بوفینگتن[۳۱](۲۰۰۴) پژوهشی با عنوان استفاده از اینترنت برای توسعه مهارتهای تفکر انتقادی فراگیران فراگیران و ایجاد جوامع آنلاین از معلنان انجام داده است. محقق بیان می کند که این پژوهش یک فراتحلیل از ادبیات منتشر شده در رابطه با بهره گرفتن از اینترنت برای رشد مهارتهای تفکر انتقادی در فراگیران و ایجاد جوامع آنلاین است، وی هدف اساسی این تحقیق را کار درباره توسعه ارتباطات قوی بین موزه ها و مدارس عمومی دانسته است. روش مورد استفاده در این مطالعه «گراندد تئوری» بوده است و محقق از طریق تجزیه و تحلیل ادبیات پیشنهاداتی برای کارکنان موزه ارائه دادهاست تا به هنگام ایجاد وبسایتهای موزههای آموزشی به کار گیرند. بوفینگتن معتقد است که مدارس و موزه ها برای ارتقاء تجارب آموزشی به طور فزاینده به اینترنت معطوف میشوند و وبسایتهای موزه می توانند به الگویی برای کمک به فراگیران جهت رشد مهارتهای تفکر انتقادی تبدیل شوند.
در رابطه با استراتژیهای آموزش تفکر انتقادی و تفکر انتقادی در بین اساتید و معلمان نیز تحقیقاتی صورت گرفته که برخی از آن ها بدین شرح است:
الازی[۳۲](۲۰۰۸)تصور معلمان از تفکر انتقادی را در اردن با روش کیفی مطالعه کردهاست. وی با معلمان درس مطالعات اجتماعی دوره متوسطه درمورد دیدگاه های آنان درباره آموزش تفکر انتقادی در کلاس درس مورد مصاحبه قرار دادهاست و پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات نتایج پژوهش وی نشان داده است که معلمان مطالعات اجتماعی در اردن با تعاریف و استراتژیهای تدریس تفکر انتقادی آشنایی کمی دارند.
الدقثر(۲۰۰۹) در یک تحقیق کمی به مطالعه نظرات و دانش اساتید درباره تفکر انتقادی و روشهایی که این اساتید برای ترغیب مهارتها تفکر انتقادی انجام می دهند پرداخته است. این کار در پنج دانشکده از دانشکده های تربیت معلم بانوان در عربستان سعودی صورت گرفته است، ابزار مورد استفاده پرسشنامه محققساخته بوده و نتایج نشان داده است که اساتید نظرات مثبت و علاقه مندی نسبت به تفکر انتقادی دارند و در فرصت مناسب از روش های تفکر انتقادی در کلاس استفاده میکنند اما از اجزا و عناصر تفکر انتقادی اطمینان ندارند.
پالمر (۲۰۰۷) در رساله دکتری خود به بررسی تمایلات تفکر انتقادی در اساتید پارهوقت پرداخته است. ابزار مورد استفاده پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا (CCTDI) بوده است. پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات با واریانس یکراهه و چندراهه، نتایج نشان داده است که اساتید پارهوقتی که در معرض آموزشهای رسمی قرار داشته اند گرایش بیشتری به تفکر انتقادی داشته اند. همچنین نتایج دیگر این تحقیق نشان داد که میان آندسته از اساتیدی که گرایشات تفکر انتقادی مثبت دارند و اساتیدی که تفکر انتقادی را به عنوان یک هدف یادگیری در نظر می گیرند و از بحث در کلاس استفاده میکنند، رابطه مثبت وجود دارد.
