-(مثل نما). ازصحبتدوستيبهرنجم / كاخلاقبدمحسننمايد
كودشمنشوخچشمناپاك / تاعيبمرابهمننمايد.( گلستان:131)
(دوست واقعی کسی است که اخلاق بد دوستش رابه او بنمایاند.)
-(حکمت). بافرومایهروزگارمبر / کزنیبوریاشکرنخوری.(گلستان:61) (پرهیز از همصحبت بد)
-(مثل). نديدستيكهگاويدرعلفزار/ بيالايدهمهگاواندهرا.( گلستان:88) (پرهیز از همنشین بد)
-(مثل نما). ايننظرازديگريپرسكهآننظركهمرابا توستجزهنرنميبينم.( گلستان:136) (دوست واقعی نمی تواند معایب دوستانش را ببیند.)
-(مثل نما). با وجودتز منآوازنیاید کهمنم.( گلستان:142) (وجود معشوق، وجود عاشق را نفی میکند.)
-(مثل نما). بشوی ای خردمند از آن دوست دست/ که با دشمنانت بود هم نشست.(گلستان:172) (عدم دوستی با دوستان دشمن)
-(مثل نما). چشمبداندیشکهبرکندهباد/عیبنماید هنرشدرنظر (گلستان:136) (دشمن، جز عیب انسان را نمیبیند.) ورهنریداریوهفتادعیب/ دوستنبیندمگرآنیکهنر.(گلستان:136) (دوست جز هنر و فضیلت دوست را نمیبیند.)
-(مثل نما). زینهار، از قرینبدزینهار/ وقناربناعذابالنّار.(گلستان:100) (تأکید بر مواظبت بر انتخاب دوست)
-(مثل نما). دورانبا خبر در حضورونزدیکانبیبصر دور. (گلستان:90) ( در فراموش نکردن دوستان واقعی دورافتاده)
-(مثل نما). دوستاندر زندانبهکارآیند کهبر سفرههمهدشمناندوستنمایند.(گلستان:71) (در شناخت دوستان واقعی)
-(مثل). دوستیباپیلبانانیا مکن/ یا طلبکنخانهایدرخورد پیل. (گلستان:184) (در آیین دوستیابی)
-(حکمت). دوستیرا کهبهعمریفراچنگآرند نشاید کهبهیکدمبیازارند. (گلستان:180) (در نگاهداشت دوستان قدیمی)
-(مثل نما). دیرآمدیاینگار سر مست،/ زودتندهیمدامنازدست. (گلستان:136) (در نگاهداشت دل دوستان واقعی)
-(مثل نما). دوستآنباشد کهگیرددستدوست/ درپریشان حالیو درماندگی. (گلستان:71) (در شناخت دوستان واقعی.)
-(حکمت). زخود بهتریجویو فرصتشمار/ کهبا چونخودیگمکنیروزگار. (گلستان:150) (در آیین دوستیابی)
-(مثل نما). شنیدمگوسفندیرا بزرگی/ رهانیدازدهانودستگرگی شبانگهکاردبرحلقشبمالید/ روانگوسفندازویبنالید کهاز چنگالگرگمدرربودی/ چودیدمعاقبت،خود گرگبودی. (گلستان:100) (بر ظاهر امور نباید حکم کرد.)
-(مثل نما). سگاصحابکهفروزیچند/ پینیکانگرفتو مردمشد.(گلستان:62) (در آیین دوستیابی و تأثیر همنشین و دوست)
-(حکمت).عملپادشاهچونسفردریاست، خطرناکوسودمند،یاگنجبرگیری،یادرطلسمبمیری(گلستان:72) (مراقبت در دوستی با بزرگان و حاکمان)
-(مثل). گِلیخوشبویدرحمّامروزی/ رسیدازدستمحبوبیبهدستم بدو گفتم: کهمشکلییاعبیری؟/کهاز بویدلاویزتومستم بگفتا: منگِلیناچیزبودم/ ولیکنمدّتیباگُلنشستم کمالهمنشیندرمناثرکرد/ وگرنهمنهمانخاکمکههستم. (گلستان:51) (تأثیر همنشین و دوست)
-(مثل نما). گر نشیندفرشتهایبادیو/ وحشتآموزدو خیانتو ریو.(گلستان:177) (تأثیر همنشین و دوست)
-(مثل نما). وقتیبهسلامیبرنجدووقتیبهدشنامیخلعتدهند.(گلستان:96) (مراقبت احوال در نزدیکی و همنشینی با بزرگان و حاکمان.)
-(حکمت). هر کهخدایرا،عزّوجلّ،بیازاردتادلخلقیرابهدستآرد،ایزد،تعالی،همانخلقرا براوگماردتادمارازروزگارشبرآرد .(گلستان:74) (در نکوهش دوستی با غیر خدا.)
