الف. نظرات و اندیشههای جغرافیای سیاسی (از جمله مباحث پیرامون تأثیر جغرافیا بر سیاست) و ژئوپلتیک.
ب. در صورتی که هدف بررسی جغرافیای سیاسی یک واحد سیاسی خاص باشد، باید حداقل به چند زمینه و عامل توجه نمود که عبارتند از:
۱٫ علت وجودی. ۲٫ جغرافیای سیاسی سرزمین و ویژگیهای طبیعی آن ـ شامل مباحثی مانند موقعیت و انواع آن، وسعت، شکل، ناهمواریها، آب و هوا، منابع معدنی، و غیره. ۳٫ جغرافیای سیاسی مرزهای بینالمللی. ۴٫ اهمیت مراکز سیاسی یا پایتخت کشور. ۵٫انواع، میزان و شکل کنترل سرزمینی. ۶٫ جمعیت و ترکیب اجتماعی و نحوه توزیع سرزمینی آن. ۷٫ شبکه راههای ارتباطی.
ج. در صورتی که هدف ما بررسی جغرافیای سیاسی یک منطقه خاص باشد، علاوه بر در نظر داشتن جغرافیای سیاسی هر یک از کشورهای درون آن منطقه، باید به مسائلی مانند ارزش منابع معدنی موجود در آن منطقه، نقاط راهبردی منطقه، قدرتهای منطقهای تأثیرگذار و راهبرد منطقهای آنها، حضور قدرتهای بزرگ برون منطقهای در آن منطقه و راهبردهای منطقهای و جهانی آنها نیز توجه نمود.
۱۱-۲اطلاعات
در تعریف واژه اطلاعات نیز مانند مفهوم ژئوپلیتیک، نظر واحدی وجود نداشته و متخصصان حوزه های مختلف، بیشتر کوشیده اند جلوه ها و ویژگیهای آن را تا آنجا که به حوزه تخصصی آنها مربوط می شود تبیین کنند . لذا از دیدگاه های متعددی می توان مفهوم اطلاعات را بررسی نمود . به عنوان نمونه :
از نظر لغوی، واژه اطلاعات (information)، از فعل لاتین informare به معنی شکل دادن به چیزی گرفته شده است . واژه inform ، را از نظر علم بیان، ساخت بخشیدن به توده یا ماده نامنظم می دانند. ساخت بخشیدنی که به ماده بدون حیات ونامربوط، معنی و حیات بدهد. بنابراین مناسب ترین واژه برای تمام داده هایی که برای مصرف کننده از طریق نوعی نظم بخشیدنبهآنها فراهم می شود، واژه اطلاعات (information )است. (محسنی ،۱۳۸۰: ۲۸)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از لحاظ نظری، اطلاعات به هر نوع داده ای اطلاق می شود که با بهره گرفتن از روش های مختلفی نظیر مطالعه، مشاهده، شایعه و سایر موارد جمع آوری شده باشد. در واژه اطلاعات بار معنایی از قبل تعریف شده ای در رابطه با کیفیت معتبر بودن یا صحت داده وجود ندارد و امکان برخورد با اطلاعات معتبر یا غیر معتبر و گمراه کننده نیز وجود دارد.
از منظر تئوری اطلاعات، اطلاعات در بر دارنده یک معنی خاص است. در این تعریف، میزان ومحتوای ارائه شده توسط اطلاعات مورد توجه قرار می گیرد. در این تعریف نیز همانند تعریف قبلی توجه خاصی به کیفییت یا ارزش اطلاعات نمی شود . در کاربرد رایج، اغلب دانش و اطلاعات را به عنوان واژه های مترادف به کار می برند. روش استفاده از واژه دانستن هم به این مسئله افزوده می شود. آندرسون(Anderson)، بین دو واژه دانش و اطلاعات تمایز قائل شده و معتقد است دانش، اطلاعاتی است که از بصیرت به درک تبدیل شده باشد. (هیل ،۱۳۸۱: ۲۸) اگر این تعریف را بپذیریم باید نتیجه گرفت که دانش فراتر از گردآوری قطعات اطلاعات است و در نتیجه این دو واژه مترادف نیستند.
