گام سوم: برای رسیدن به هدف یک رویکرد بنا کنیم و آن را به مرحله اجرا درآوریم.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ویژگی های گام اول: در این مرحله ۵ تا ۱۰ درصد وقت، صرف برنامه ریزی می شود. به عبارتی در این گام، برنامه ریزی نقش عمده ای ندارد فقط جایگاه و وضعیت کنونی سازمان تعیین می شود و در حقیقت مشخص می گردد که در ابتدای کار کجا هستیم.
ویژگی های گام دوم: برنامه ریزی در این گام نقش مهمی را ایفا می کند و برنامه ریزی ۴۰ تا ۶۰ درصد وقت گروه را به خود اختصاص می دهد. کیفیت تصمیمات این گام بر کامیابی برنامه ریزی استراتژیک تاثیر به سزایی دارد.
ویژگی های گام سوم: در این مرحله نیز ۴۰ تا ۶۰ درصد وقت گروه صرف برنامه ریزی می شود. در خلال این گام گروه استراتژی ها را برای تحقق چشم انداز تدوین می کند. در طول اجرای گام سوم، گروه طراحی تاکتیکی را آغاز می کند که به تحقق طرح استراتژیک کمک خواهد کرد ( بیلو،۱۳۷۶).
به طور کلی برنامه ریزی راهبردی را کوششی نظام یافته برای اجرای استراتژی های اصلی سازمان و به کارگیری آن برای تحقق مقاصد سازمان می دانند. چراکه اهداف سازمان را با توجه به رسالت آن تعیین و از طریق مطالعات محیطی، فرصت ها و تهدیدها، نقاط قوت و ضعف سازمان را شناسایی می کند تا از این طریق هدف های واقع بینانه تری را تدوین نموده و به اجرا درآورد. لذا به کارگیری برنامه ریزی استراتژیک توسط مدیران می تواند در دراز مدت ثمرات مثبتی برای سازمان ها به بار آورد چون برنامه ریزی راهبردی عوامل اساسی خطر آفرین محیطی را تحلیل کرده و راه حل هایی که با احتمال بیشتر برای رسیدن به هدف مناسب تر است ارائه می دهد. به عبارتی، برنامه ریزی راهبردی فرایند تعیین اهداف سازمان و اتخاذ تصمیم درباره طرح های جامع عملیاتی و اجرایی برای تحقق آن ها است (میرزا امینی ۱۳۸۶).
ولی متاسفانه علیرغم اهمیت این نوع برنامه ریزی ، هنوز در بسیاری از سازمان ها تاثیر حیاتی آن در رسیدن به اهداف سازمان به خوبی درک نشده و حتی گاهی مدیران آن را یک امر تجملی و پرهزینه می دانند. به عقیده اندیشمندان برنامه ریزی راهبردی بیانگر قدرت خلاقیت مدیران و ساختن آینده است و مدیران از طریق آن به آینده سازی می پردازند.
در این میان نگرش و درک مدیران در خصوص برنامه راهبردی تنها عامل تعیین کننده نیست و اجرای اثربخش هر برنامه راهبردی، همراهی سایر بخش ها و توسعه منابع انسانی را می طلبد که خود به عنوان یک تحول در بهبود و توسعه سازمان قلمداد می شود ( Greenly، ۲۰۰۴ ).
انواع برنامه ریزی به لحاظ رویکرد زمانی
معمولا برنامه ریزی به لحاظ رویکرد زمانی به چهار گرایش تقسیم می شود:
-
- گرایش واکنشی (ارتجاعی) Reactive p : گرایش مسلط برنامه ریزان به گذشته است و برنامه ریزی پس از وقوع مساله انجام می شود.
-
- گرایش بی کنشی ( غیر فعال ) Inactivism : گروهی که در برنامه ریزی به زمان حال توجه دارند و سعی آن ها در حفظ شرایط موجود می باشد.
-
- گرایش پیش کنشی ( فعال) preactivism: برنامه ریزانی که رویکرد آینده نگر دارند و از تکنولوژی برای سرعت بخشیدن به تغییر استفاده می کنند.
-
- گرایش اندر کنشی یا فرا کنشی ( تعاملی) proactivism : گروهی که به گذشته، حال و آینده برای آینده سازمان توجه دارند. این برنامه ریزی پویا بوده و هر سه بازه زمانی را به عنوان بخش هایی مجزا ولیکن قابل تفکیک می شناسد که باید برای آن برنامه ریزی کرد ( آصف زاده، ۱۳۸۷).
انواع برنامه ریزی به لحاظ هدف
اهداف برنامه ریزی به ۳ دسته تقسیم می شوند
-
- هدف های کوتاه مدت: که در دوره برنامه ریزی می توان انتظار دستیابی به آن ها را داشت، معمولا تا یک سال در نظر گرفته می شوند.
-
- هدف های میان مدت: انتظار می رود که پس از برنامه ریزی حاصل شوند و معمولا یک تا پنج سال را در بر می گیرند.
-
- هدف های بلند مدت: در دوره های زمانی بیش از پنج سال حاصل می شوند.
