۲-۲-۲ معنویات نقش مهمی در شادکامی دارند.
امور معنوی و پیوندهای قلبی انسان با آن ها بسیار مؤثر هستند. این پیوند ها علاوه بر کمک به انسان در جهت داشتن نگرشی مثبت به زندگی به او کمک میکنند در شرایط سخت و منفی و آزار دهنده نیز تسلط بیشتری روی مسائل داشته باشند. انسان بدون معنویات و ارتباطش با این منابع بیتکیهگاه است ( آهی، ۱۳۸۷).
۲-۲-۳ مذهب و شادکامی:
مذهب آثار مثبتی بر سلامت ذهنی خصوصاً بر سلامت وجودی دارد اما بر شادکامی کلی بهداشت جسم و روان نیز تاثیر دارد فعالیت های مذهبی هیجانات مثبت و قوی ایجاد میکند مناسب و مناسک مذهبی نیز احساسات جامعه پسند تولید میکند و با حضور دیگران احساس وحدت ایجاد می شود(انارکی و همکاران ، ۱۳۸۲).
از آنجا که فرد با ایمان دارای ارتباطات و اعتقادات معنوی است کمتر احساس رها شدگی پوچی و تنهایی میکند .مایرز (۲۰۰۰)معتقد است ایمان مذهبی تاثیر زیادی بر میزان شادمانی دارد. ایمان مورد نظر مایرز ایمانی است که حمایت اجتماعی هدفمندی احساس پذیرفته شدن و امیدواری را برای فرد به ارمغان می آورد(میر شاه جعفری ، ۱۳۸۲).
سه راه عمده که از طریق آن مذهب میتواند موجب ارتقای سلامت و شادکامی شود عبارتند از :
– رابطه با خدا:”پولنر (۱۹۸۹)دریافت که گزارش نزدیکی با خداوند همبستگی معادل ۴۰/۰با شادمانی و رضایت از زندگی دارد. پولما و پندلتون (۱۹۹۱)دریافتند که تجربه اوج و تجربه بهترین پیشبینی کننده های سلامتی و خصوصاً سلامت وجودی هستند تاثیر مذهبی بودن بر سلامت ذهنی برای سیاه پوستان امریکایی بیشتر از سفید پوستان گزارش شده است (انارکی و همکاران ، ۱۳۸۲).
– تاثیر در مکان های مذهبی (مساجد کلیساو….) و یتر و همکاران (۱۹۸۵)در فرا تحلیلی مربوط به ۵۶ زمینه یابی در آمریکا دریافتند که حضوردر کلیسا قویترین رابطه را با شادی و سلامتی داشته است. این تاثیر برای سالخوردگان در بالاترین حد بوده است (انارکی و همکاران ، ۱۳۸۲).
– باورها:سومین راهی که از طریق آن مذهب ممکن است سلامتی را متاثر سازد از طریق باورها است الیسون (۱۹۹۱)دریافت که داشتن باورهای استوار که گاهی قطعیت وجودی نامیده می شود با رضایت از زندگی مستقل از حضور در مکان های مذهبی و دعاهای خصوصی همبستکی دارد (الیسون ، ۱۹۹۱).
قطعیت باورها نافذ است وموجب سلامت وجودی می شود اعتقاد به زندگی پس از مرگ نیز مفید است بخصوص در مورد کسانی که سالخورده و بیمارند و در معرض خطر جنگ قرار دارند.
از نظر گریلی (۱۹۷۵)فعالیت های مذهبی دارای کارکردهایی هستند که نهایتاً موجب افزایش شادمانی فردی میگردد (میر شاه جعفری ،۱۳۸۲)
هلیز وآرچل (۱۹۹۸)در بیان این کارکردها به مواردی از جمله احساس اتصال با معبودی بسیار قدرتمند و مقدس ، عشق ،برابری واحساس در جمع بودن اشاره میکنند. همچنین در مذاهب به این ایماژها و عناصر یاد شده موجب فزایش شادمانی آن ها میگردد . در زمینه تأثیر ایمان و فعالیتهای مذهبی بر میزان شادمانی افراد تحقیقات متعددی شده است (انارکی و همکاران،۱۳۸۲).
های (۱۹۸۲) در تحقیق خود گزارش کردهاست که ۶۱ درصد کسانی که در مراسم مذهبی شرکت میکنند احساس آرامش و شادمانی میکنند (انارکی و همکاران ،۱۳۸۲).
در پژوهش دیگری که توسط هالمان ودمور (۱۹۸۷)انجام شد، این نتیجه به دست آمده که فعالیت های مذهبی از جمله حضور در کلیسا بر شادمانی افراد می افزاید. آن ها در توجیه علت این امر به حمایت اجتماعی که حاصل شرکت در فعالیت های دسته جمعی است اشاره میکند (امانیان، ۱۳۸۸).