-(مثل نما). هنوزتگر سر صلحاستبازآی/ کزآنمحبوبترباشیکهبودی. (گلستان:141) (تأکید بر گذشت و بخشش از دوست قهرکرده)
- (مثل نما) یارشاطرباشمنهبارخاطر. (گلستان:87) (تأکید بر کمک دوستان و دوری از آزردن آنها.)
- (حکمت)هرکهبابداننشیند،هرگزروینیکینبیند. (گلستان:177) (در مراقبت از انتخاب دوست و همنشین./ در تأثیر همنشین)
-(مثل نما). آنراكهتوازسفربيایي / حاجتنبودبهارمغاني. (گلستان:188) (بازگشت عزیز سفرکرده، خود بهترین ارمغان اوست)
-(مثل نما). اينمنمبرسرخاكتوكهخاکمبرسر.( گلستان:143) (در وصف حالت کسی بر سر مزار دوستش)
-(مثل). برادر کهدر بندخویشاست، نهبرادرونهخویشاست.(گلستان:106)(تأکید بر رفع مشکل دوستان)
-(مثل نما). بنیآدماعضاییکدیگرند/کهدرآفرینشز یکگوهرندچو عضویبهدردآوردروزگار/ دگرعضوهارانماندقرار تو کز محنتدیگرانبیغمی/ نشاید کهنامتنهندآدمی.(گلستان:66) (تأکید بر همدردی با دیگران و تقویت حسّ نوعدوستی)
-(مثل نما). بهخاطرداشتمکهچونبهدرختگلرسمدامنیپر کنمهدیهیاصحابرا.(گلستان:50)( باید همیشه به یاد دوستان بود / زیباییها را باید برای دوستان خواست. )
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
- (مثل نما). دوستآنباشدکهگیرددستدوست/ درپریشانحالیودرماندگی. (گلستان:71) (نشان دوست واقعی)
- (مثل نما). دوستمشمارآنکهدرنعمتزند / لافیاریوبرادرخواندگی. (گلستان:71) (نشاندوستواقعی)
- (حکمت). حدیثعشقازآنبطّالمنیوش / کهدرسختیکندیاریفراموش . (گلستان:148) (نشان دوست واقعی)
- (مثل نما). رویدرروییارکن، بگذار / تاعدوپشتدستمیخاید . (گلستان:146) (تأکید بر توجّه به دوست)
- (حکمت). حکایتبرمزاجمستمعگویی / اگرخواهیکهداردباتومیلی (مثل). هرآنعاقلکهبامجنوننشیند / نگویدجزحدیثرویلیلی. (گلستان:159) (در گفتار بر مزاج مستمع.)
- (مثل نما). کسیقولدشمننیاردبهدوست/ جزآنکسکهدردشمنییاراوست. .(بوستان:3082) (در نکوهش سخن چینی)
در آیین دشمنی
-(حکمت). آتشنشاندنواخگرگذاشتنكارخردمنداننيست.( گلستان:61) (تأکید بر ریشه کن کردن دشمن و خطرات.)
-(حکمت). اسكندرروميراگفتندديارمشرقومغرببهچهگرفتي؟گفت: هرمملكتراکهگرفتمرعيّتشنيازردمونامپادشاهانجزبهنكویينبردم.( گلستان:85) ( پرهیز از آزار وبدگویی دشمن شکست خورده)
-(مثل). پنجهباشیرومشتباشمشیرزدنکارخردمنداننیست.( گلستان:178) (پرهیز از دشمنی با قدرتمندتر از خود.)
-(مثل). چوکردیباکلوخاندازپیکار/ سرخودرابهنادانیشکستی(گلستان:76) (تأکید بر مراقبت در رفتار و گفتار)
-(مثل ). چوننداریناخندرّندهتیز/ باددانآنبهکهکمگیریستیز.(گلستان:75) (لازمهی جنگ و ستیز با دیگران، داشتن توانایی است.)
-(مثل نما). دشمنچو از هر حیلتیفروماند سلسلهیدوستیبجنباندتابهدوستیکارها کند کهدر دشمنینتواند.(گلستان:174) (مواظبت بر دشمنی که دوست شدهاست.)
-(مثل نما). دانیچهگفتزالبارستمگرد/ دشمننتوانحقیرو بیچارهشمرد. (گلستان:62) (دشمن را نباید کوچک و ضعیف به حساب آورد.)
- (مثل) هرکهباپولاد بازو پنجهکرد/ ساعدسیمینخودرارنجهکرد(گلستان:75)(در نکوهش دشمنی با اقویا)
- (حکمت). چوتیرانداختیدررویدشمن / حذرکنکاندر آماجشنشستی. (گلستان:76) (مراقبت بر گفتار و کردار)
-(مثل ).افعی کشتن و بچّه نگاه داشتن کار خردمندان نیست.( گلستان:61)