برنامه ریزی باید صراحتا هر سه مقصد پیش گفته را در بر گیرد. در حقیقت استفاده از هر یک از این مقصدهاست که تعیین می کند برنامه ریزی عملیاتی، تاکتیکی ، استراتژیک و یا هنجاری است.)همان منبع)
وجوه تمایز برنامه ریزی راهبردی و برنامه ریزی بلند مدت
-
- با انکه هر دو برنامه ریزی بر سازمان و آنچه سازمان برای بهبود عملکرد خود باید انجام دهد تاکید دارند، ولی برنامه ریزی استراتژیک بیشتر بر تشخیص و رفع مسائل مورد اختلاف نظ دارد. در حالیکه برنامه ریزی بلند مدت بیشنتر بر مشخص کردن اهداف و مقاصد و تبدیل آنها به بودجه و برنامه های کاری جاری نظر دارد.
-
- برنامه رزی استراتژیک در مقایسه با برنامه ریزی بلند مدت، به ارزیابی محیط داخلی و خارجی سازمان به مراتب بیشتر تاکید می کند.
-
- برنامه ریزان استراتژیک بیش از برنامه ریزان بلند مدت احتمال دارد خواستار شکل ایده آلی سازمان یا خواستار چشم انداز موفقیت باشند و بپرسند که چگونه می توان به آن دست یافت.
-
- برنامه ریزی استراتژیک خیلی بیشتر از برنامه ریزی بلند مدت جهت گیری علمی و اقدامی دارد . در واقع دو تفاوت عمده بین برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی بلند مدت وجود دارد. اول اینکه در برنامه ریزی بلند مدت، فرض بر این است که آینده مطمئن و ثابت می باشد در حالیکه در برنامه ریزی استراتژیک آینده نا مطمئن و متغیر فرض می شود و دوم آنکه برنامه استراتژیک یک برنامه ۵-۳ ساله می باشد در حالیکه برنامه بلندمدت برای ۱۰ سال تهیه می شود . برنامه ریزی بلند مدت معمولا بر تایین اهداف و مقاصد برای بیش از چندین سال تاکید دارد. با این فرض که اطلاعات موجود در مورد آینده به اندازه کافی قابل اعتماد هستند ولی در برنامه ریزی استراتژیک فرض بر این است که محیط دائما در حال تغییر است و سازمان باید پاسخگوی تغییرات محیطی باشد (برایسون، ۱۳۷۲).
وجوه تمایز برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی جامع
-
- برنامه ریزی استراتژیک نوعا بر سازمان تاکید دارد. حال آنکه محور تاکیدی برنامه ریزی جامع، جامعه می باشد ولی حتی زمانی که برنامه ریزی استراتژیک برای کل یک جامعه به اجرا درآید. بین این دو نوع برنامه ریزی و برنامه ریزی جامع متداول (یا برنامه ریزی بلند مدت یا اصلی) اختلاف بارزی وجود دارد. کافمن[۱] و جیکونر چنین استدلال می کند که برنامه ریزی استراتژیک برای جامعه در مقایسه با برنامه ریزی جامع دارای جهت گیری عملی و مشارکتی بوده و تاکید بیشتری بر نیاز به درک نقاط قوت و ضعف و همچنین تهدیدها و فرصت هایی که جامعه با آن مواجه است داشته و بالاخره توجه بیشتری بر رفتار قابت آمیز بین جوامع مبذول می دارد.
-
- طرح های جامع اغلب برای رفع ضرورت های قانونی مرتبط با بهره گرفتن از اراضی و مدیریت رشد تهیه می شوند و عمدتا باید براساس فراگردهای قانونی، با محتوای قانونی تنظیم شوند. طرح های جامع را می توان به عنوان ابزاری قانونی که در اثربخشی برنامه ریزی اجتماعی تاثیر بسزایی دارد قلمداد کرد. ماهیت الزام آور خط مشی های وضع شده و وسایل اجرایی ناشی از آن (نظیر بودجه های سرمایه ای و قوانین منطقه ای) به نحوی است که به نظر رایدر مستلزم بذل توجه کارگزاران دولتی و ایفای نقش برنامه به عنوان تعهدی نسبت به تصمیم های از پیش گرفته شده است. از سوی دیگر تغییر ناپذیری متعارف طرح های جتمع می تواند با فراگرد سیاسی در تضاد باشد. بنابراین طرح های استراتژیک با وجود آن که به ندرت توقف قانونی دارد، اغلب می توانند بین خط مشی های خشک و بدون انعطاف قانونی و تصمیم ها و اقدام های عملی ارتباط برقرار سازند.
