۲-۲-۱-۱- محدودیت در تأمین مالی
موجودیهای نقدی همواره درصد قابل توجهی از داراییهای شرکتها را به خود اختصاص داده اند. وجه نقد از این حیث دارای اهمیت است که به شرکت اجازه میدهد تا فرصتهایی را جستجو کند که ارزش سهام را افزایش دهد. معمولاً مدیران به دنبال سطحی از موجودیهای نقدی هستند که با توجه به مزایا و معایب نگهداری موجودیهای نقدی حالت بهینه داشته باشد. وجه نقد باید در سطحی نگهداری شود که بین هزینه نگهداری وجه نقد و هزینه ناکافی بودن وجه نقد تعادل برقرار شود. به عبارت دیگر، شرکتها در جستجوی آن سطح بهینه از نقدینگی هستند که به دلیل کمبود نقدینگی، ضررهای عمده به شرکت وارد نیاید و از طرفی، با نگهداری وجه نقد اضافی، فرصتها از دست نرود و این مورد، همان سطح نقدینگی هدف در شرکتها است که البته با توجه به ویژگیهای گوناگون شرکتها و دوره های زمانی مختلف، متفاوت است (بادآورنهندی و درخور، ۱۳۹۲). هرگاه مدیران به فرصتی جهت سرمایهگذاری در پروژههای باارزش فعلی خالص مثبت دست یابند، باید قادر به تأمین مالی آن باشند. هوبارد[۳۷] (۱۹۹۸) بیان نموده است که بخش عمدهای از ادبیات موجود در حوزه مالی بیانگر این مطلب است که محدودیت تأمین مالی، توانایی مدیران را برای تأمین مالی محدود می سازد. بنابرین میتوان استنباط نمود، شرکتهایی که دچار محدودیت در تأمین منابع مالی هستند، به دلیل هزینه زیاد تأمین مالی از قبول و انجام پروژههای باارزش فعلی خالص مثبت صرفنظر نمایند که این اقدام منجر به کمسرمایهگذاری می شود (وردی[۳۸]، ۲۰۰۶).
در مورد اینکه چگونه محدودیت تأمین مالی بر تصمیمات خارجی شرکت تأثیر میگذارد، دو نظریه نقش مرکزی را ایفا میکند. نظریه اول، شرکتی که از طریق بدهی تأمین مالی انجام داده است، یک انگیزه برای کم کردن خطر ورشکستگی توسط محدود کردن میزان استقراض خود دارد، ازاینرو خیلی با احتیاط در بازار خارجی عمل می کند. نظریه دوم این است که وام، انگیزه شرکت را برای سرمایهگذاری تغییر می دهد، زیرا شرکت مدعی باقیمانده سود است. متعاقباً هزینه های ورشکستگی نیز یک انگیزه برای اتخاذ استراتژی فراهم می سازد که نقدینگی را افزایش و ازاینرو خطر ورشکستگی را کاهش می دهد. برخی از این تأثیرات مورد انتظار منجر به رفتارهای پرتکاپو در بازار خارجی از طریق افزایش تولید یا کاهش قیمت می شود. قرارداد بدهی بر سطح تولید و در نتیجه توزیع درآمد شرکت تأثیر می گذارد. یک قرارداد بهینه باید از اینکه شرکت سطح تولید را درست انتخاب می کند اطمینان ایجاد کند و انگیزهای برای بازپرداخت باشد. این اهداف ممکن است متضاد باشند و بنابرین در طراحی قرارداد بهینه نمیتوان بازار خارجی را که انگیزه ایجاد قرارداد است مدنظر قرار نداد . این امر موجب می شود از طریق محدودیت در تأمین مالی، تولید شرکت محدود شود، هرچند باهدف شرکت که افزایش ثروت سهامداران است مغایرت دارد (پاول[۳۹] و ریث[۴۰]، ۲۰۰۴).
۲-۲-۱-۱-۱- تعریف محدودیت در تأمین مالی
برای تقسیمبندی شرکتها از نظر محدودیتهای تأمین مالی، باید محدودیتهای مالی را تعریف کرد. کاملترین و صریحترین تعریف در این مورد این است که شرکتهایی دچار محدودیت در تأمین مالی هستند که بین مصارف داخلی و مصارف خارجی وجوه تخصیص دادهشده با یک شکاف روبهرو باشند (فازری[۴۱] و هابرد[۴۲]، ۱۹۸۸). بنابرین با بهره گرفتن از این تعریف، تمام شرکتها را میتوان به عنوان شرکتهای با محدودیت مالی تلقی کرد، اما سطوح محدودیتهای مالی متفاوت است (کنعانی امیری، ۱۳۸۶).