باناونتورا(Bonaventura) باقطعیت اعلام می کند که : اطلاعات دانش نیست بلکه نیروی نهفته دانش است
فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد (Oxford (، پنج ستون را به تعریف دانش اختصاص می دهد که برخی از تعریف های ارائه شده درآن عبارتند از :
الف ) ادراک ذهنی واضح و معین
ب) حقیقت یا شرط یا حالت ادراک نو
ج)اطلاعات بدست آمده از طریق مطالعه یادگیری و یا دانشوری
دانش با اندیشه، کسب اطلاعات و کاربرد قضاوت در ارزیابی کیفیت اطلاعات جدید، استفاده از آن و پیامدهای آن در پرتو دانش موجود انسان شکل می گیرد و افزایش می یابد بنابراین به صورت بسیار خلاصه می توان گفت که :
دانش = اطلاعات+ قضاوت
در واقع دانش همان چیزی است که موجب تقویت یا تغییر فرایند درک کردن می شود . در حالیکه اطلاعات چیزی جز درون دادهایینیستندکه وارد یک کانال ارتباطی می شوند. اطلاعات در صورتی به دانشتبدیلمی شودکه افراد بخواهند برایدرک بیشتر و قضاوت از آنها استفاده کنند. (برات، ۱۳۷۹: ۱۷ )
۱-۱۱-۲ژئوپلیتیک اطلاعات
حکیم ابولقاسم فردوسی در حدود یکهزار سال پیش این حقیقت، که منشا توانائی وقدرت، دانش و اطلاعات است را به زبان شعر بیان نموده و چنین سروده است که :
توانا بود هرکه دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
همچنین از ناصر خسرو قبادیانی نقل است که این حقیقت را به شکل دیگری در قالب شعر فارسی بیان نموده و گفت:
درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلو فری را
رابطه بین دانش، علم، اطلاعات با قدرت سابقه ای دیرینه در ادبیات فارسی و به عبارتی فرهنگ ایرانی دارد و احتمالا بر همین اساس، ایرانیان در بخشی از ادوار تاریخی پرچمدارعلم، دانش و معرفت بشری بوده اند و در ادواری که علم و دانش در ایران رونق داشته از لحاظ سیاسی نیز ایران جزو قدرتهای بزرگ جهان بوده و ایرانیان با فرهنگ خود بر سایر فرهنگها تاثیر و نفوذ زیادی گذاشتهاند. (حافظ نیا، ۱۳۹۰: ۹۴) این افتخارات تنها مختص فرهنگ ایرانی نبوده وبیشتر به سرشت قدرات زائی علم مربوط است . در واقع دانش همواره قدرت را به کسانی منتقل کرده است که آن را در دست داشته اند و نحوه کاربرد آن رامی دانسته اند. گسترش و انتشار اطلاعات در در سطح گسترده جهانی، می تواند منادی تغییر ساختار قدرت جهانی باشد. و این امر، امروزه بیش از هر زمان دیگری صادق است. علم و دانش در سطح فردی ویا اجتماعی و ملی به دارنده آن قدرت نفوذ، اثر گذاری و منفعل سازی طرف مقابل را می دهد و از سوی دیگر به تولید فرهنگ غالب می انجامد که می تواند آن جامعه را درموقعیت الگوئی وهدایت و رهبری برای سایرین قراردهد. (حافظ نیا، ۱۳۸۵: ۹۵) امروزه مهمترین مشخصه جامعه قدرتمند، در اولویت دادن به عنصر اطلاعات نهفته است تا جائیکه جامعه حاضر را جامعه اطلاعاتی نامیدهاند. برتری اقتصادی یا نظامی کشورهای توسعه یافته مرهون میزان تولید، سازماندهی و بهره گیری آنها از اطلاعات است. (برات، ۱۳۷۹: ۲) امر جمع آوری، تدوین و توزیع اطلاعات اکنون در اقتصاد کشورها عامل اساسی محسوب می شود. دولتها و نهادهای اقتصادی و فرهنگی به نحو فزاینده ای به مجموعه ای از شرکتها، موسسات و سیستمهایی که در امر گردآوری اطلاعات دخالت دارند، اتکای بیشتری پیدا می کنند و به همین لحاظ تشنجات مربوط به جریان اطلاعات و اخبار چنان ابعادی یافته که قبلا این بخش را شامل نمی شد. تغییرات تکنولوژیک بیش از پیش بر مشکلات سیاست اطلاعاتی افزوده اند. (اسمیت، ۱۳۶۴: ۱۳) فرهنگ هر جامعه ای بر پایه حجممعلومات، دانش و معرفت تولید شده، باردار شده ورشد می نماید. بنابراین تولید علم ومعرفت و ترویج آن در سطح جامعه وملت به غنی سازی فرهنگ ملی و رشد تدریجی و مستمر آن در برابر سایر فرهنگها و ملتها می انجامد. فرهنگ غنی تر، خود از خود بر فرهنگ ضعیف تر از حیث بار علمی ومعرفتی پیشی گرفته و خود را در جایگاه رهبری و اثر گذاری و نفوذ بر دیگران قرار میدهد.