کالدور (۱۹۹۴) معتقد است که افراد مذهبینزدیکترین دوستان خدود را از میان افراد مذهبی انتخاب میکنند و علاوه بر داشتن احساس نزدیکی به خداوند ، نسبت به مردم دید مثبتی دارند که همه عوامل بر شادمانی آن ها می افزاید (انارکی و همکاران ،۱۳۸۲).
۲-۲-۴ عوامل مؤثر در شادکامی
یافته ها نشان میدهد که مردم شادمان خودشان آن را فراهم کردهاند و شادکامی امری تصادفی و یا ژنتیک و یا غیر انتخابی نیست. شاید به نظر برسد مردم شاد بهترین چیزها را در زندگی دارند ولی حقیقت این است که آن ها از آنچه دارند بیشترین بهره و لذت را میبرند. مطالعه روی افراد شاد و دانستن اصول و روش زندگی آن ها، به دیگران کمک میکند که با پیروی از آن اصول به زندگی شادمانه تری دست یابند.(اکبر زاده،۱۳۸۳).
۲-۲-۵ شادکامی در پژوهش ها:
یکی از پرسشهای اساسی درباره شادکامی این است که آیا شادکامی حالتی است که به رویدادها و موقعیتهای زندگی مربوط میشود یا به شخصیت فرد ارتباط دارد و یا اینکه نتیجه تعامل میان این دو است؟ بیشتر بررسیها نشان میدهند که شادکامی یک ویژگی شخصیتی است. بررسیهای شخصیتی در مورد شادکامی نشان میدهد که افراد شاد و ناشاد، نیمرخهای شخصیتی متمایز دارند. در فرهنگهای غربی، افراد شاد برونگرا و خوشبین هستند و از عزت نفس بالا و کنترل درونی برخوردارند. در مقابل، افراد ناشاد به سطوح بالایی از روانرنجوری گرایش دارند. همبستگی برونگرایی با شادکامی یا عاطفی بودن مثبت حدود ۷۰/۰ است اما همبستگی روانرنجورگرایی با عاطفی بودن منفی بیش از ۹/۰ است. در پژوهشی که توسط مرادی، جعفری و عابدی در مورد «شادمانی و شخصیت» انجام شد، به ارتباط معنادار شادکامی با ابعاد شناختی، اجتماعی، هیجانی و جسمانی شخصیت اشاره شده است. در این پژوهش، کنترل درونی، خوشبینی و تفکر مثبت، هدفمندی، خلاقیت، ثبات هیجانی، عزت نفس، خودکارآمدی، برونگرایی، نوعدوستی، توافق اجتماعی، وظیفهشناسی، روابط مثبت با دیگران و سلامت سیستم ایمنی بدن به مثابه مؤلفههای شخصیتی مؤثر در شادکامی یاد شده است. این پژوهشگران بر این باورند که بین شادکامی و مؤلفههای یاد شده، رابطه علّی و دوسویه برقرار است. برخی از پژوهشگران نیز شادکامی را متغیری شخصیتی میدانند که پایهای زیستشناختی دارد. هیجان مثبت، رضایت از زندگی، نبود هیجانهای منفی، روابط مثبت با دیگران، هدفمند بودن زندگی، رشد شخصیتی، دوست داشتن دیگران و طبیعت نیز شروط لازم برای رسیدن به شادکامی هستند. لوبومیرسکی و همکاران الگوی یکپارچهای از شادکامی ارائه و عوامل شادکامی را از سه جنبه بررسی کردهاند: عوامل ژنتیکی (نقطه تنظیم)، شرایط محیطی و صفات شخصیتی (فعالیت ارادی). بر اساس این پژوهش، عوامل ژنتیکی ۵۰% ، صفات شخصیتی ۴۰% و عوامل محیطی ۱۰% واریانس شادکامی را پیشبینی میکنند. لوبومیرسکی و همکاران معتقدند عوامل ژنتیکی، در طول زمان ثابت و پایدار، و در برابر نفوذ و کنترل مقاومند و تغییر در صفات شخصیتی به مراتب بیشتر از عوامل محیطی ظرفیت شادکامی را افزایش میدهد. به نظر میرسد، گستردهترین پژوهش در زمینه شادکامی روانشناختی را آرگیل (۲۰۰۱) انجام داده است. وی حاصل پژوهشهایش را در کتابی با عنوان روانشناسی شادی گزارش کردهاست ( آذربایجانی و علی محمدی، ۱۳۸۸).