گفتار اول) الگوهای ناسازگار اولیه مدل یانگ
یانگ(۲۰۰۳) مجموعهای از طرحوارهها را مشخص کردهاست که به آن ها طرحوارههای ناسازگار اولیه میگوید(یوسفی،۱۳۹۰). وی هیجده طرحواره را بیان میکند که عبارتند از:
۱-رهاشدگی[۱۶]: فرد معتقد است هر لحظه امکان دارد افراد مهم زندگیاش بمیرند یا این که او را رها کنند و به فرد دیگری علاقه مند شوند.
۲-بیاعتمادی/بدرفتاری[۱۷]: فرد فکر میکند دیگران به انسان ضربه میزنند، بد رفتارند و انسان را سرافکنده میکنند.
۳-محرومیت هیجانی[۱۸]: فرد فکر می کند تمایلات و نیازهای وی به حمایت عاطفی به اندازه کافی از جانب دیگران ارضا نمیشوند.
۴- نقص/بیمهری[۱۹]: احساس این که فرد در مهمترین جنبههای شخصیتی اش، انسانی ناقص، نامطلوب، بد، حقیر و بیارزش است.
۵- انزوای اجتماعی/بیگانگی[۲۰]: احساس این که فرد از جهان کنارهگیری کرده و با دیگران متفاوت است یا این که به جامعه و گروه خاصی تعلق خاطر ندارد.
۶- وابستگی/بیکفایتی عملی[۲۱]: اعتقاد به این که فرد نمیتواند مسئولیتهای روزمره را (مثل مراقبت از دیگران، حل مشکلات روزانه) بدون کمک قابل ملاحظهی دیگران، در حد قابل قبولی انجام دهد.
۷-آسیبپذیری نسبت به ضرر یا بیماری[۲۲]: ترس افراطی از این که فاجعه نزدیک است و هر لحظه احتمال وقوع آن وجود دارد و فرد نمیتواند از آن جلوگیری کند.
۸- گرفتاری[۲۳]: فرد گرفتار ارتباط عاطفی شدید و نزدیکی بیش از حد با یکی از افراد مهم زندگی (اغلب والدین)، به قیمت از دست دادن فردیت یا رشد اجتماعی طبیعی میباشد.
۹- شکست در پیشرفت[۲۴]: باور به این که فرد شکست خورده است یا در آینده شکست خواهد خورد و این که شکست برای او اجتنابناپذیر است.
۱۰-استحقاق/بزرگمنشی[۲۵]: فردی که چنین طرحوارهای دارد، برای این است که بتواند کسب قدرت نموده و یا دیگران را کنترل نماید.
۱۱-خویشتنداری و خودانضباطی ناکافی[۲۶]: صاحبان چنین طرحوارههایی، مشکلات مستمر در خویشتنداری و تحمل نکردن ناکامیها در راه دستیابی شخصی یا ناتوانی در جلوگیری از بیان هیجانها و تکانهها دارند.
۱۲-اطاعت[۲۷]: احساس اجبار نسبت به واگذاری افراطی کنترل خود به دیگران است که این کار معمولا برای اجتناب از خشم، محرومیت، یا انتقام صورت میگیرد.
۱۳-ایثار[۲۸]: تمرکز افراطی بر ارضای نیازهای دیگران در زندگی روزمره که به قیمت عدم ارضای نیازهای خود فرد تمام میشود.
۱۴-تاییدجویی/جلب توجه[۲۹]: تأکید افراطی در کسب تأیید، توجه و پذیرش از سوی دیگران که مانع شکلگیری معنایی مطمئن و واقعی از خود میشود.
۱۵-نگرانی/بدبینی[۳۰]: تمرکز عمیق و مداوم بر جنبههای منفی زندگی (درد، مرگ، دلخوری و …) همراه با دست کم گرفتن جنبههای مثبت و خوشبینانهی زندگی یا غفلت از آنها.
۶-بازداری هیجانی[۳۱]: بازداری افراطی اعمال، احساسات و ارتباطات خودانگیخته که معمولا به منظور اجتناب از طرد دیگران، احساس شرمندگی و از دست دادن کنترل بر تکانههای شخصی صورت میگیرد.
۱۷-معیارهای سرسختانه[۳۲]: باور اساسی مبنی بر این که فرد برای رسیدن به معیارهای بلندپروازانه درباره رفتار و عملکرد خود، باید کوشش فراوانی به خرج دهد و این رفتار برای جلوگیری از انتقاد صورت میگیرد.
۱۸-خودتنبیهی[۳۳]: باور اساسی مبنی بر این که افراد باید به خاطر اشتباهاتشان، شدیداً تنبیه شوند.