۱۱-۲رویکردهای نوین در زمینه ژئوپلیتیک و سیاست جغرافیایی
در جهان نوین امروز ،ژئوپلیتیک بهترازهرزمانی به توصیف تلاش های جدید برای تعیین شکل و وضع جهان پس ازجنگ سرد پرداخته است .موضوعاتی مثل : تلاش های جنبش های اجتماعی، مشکلات محیط زیستی، ملی گرایی، قوم گرایی، مسائل مالی واقتصادی توجه کرده است (عزتی، ۱۳۸۵: ۲۹).لذا در این قسمت از پایان نامه به مفاهیم و مطالبی که مرتبط با رویکردهای جدید درژئوپلیتیک و جغرافیای سیاسی است می پردازیم.
۱-۱۱-۲ ژئو اکونومی
تعریف ژئو اکونومی را می توان: تحلیل استراتژی های اقتصادی بدون در نظر گرفتن سودتجاری، که از طرف دولتهااعمال می شود به منظور اقتصاد ملی یا بخشهای حیاتی آن و به دست آوردن کلیدهای کنترل آن از طریق ساختارسیاسی وخط مشی های مربوط به آن دانست.((www.aftabir.comدر حقیقت ژئواکونومی از ترکیب سه عنصر جغرافیا، قدرت و اقتصاد، شکل گرفته است و به نظر می رسد سیاست جای خود را به اقتصاد داده است اما این موضوع به آن معنا نیست که ژئواکونومی چیزی غیراز ژئوپلیتیک باشد بلکه ژئواکونومی یکی از اندیشه های ژئوپلیتیک در عصر حاضر می باشد.(عزتی،۲۹:۱۳۸۵)
۲-۱۱-۲ژئوکالچر
تحولات شگرف دهه های اخیر در جهان ، یادآور اهمیت مجدد موضوع فرهنگ در روابط میان جوامع و کشورها است. دیر زمانی تصور بر این بود که سیاست به تنهایی می تواند بسیاری از دردهای جامعه بشری را تسکین بخشیده و تشنج ها و نا آرامی های فزاینده زندگی اجتماعی را در عرصه های گوناگون به ثبات و آرامشی مبدل سازد. اما اکنون آشکار گردیده که سیاست به تنهایی و بدون فرهنگ و اقتصاد قادر نیست محیطی شایسته و مطلوب و جهانی عاری از خشونت و درگیری را برای انسان ها فراهم سازد. در واقع سیاست، فرهنگ و اقتصاد همگی اجزا و تار و پود نظام اجتماعی را تشکیل می دهند که پرداختن به هر یک بدون در نظر گرفتن تأثیرات متقابل دیگری نتیجه منطقی در بر نداشته و تنها به درک مجرد و غیر واقعی از جهان منجر می گردد (حیدری ،۹۳:۱۳۸۱).
۳-۱۱-۲ژئو استراتژی
واژه ژئو استراتژی به معنی کاربرد استراتژی ها به وسیله حکومت ها بر پایه ژئوپلیتیک تعریف می شود. ژئو استراتژی مفهومی بسیار مرتبط با ژئوپلیتیک دارد می توانیم واژه ژئواستراتژی را کاربرد ژئوپلیتیک در برنامه ریزی نظامی در بالاترین سطح به منظور استفاده بهینه از منابع دفاع ملی تعریف کنیم .ژئو استراتژی علم کشف روابط حاکم بین استراتژی و محیط جغرافیایی است.(حافظ نیا،۱۳۸۵ :۱۴۸).