۲-۲-۱-۱-۲- تشریح محدودیت در تأمین مالی
در دهههای اخیر شاهد تغییر و تحولات بنیادی در شرایط اقتصادی و روابط تجاری بین شرکتها بودهایم. آثار این تغییرات بسیاری از کشورهای جهان را، صرفنظر از وضعیت سیاسی و سطح توسعه اقتصادی آنها، فراگرفته است. مطالعات بسیاری در خصوص رابطه بین کاستیهای بازار سرمایه و رفتار سرمایه گذاری شرکتها در بازارهای در حال ظهور انجامشده است (اسچیانتارلی[۴۳]، ۱۹۹۶). اصطکاک مالی یکی از موانع جدی برای تخصیص کارآمد اعتبارات در زمینه سرمایهگذاری شرکتها و در نتیجه رشد اقتصادی است (کینگ[۴۴] و لوین[۴۵]، ۱۹۹۷). بسیاری از پژوهشها نشان می دهند که ارتباطات سیاسی مزایای قابل توجهی در خصوص تأمین منابع مالی برای گسترش فعالیتها ایجاد می کند. برای نمونه فاسیو[۴۶] و همکاران (۲۰۰۶)، بیان میکنند که شرکتهایی که از لحاظ ارتباطات سیاسی نسبت به سایر شرکتها برتری دارند، در تأمین منابع مالی دچار مشکلات کمتری میشوند.
همانطور که بیان شد، شرکتهایی دچار محدودیت در تأمین مالی هستند که بین مصارف داخلی و مصارف خارجی وجوه تخصیص دادهشده با یک شکاف روبهرو باشند. شرکتهایی را دارای محدودیت تأمین مالی مینامند که دارای دسترسی پایین و پرهزینه به منابع مالی خارجی باشند. از دلایل عمده وجود اختلاف بین هزینه تأمین مالی داخلی و خارجی میتوان به نبود تقارن اطلاعاتی و مشکلات نمایندگی اشاره کرد (اوزکان[۴۷] ، ۲۰۰۴).
سهامداران با توجه به مسئولیت محدودشان، ترجیح می دهند تا در پروژههای دارای ریسک بیشتر سرمایهگذاری کنند. این رغبت به خاطر آن است که از یکسو پروژههای پر ریسک، منافع بیشتری را برای آنها فراهم می سازد و از سوی دیگر، حتی در صورتی که زیان بزرگی روی دهد، این زیان متوجه اعتباردهندگان می شود (جنسن[۴۸] و مکلینگ[۴۹]، ۱۹۷۶). در این شرایط پدیده جابهجایی داراییها[۵۰] از اعتباردهندگان به سهامداران به وجود می آید. زمانی که عدم تقارن اطلاعاتی پس قراردادی[۵۱] وجود دارد و عدم تحقق کل شرایط قرارداد محتمل است، چنین عدم تقارن اطلاعاتی میتواند موجب هزینههایی برای سهامداران شود. زیرا اعتباردهندگان نرخ سود تضمینشده خود را با توجه به احتمال جابهجایی داراییها بین سهامداران و اعتباردهندگان در نظر می گیرند که خود یکی از مکانیسمهایی است که منتهی به کمسرمایهگذاری خواهد شد (پیندادو[۵۲] و دیلاتوره[۵۳]، ۲۰۰۹). این در شرایطی است که اعتباردهندگان سعی خواهند نمود تا از سرمایهگذاری غیر بهینه، با مکانیسمهای شرایط قراردادی، کاهش دوره وام و نظارت بیشتر و کنترل جلوگیری نمایند.
۲-۲-۱-۱-۳- شرکتهای دچار محدودیت در تأمین مالی
برای تمیز شرکتهای محدود در تأمین مالی، از شاخص محدودیت در تأمین مالی KZ استفاده شده است. دنگمی[۵۴] (۲۰۰۶) با بسط مطالعه کاپلن[۵۵] و زینگالاس[۵۶] (۱۹۹۷) بر روی معیارهای شرکت دارای محدودیت در تأمین مالی، شاخصی را ارائه نموده اند که بر اساس آن میتوان شرکتهایی که در تأمین مالی محدودیت دارند را شناسایی نمود. بر اساس این شاخص، شرکتهایی را که دارای بیشترین مقدار حاصل از این شاخص باشند، دارای بیشترین محدودیت در تأمین مالی ارزیابی می شوند. نمونه ای از شاخص KZ که در تحقیق آلامیدا و همکاران (۲۰۰۴)، به کار گرفتهشده، در فصل سوم ارائه گردیده است.