نسبت به دیگران یک سر و گردن بالاتر است، حقوق ویژهای برای خودش قائل است و تعهدی نسبت به رعایت اصول روابط متقابل که راهنمای تعاملات اجتماعی بهنجار هستند، ندارد. اغلب بر این نکته پافشاری میکند که دیگران باید هر آنچه را که او میخواهد برایش فراهم کنند، بدون توجه به اینکه آیا درخواست او منطقی است، چه چیزی از نظر دیگران معقول است یا این که چه هزینهای برای دیگران دارد. چنین افرادی برای اینکه بتوانند کسب قدرت کنند و یا دیگران را کنترل کنند تمرکز افراطی بر برتریجویی (برای مثال موفقترین، با استعدادترین و ثروتمندتر شدن) را دارند (هدف اولیه کسب توجه یا پذیرش از سوی دیگران نیست). گاهی اوقات برای اینکه فرد بتواند تمایلات خود را ارضا کند بدون همدلی با دیگران و یا بدون توجه به نیازها و احساسات آن ها، به رقابت افراطی یا کنترل رفتارهای دیگران روی میآورد.
۲- خویشتنداری و خودانظباطی ناکافی[۲۸]
مشکلات مستمر در خویشتنداری مناسب و تحمل نکردن ناکامیها در راه دستیابی به اهداف شخصی یا ناتوانی در جلوگیری از بیان هیجانها و تکانههاست. در شکلهای خفیفتر آن، بیمار بهشدت از ناراحتی اجتناب میکند. فردی که چنین طرحوارهای دارد، درد را تحمل نمیکند، از مسئولیت پذیری گریزان است، به هر قیمتی که شده از تعارض جلوگیری میکند و زیاد به خودش سخت نمیگیرد. این عوامل باعث میشود از رضایت شخصی، تعهد و انسجام شخصیتی چنین فردی جلوگیری شود.
۴-۵-۲ حوزه دیگر جهتمندی[۲۹]
تمرکز افراطی بر تمایلات، احساسات و پاسخهای دیگران بهگونه ای که نیازهای خود فرد نادیده گرفته میشود. این کار بهمنظور دریافت عشق و پذیرش، تداوم و ارتباط با دیگران یا اجتناب از انتقام و تلافی صورت میگیرد. در این طرحوارهها، فرد معمولا هیجانات و تمایلات طبیعی خود را وا پس میزند و نسبت به آن ها ناآگاه است. طرحوارههای این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود میآیند که کودک را با قید و شرط پذیرفتهاند. کودک بهمنظور دستیابی به توجه، عشق و پذیرش دیگران باید جنبههای مهم شخصیت خود را نادیده بگیرد. در بسیاری از این خانواده ها، نیازها و تمایلات هیجانی والدین و منزلت اجتماعی، در مقایسه با نیازها و احساسات کودک ارزش بیشتری دارند.
۱- اطاعت[۳۰]
احساس اجبار نسبت به واگذاری افراطی کنترل خود به دیگران است. این کار معمولا برای اجتناب از خشم، محرومیت، یا انتقام صورت میگیرد. دو نوع از مهمترین اطاعتها عبارتاند از:
الف) اطاعت از نیازها: واپسزنی تمایلات، تصمیمات و ترجیحات شخصی
ب) اطاعت از هیجانها: واپسزنی هیجانات شخصی به ویژه خشم.
معمولا اینطور بهنظر میرسد که تمایلات، عقاید و احساسات فرد، فاقد ارزشاند یا برای دیگران اهمیت ندارند. این طرحواره، اغلب به شکل اطاعت افراطی همراه با حساسیت بیش از حد نسبت به احساسات دیگران تجلی مییابد. این طرحواره به طور کلی منجر به خشمی میشود که در قالب یک سری نشانه های ناسازگارانه از جمله رفتارهای منفعل- پرخاشگرانه، طغیانهای عاطفی کنترل نشده، علایم روانتنی، کنارهگیری از عواطف، برونریزی[۳۱] و سوء مصرف مواد آشکار میشود.
۲- ایثار[۳۲]
تمرکز افراطی بر ارضا نیازهای دیگران در زندگی روزمره که به قیمت عدم ارضای نیازهای خود فرد تمام میشود. رایجترین دلایل انجام این کار عبارتاند از: جلوگیری از آسیب رساندن به دیگران، جلوگیری از احساس گناه ناشی از خودخواهی یا تداوم ارتباط با افراد نیازمند است. این امر اغلب از حساسیت بیش از حد نسبت به درد و رنج دیگران ناشی میشود. چنین طرحوارههایی منجر به این احساس میشود که نیازهای فرد ایثارگر به قدر کافی ارضا نمیشوند و همچنین باعث رنجش افرادی میشود که او از آن ها نگهداری میکند. با مفهوم وابستگی بیمارگونه[۳۳] همپوشی دارد.
۳- پذیرشجویی / جلب توجه[۳۴]
تأکید افراطی در کسب تأیید توجه و پذیرش از سوی دیگران که مانع شکل گیری معنایی مطمئن و واقعی از خود میشود. احساس ارزشمندی فرد، بیشتر به واکنشهای دیگران وابسته است تا به تمایلات طبیعی خودش. گاهی اوقات این طرحواره با تأکید افراطی بر مقام و منزلت، قیافه و ظاهر، پذیرش اجتماعی، پول یا پیشرفت مشخص میشود و وسیلهای است برای دستیابی فرد به تأیید، تحسین و توجه دیگران (هدف اولیه از دستیابی به تأیید، تحسین، توجه دیگران، کسب قدرت یا توانایی کنترل دیگران نیست). این طرحواره، اغلب منجر به اتخاذ تصمیماتی غیرقابل اطمینان و ناخوشایند در مورد وقایع مهم زندگی میشود با اینکه منجر به حساسیت بیش از حد نسبت به طرد میگردد.