مکیندر مناسبات میان جغرافیا و ژئو استراتژی را چنین توضیح می دهد: «هدف یک قدرت جهانی پیش از همه چیز به پایان بردن موفقیت آمیز یک منازعه است و جغرافیا در حل و فصل بسیاری از دشواری های مربوط به تحلیل استراتژیکی، سیاسی و نظامی، همواره به عنوان یک عامل اصلی و اساسی به کار می آید». تا عصر اتم و فضا، شرایط جغرافیایی در اتخاذ استراتژی های مؤثّر یعنی در تعیین اهداف و مسائل و در ارزیابی مخاطرات به منظور دست یازی به یک کنش سیاسی نقش تعیین کننده ای را ایفا کرده است. استراتژی به عنوان یک روش واقعی اندیشه این مکان را پدید می آوردکه بتوان رویداد ها را طبقه بندی و به سلسله مراتبی چند تقسیم کرد و سپس کارآمدترین آنها را برگزید استراتژهای بزرگ از کوروش واسکندر گرفته تا ناپلئون و بیسمارک و انبوه بی شماری دیگرهمواره واقعیت های محیطی را مدّ نظر داشته اند، به طوری که سرتاسر تاریخ بشر حکایت از اعتبار و اهمیت سهم عوامل طبیعی در رویدادهای بزرگ جهانی دارد. به لحاظ استراتژی شرایط آب و هوایی، عامل فاصله، دریاها، کوههاو بیابانها از عوامل عمده تاریخی به شمار می آیند. با این وجود، جغرافیا تنهامرکب از عوامل طبیعی نیست، بلکه انسان ها نیز با واسطه شماره، سنین و رفتارهای جمعیتی خود نقش استراتژیکی مشابهی ایفا می کنند. از این روست که در ژئو استراتژی نه تنها به واقعیت های جمعیتی بلکه همچنین باید به واقعیت های قومی، یعنی به پراکندگی ملّیت های گوناگون در یک سرزمین وبه واقعیت های فرهنگی و مذهبی نیز توجهی در خور مبذول شود(پورفیکوئی، ۱۳۷۴: ۱۰).
۱۲-۲نظریه های جغرافیای سیاسی
۱-۱۲-۲ نظریه فضای حیاتی
نظریه فضای حیاتی توسط فردریک راتزل[۲](۱۹۰۴-۱۸۴۴) ارائه شده است. وی که ملقب به پدر جغرافیای سیاسی است با تأثیر از نظریه تکاملی داروین و نیز دیدگاه داروینیسم اجتماعی هربرت اسپنسر، نظریه فضای حیاتی را ارائه داده است. نگاه او به کشور، مثابه موجود زنده ای است که دارای مراحل زندگی تولد، رشد، بلوغ و مرگ است و از همینرو قوانین رشد فضائی کشورها را ارئه داد. از نظر راتزل برای آنکه یک کشور قادر به ادامه حیات باشد و بتواند به رشد خود ادامه دهد نیازمند انرژی است و راه حل ادامه حیات یک کشور وابسته به میزان انرژی است که از طریق توسعه فضایی و منابع بدست می آورد. راتزل برای رشد کشورها قائل به وجود قوانین هفتگانه بود ومعتقد بود میان وسعت فضائی کشور با تمدن،فرهنگ و قدرت آن ارتباط ارتباط وجود دارد.
۲-۱۲-۲ نظریه قدرت بری(خشکی) یا محور جغرافیایی تاریخ(هارتلند)
تئوری «هارتلند» (سرزمین قلبی) از سوی سر هلفورد مکیندر[۳](۱۹۴۷- ۱۸۶۱) در اوایل قرن بیستم ارائه گردید این نظریه را می توان سرآغاز همه بحث های ژئوپلیتیک قرن بیستم دانست و همچنان جزء معروفترین مدل های جغرافیایی در بحث های سیاسی است (مجتهدزاده،۱۴۵:۱۳۸۶). برای اولین بار در سال ۱۹۰۴م طی مقاله ای تحت عنوان «محور جغرافیایی تاریخ»ایننظریه از سوی مکیندر ارائه گردید. مکیندر معتقد بود در تولید قدرت، اصالت با خشکی است و بهترین منطقه جغرافیایی که توانایی تولید قدرت را داراست منطقه جغرافیایی بین رود ولگا در غرب، سیبری، در شرق، ارتفاعات البرز و هندوکش در جنوب و اقیانوس منجمد شمالی در شمال است که نقش یک دژ را بازی می کند و دارای ناحیه غیر قابل دسترسی از سوی قدرت دریائی است و بر همین اساس تئوری خود را ارائه داد و نام این منطقه را بر اساس این نظریه خشکی بزرگ اوراسیا، هارتلند یا قلب زمین نهاد (عزتی،۱۳۸۰: ۱۲). محورهای نفوذی دریائی فاقد دسترسی و نفوذ به منطقه بوده اند؛ از اینرو به گواه تاریخ (اتوتایل، و روتلج، ۱۳۸۰، ۷۷-۸۷) این منطقه همواره کانون فشاربه مناطق اطراف خود بوده و بیشتر تهاجماتی که در طول تاریخ انفاق افتاده است از سوی سکنه این مناطق به سوی مناطق بیرونی صورت گرفته است.