-
- با آنکه برنامه ریزی جامع برای جامعه، اغلب دارای چشم انداز روشنی است که عبارت است از توصیف آرمانی وضع مکانی آینده، بین این چشم انداز با آنکه برنامه ریزی استراتژیک را هدایت می کند اختلاف چشم گیری وجود دارد. چشم اندازهایی که برنامه ریزی استراتژیک معمولا در برگیرنده بازیگران (نوعا و نه الزاما سازمان ها)، اقدامات و مواضع یا کانون های اقدام ها هستند. چشم اندازهایی که برنامه ریزی جامع را هدایت می کنند نوعا شامل اقدام ها و مکان ها هستند اما باز یگران را کنار می گذارند و از این رو به چشم اندازهای نامربوط مبدل می شوند (برایسون، ۱۳۷۲، ص۸-۷).
وجوه تمایز برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی عملیاتی
تفاوت های بین برنامه ریزی استراتژیک (STRATEGIC PLANNING) و برنامه ریزی تاکتیکی (TACTICAL PLANNING) بیان شود. اگر چه میان برنامه ریزی تاکتیکی و استراتژیکی تفاوت گذاشته می شود، اما این تفاوت دارای مرزهای روشن نیست، زیرا آنچه که برای یک فرد تصمیم تاکتیکی است برای فرد دیگر ممکن است تصمیم استراتژیک باشد. به طوری که تفاوت یا تشخیص بین آنها یک امر نسبی است نه مطلق.
با وجود این، بعضی از تفاوتها را به شرح زیر می توان برشمرد:
برنامه ریزی تاکتیکی اصولاً در سطوح میانی و پایه سازمان انجام می گیرد در حالی که برنامه ریزی استراتژیک در سطوح عالی شکل می گیرد.
در برنامه ریزی تاکتیکی بیشتر بر منافع فعلی سازمان تاکید می شود، در حالی که در برنامه ریزی استراتژیک به منافع آتی توجه می شود. به عبارتی دید برنامه ریزی تاکتیکی کوتاه مدت و دید برنامه ریزی استراتژیک بلندمدت است.
در برنامه ریزی تاکتیکی روش های کار غالبا تجزیه شده و متکی به دستاوردهای گذشته است در حالی که در برنامه ریزی جامع روش های نو و تجربه نشده نیز پا به عرصه می نهند.
برنامه ریزی تاکتیکی نسبت به برنامه ریزی استراتژیکی مخاطره کمتری دارد.
تاکید برنامه ریزی تاکتیکی بر کارایی است در حالی که برنامه ریزی استراتژیک به اثر بخشی نظر دارد (ایران نژاد پاریزی، ساسان گهر، ۱۳۷۳).
نگاهی به دستاوردهای چشمگیر جوامع طی ادوار مختف، بررسی اولیه شرایط بازارهای بهداشتی – درمانی و نوسان محیط های داخلی و خارجی حاکم بر نظام سلامت حاکی از آن است که این نظام نیز مانند دیگر سازمان ها برای تداوم وحفظ بقای خود نیازمند به کار گیری برنامه راهبردی می باشد. برنامه ریزی راهبردی در سال ۱۹۷۰ جهت طراحی ساختار جدید و توسعه خدمات مراقبت سلامت در پاسخ به رشد جمعیت وارد صنعت مراقبت سلامت شد و به تدریج با رشد تقاضاهای فزاینده در محیط های رقابتی به عنوان یک ضرورت مطرح گردید. امروزه تمامی سازمان های نظام سلامت برنامه راهبردی را به عنوان یک ابزار ارزشمند برای ارزیابی راه حل های جاشین و جهت گیری به سوی آینده به کار می گیرند. بنابراین مدیران سازمان ها در همه سطوح به درک فرایند برنامه ریزی راهبردی ، اهداف، مزایا ،چالش ها و فاکتورهای کلیدی موفقیت آن نیاز دارند (آصف زاده، ۱۳۸۸). چراکه توانایی های مدیران عالی سازمان و افرادی که مستقیما درگیر برنامه راهبردی هستند نقش بسیار مهمی در تدوین و اجرای اثربخش یک برنامه کامل خواهد داشت. در واقع مدیران سطوح مختلف سازمان، طرف نظر از سطح مدیریتی خود به نوعی تصمیم گیرنده هستند و برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری وکنترل می کنند ولی با توجه به نظام حرکت مدیر در هرم مدیریت مدت زمانی که برای هر یک از این وظایف صرف می کنند الزاما ثابت نیست و در عین حال در هر سطح مهارت های خاصی نیاز دارند.. البته برخی صاحب نظران معتقدند به طور کلی مدیران ده نقش متفاوت دارند که این نقش ها در ۴ گروه کلی طبقه بندی می شوند:
-
- نقش ارتباطی
-
- نقش اطلاعاتی
-
- نقش تصمیم گیری
-
- نقش تغییر (ایران نژاد پاریزی، ساسان گهر ۱۳۷۳)
با توجه به سرعت بالای تغییر و تقاضاهای فزاینده افراد، سلسله مراتب سنتی سازمان ها کم رنگ تر شده و ساختارهای جدید سازمانی مانند ساختارهای ماتریسی و شبکه ای گسترش یافته اند و رویکرد های شایستگی محور در مدیریت منابع انسانی مطرح شده اند که برنامه راهبردی پاسخگوی آن ها خواهد بود.