زمانی که نیاز خاصی ارضا نشود، طرحواره ی ناسازگاری در آن حیطه ایجاد می شود. با ارضا نشدن نیازهای دلبستگی و صمیمیت و سرخوردگی از روابط عاطفی اولیه، طرحواره های ناسازگار مربوط به روابط صمیمانه و دلبستگی ایجاد می شود. این باورها و طرحواره های مربوط به روابط بین فردی در بزرگسالی در همسرگزینی و در دوران تاهل در روابط زناشویی نمود مییابد و بر آن تاثیر مخرب میگذارد (یوسفی،۱۳۹۰).
بند اول) تداوم طرحواره
طرحواره های ناسازگار اولیه برای بسیاری از بیماران بنیاد خود پندارۀ آن ها محسوب میشوند. طرحواره های ناسازگار اولیه، مرکز سازماندهی شخصیت بشمار میروند .تداوم طرحوار ها به فرایند ی اشاره داردکه از طریق ان طرحواره های ناسازگار اولیه تقویت میشوند.
این فرآیندها به دودسته تقسیم میشوند:۱) تحریف های شناختی۲) الگوهای رفتاری خود آسیب رسان. درسطح شناختی، تداوم طرحواره ها معمولا با برجسته سازی واغراق در اطلاعات همخوان باطرحواره ونفی یا کمینه سازی اطلاعات مخالف با طرحواره صورت میگیرد. هنگامی که درمانگر تلاش میکند طرحواره ها را مورد چالش قراردهد یاآنها رازیر سوال ببرد، اغلب با مقاومت بیماران روبرومی شود. بیماراغلب تلاش های فعالانه ای انجام میدهد تابه درمانگر ثابت کند که طرحواره های اوبا واقعیت تطابق دارند. برای اینکه طرحواره ها سالم بمانند اطلاعات باید تحریف شوند. درسطح رفتاری، تداوم طرحواره هااز طریق الگوی رفتاری خود آسیب رسان به دست میآید. این الگوهای رفتاری طرحواره خاست ممکن است درمحیط اولیه خانوادگی انطباق وکار آمد بوده باشند.به مرور زمان وخارج از محیط خانواده این رفتارهااغلب خود آسیب رسان میشوند ونهایتا طرحوارۀ بیماررا تقویت میکنند. برای مثال زنی که طرحوارۀ اطاعت دارد ممکن است مردانی را برای ازدواج انتخاب کند که سلطه گر باشند.با انجام این کار اونقش یک مطیع وپیرو را بازی می کندواحساس آرامش پیدا میکند. بنابرین دیدگاه او در مورد خودش یعنی مطیع، تقویت می شود. انتخاب شریک زندگی ناسازگاریکی از معمول ترین سازوکارهایی است که از طریق ان طرحواره ها تداوم مییابند( تورس ۲۰۰۲ ).
بند دوم) اجتناب طرحواره
هنگامی که طرحوارۀ ناسازگاربرانگیخته شود، افرادمعمولا سطح بالایی از عواطف نظیر خشم شدید، اضطراب،غم یااحساس گناه راتجربه میکنند. این شدت هیجان معمولا ناخوشایند است، بنابرین افراداغلب فرآیندهای خودکاری را برای اجتناب از برانگیخته شدن طرحواره ها به کار میبرند تا عاطفۀ با این طرحوارها را تجربه نکنند. اجتناب طرحواره به چندین توع تقسیم می شود. اجتناب شناختی به تلاش خودکار برای توقف افکار وتصویرهای ذهنی اشاره داردکه ممکن است طرحواره ها را برانگیزند( هریس و کرتن ۲۰۰۲ ).
دومین نوع از فرایند اجتناب طرحواره، اجتناب عاطفی است. اجتناب عاطفی به تلاش های خود کاریا ارادی برای بلوکه کردن احساس هایی اشاره داردکه بوسیلۀ طرحواره ها برانگیخته شده اند.برای مثال برخی از بیماران «مرزی»گزارش میدهند برای اینکه درد غیر قابل تحملی که به وسیله طرحوارۀ اولیه شان برانگیخته شده است کاهش دهند مچ دست خود را میبرند.
نوع سوم از اجتناب طرحواره،ا جتناب رفتاری است.اجتناب رفتاری به گرایش بیمار برای کناره گیری ازموقعیت ها یا شرایط واقعی زندگی اشاره داردکه ممکن است طرحواره های درد ناک را برانگیزد.دراغلب افراد، اجتناب رفتاری میتواند از طریق انزوای اجتماعی بیرون هراسی یا عدم توفیق دردستیابی به هرنوع شغل خلاق ویا پذیرش مسئولیت های خانواده بروز کند.