معروف خود را به شرح زیر ابراز داشت:
«کسی که فرمانروای شرق اروپا باشد فرمانروای هارتلند و ناحیه محور خواهد شد و کسیکه فرمانروای هارتلند(قلب زمین) باشد بر جزیره جهانی فرمان خواهد راند وکسی که فرمانروای جزیره جهانی باشد بر کل جهان فرمان خواهد راند» (حافظ نیا، ۱۳۸۵: ۲۸-۳۰).
۳-۱۲-۲ نظریه ریملند[۴](سرزمین حاشیه)
مبدع تئوری ریملند، نیکولاس جان اسپایکمن[۵](۱۹۴۳-۱۸۹۳) است که محوریت این تئوری تکیه بر سرزمین های حاشیه یا ریملند است. اسپایکمن بر خلاف نظریه مکیندر، که اصالت را به حاشیه داخلی نظریه مکیندر داده و آن را واجد قدرت واقعی می دانست، اصالت قدرت را در تصرف سرزمین های حاشیه می دانست که بین دو قدرت زمینی و دریایی قرار گرفته اند و قابلیت انشاء اثر را بر بر طرفین دارا می باشد. وی معتقد بود که به دلیل قرار گرفتن منطقه ریملند بین دو قدرت زمینی و دریایی؛هم می تواند به شدت از هر دو طرف آسیب پذیر باشد و هم می تواند با اتخاذ یک تدبیر مناسب در رد این آسیب ها گام بردارد. لذا اسپایکمن چنین استدلال می کند برای اینکه بتوان فضای مناسبی جهت مانور قدرت پدید آورد و مرکز ثقل قدرت را در اختیار داشت لازم است تا بر منطقه ریملند تمرکز نمود و از همین روست که در برهه ای از تاریخ و نیز در دوره کنونی، متحدین قدرت های بزرگ غالباٌ از منطقه ریملند انتخاب شده اند. اسپایکمن در این موضوع چنین بیان داشت «هرکس کنترل ریملند را بر عهده داشته باشد بر اوراسیا حکومت می کند و کسی که حاکم اوراسیا باشد سرنوشت جهان را کنترل می کند»(عزتی،۱۳۷۱: ۱۶) اسپایکمن با تدقیق در تاریخ و وقایع تاریخی، حضور دولت های روسیه و انگلستان و رقابت و کشمکش بر سر این مناطق را برآورده از این خواستگاه می خواند و بر همین اساس اعتقاد داشت که سیاست دولت آمریکا باید به سمت این مناطق چرخش داشته باشد و یا حداقل تلاش خود را به کار گیرد تا از کنترل و تصرف این مناطق توسط قدرت های رقیب جلوگیری به عمل آید. (اطاعت،۱۳۸۵: ۲۸).
۴-۱۲-۲ نظریه قدرت دریایی
آلفرد تایر ماهان، دریاسالار امریکایی(۱۹۱۴-۱۸۴۰) مبدع قدرت دریایی و قائل به استراتژی دریایی برای کسب قدرت بود؛ این دیدگاه وی به عنوان خط مشی اساسی ایالات متحده امریکا قرار گرفت و تأثیر به سزایی بر نوع تفکرات دریایی کشورهایی همچون فرانسه، ایتالیا، روسیه، ژاپن (عزتی،۱۳۸۰: ۵۴) گذاشت. آلفرد ماهان به عنوان افسر نیروی دریایی ایالات متحده امریکا با شناخت و آگاهی از فضاهای دریایی و اقیانوسی، برای حوزه های دریایی یک مجموعه ظرفیت های بالقوه و وسیع متصور بود که موجب شکل گیری قدرت دریایی و قدرت جهانی و کنترل و محاصره قدرت بری می شد. لذا به پیشنهاد ماهان برای تبدیل شدن یک کشور به قدرت دریایی، شرایط شش گانه ای لازم است تا بتوان به قدرت دریایی دست یافت.
موقعیت جغرافیایی کشور