یوکل[۳۳](۲۰۰۸) پژوهشی با هدف ارزشیابی روند توسعه دوره آموزشی برطبق آموزش بر اساس تفکر انتقادی در دانشکده بازرگانی و گردشگری با بهره گرفتن از مدل ارزشیابی زمینه، درونداد، فرایند و محصول استافل بیم میباشد. اطلاعات از منابع متعدد از طریق روش های کمی و کیفی مانند پرسشنامه، مصاحبه های فردی و گروهی، مجلات دانشجویان، تست موفقیت و پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا(CCTDI) جمع آوری شده است. نتایج ارزشیابی زمینه نشان دادهاست مشکلاتی در حصول به اهداف دوره و در استفاده از استراتژیهای مؤثر آموزشی برای یادگیری و رشد مهارتهای تفکر انتقادی وجود دارد، در مرحله ارزشیابی درونداد دوره آموزشی بر اساس آموزش بر محور تفکر انتقادی طراحی شده و پیشآزمون و پسآزمون انجام گرفتهاست. در ارزیابی فرایند، مجلات دانشجویی به این نکته اشاره می کند که آموزش بر محور تفکر انتقادی بر یادگیری مهارتهای تفکر انتقادی و فراشناخت مؤثر است و دانشجویان تفاوتهایی را تجربه میکنند، در ارزیابی محصول با توجه به پیشآزمون و پسآزمون آزمون موفقیت و نتایج آزمون نگهداری و نتایج آزمون نگهداری و همچنین نتایج پیشآزمون و پسآزمونCCTDI در دانشجویان هر دو گروه پیشرفت معناداری در یک ترم نشان داده اند. هرچند داده های کمی در این تحقیق نشان دادهاست که آموزش بر محور تفکر انتقادی در مقایسه با آموزش سنتی تفاوتی ایجاد نمیکند، اطلاعات کیفی اثرات مثبت این رویکرد را ترسیم کردهاست.
بوروگز(۱۹۹۹) پژوهشی با هدف تعیین میزان آگاهی و استفاده از استراتژیهای آموزش تفکر انتقادی توسط اساتید تماموقت و پارهوقت با مرتبه دانشیاری در دانشکده پرستاری([۳۴]ADN) انجام دادهاست. ابزار مورد استفاده در این پژوهشCTA ساندرز(۱۹۹۲) بوده است که پس از اصلاح BTSI[35] نامیده شده است. این پژوهش در میان ۱۱۳ نفر از اساتید تماموقت و پارهوقت انجام شده، میزان پاسخ برای اعضای تماموقت ۹۲% (۵۸=n) و ۶۱% برای اعضای پارهوقت (۵۵=n) بوده است. اکثریت شرکت کنندگان برای تفکر انتقادی در پرستاری یک تعریف ترکیبی از مهارتهای تفکر مانند تفکر تاملی، ارزیابی نظرات جایگزین و استفاده از حل مسئله ارائه داده اند. از یافته های این تحقیق این است که اساتید تماموقت و پارهوقت از استراتژیهای تدریس متفاوت استفاده میکنند، اساتید تماموقت از آزمونهای چندگزینهای و سخنرانی استفاده میکنند درحالی که اساتید پارهوقت اغلب از بحث در کلاس استفاده میکنند. به نظر محقق یک توضیح احتمالی برای انتخاب استراتژیهای متفاوت توسط اساتید تماموقت و پارهوقت این بوده که اساتید اغلب در کلاسهای نظری تدریس میکنند درحالیکه اساتید پارهوقت عمدتاً در کلاسهای بالینی تدریس میکنند. همچنین در این مطالعه اساتید چند استراتژی مؤثر در تدریس تفکر انتقادی انتخاب کرده اند، این استراتژیها شامل« بحث»، «مطالعه موردی»، «پرسیدن سئوالات سطح بالا» و «تجزیه و تحلیل مفهوم» میباشد. در نهایت محقق در این پژوهش اظهار میدارد که برای تعیین اینکه چرا اساتید پرستاری از استراتژیهای تدریس «خود-انتخاب[۳۶]» استفاده میکنند باید تحقیقات کیفی انجام گیرد.
جمع بندی و نتیجه گیری
تحقیقات انجامیافته در زمینه تفکر انتقادی را میتوان به صورت زیر جمع بندی نمود:
برخی تحقیقات انجام یافته(مک برید و همکاران،۲۰۰۲؛ امیر،۲۰۰۹؛ اطهری و همکاران،۱۳۸۸؛ قریب و همکاران،۱۳۸۸) سعی داشته اند تا سنجش میزان تفکر انتقادی دانشجویان بپردازند.
بخش دیگری از تحقیقات انجامیافته روابط برخی متغیرها با تفکر انتقادی را مورد پژوهش قرار داده اند که برخی از آنان بدین شرح است: تعیین تأثیر بازاندیشی در عمل بر تفکر انتقادی دانشجومعلمان(بدری گرگری،۱۳۸۷)، رابطه تفکر انتقادی با پیشرفت تحصیلی(علیوندی وفا،۱۳۸۴)، تاثیر بازاندیشی بر مهارتهای تفکر انتقادی(معطری و همکاران،۱۳۸۱)، رابطه بین تفکر انتقادی و اعتماد به نفس در تصمیم گیری(هوفمن و همکاران،۲۰۰۴).