«چرا عاقـلان را نصیحت کنیـم
بیاییـد از عشـق صحبـت کنیـم
تمـام عبـادات ما عـادت اسـت
به بی عادتی کاش عادت کنیـم
چه اشکال دارد پس از هر نمـاز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟
بـه هنـگـام نیّـت بـرای نمــاز
بـه آلالــه ها قصـد قربت کنیم
چه اشکـال دارد در هـر قنـوت
دمی بشنو از نی حکایت کنیـم؟
چـه اشـکـال دارد در آیینـه هـا
جمــال خــدا را زیارت کنیـم
مگر موج دریا ز دریا جداسـت
چرا بر «یکی» حکم «کثـرت» کنیـم؟
پــراکنــدگی حاصـل کثـرت اسـت
بـیـاییـد تـمـریـن وحـدت کنیـــم
«وجود» تو چون عین «ماهیت» است
چـرا باز بحـث «اصـالــت» کنیــم؟
اگـر عشـق خود علـت اصـلی است
چرا بحث «معلـول» و «علـت» کنیم؟»
(همان: ۶۳ و ۶۴)
شاعر ظاهر انجام عبادات را تنها از روی عادت میداند نه از عشق و عادت به بیعادتی را سرفصل مناسبی برای عبادات دانسته و عبادت دو رکعتی گل و قصد قربت آلالهها را که مظاهری از جلوههای حق تعالی هستند برخاسته از عشقی عمیق به خدا بیان کرده است. او بر این عقیده است که مشاهدهی جمال و جلال حق که مثل موج دریا که از دریا جدا نیست، جزء صفات الهی و ذات لایزال اوست و جداییناپذیر است همان گونه که وجود و ماهیّت یکی است. بدینترتیب، وقتی خدا خود علت العلل و عشق حقیقی است دیگر نیازی به بحث معلول و علت نیست.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴-۸-۲ نیایش
امینپور در نیایش با خدا برای دل بیجانش معجزهای را انتظار میکشد که با یک دم اعجاز آفرین خدا زنده شود و جان بگیرد:
« خدایا یک نفس آواز! آواز!
دلم را زنده کن! اعجاز! اعجاز!
بیـا بـال و پـر مـا را بیـامــوز
به قدر یک قفس پرواز! پرواز!»
(همان: ۹۰)
تمنّای شاعر یک نفس راز و نیاز با خداست، او شوق پرواز دارد و از خدا راه و رسم پریدن و به اوج رسیدن را طلب میکند، حتی اگر به قدر فضای یک قفس باشد.
امینپور تنها غم عشق خدا را دلنشین میداند و در نیایش خود با حق، این چنین او را خطاب قرار میدهد:
« الهـی بـه زیبـایی سـادگی!
بــه والایـی اوج افتـادگــی!
رهایم مکن جز به بند غمت،
اسیرم مکـن جز به آزادگـی.»
(همان: ۱۷۶)
شاعر خدا را به قشنگی ساده بودن و به عظمت فروتنی که آدمی را به اوج میبرد قسم میدهد که او را لحظهای به حال خود رها نکند، از سوی دیگر شاعر اسارت در پیشگاه حق را عین آزادگی میپندارد.
در واقع راز و نیاز امینپور به درگاه حق عاری از تکلّف، تصنّع و ریا است و کلامش آمیخته به معرفت است؛ معرفتی که به زبان امروز بیان شده است. (حسینی، ۱۳۹۱: ۱۰۸)
۴-۸-۳ دعا
امینپور معتقد است که هر یک از عناصر طبیعت، به طریقی به دعا با خالق یکتا میپردازند:
« چشمه ها در زمزمـه
رود ها در شست و شو
مــوج هـا در همهمـه
جوی ها در جستوجو
بــاغ در حــال قیـــام
کــوه در حـال رکـوع
آفتـــاب و مــاهتـاب
در غـروب و در طلوع
سنگ، پیشانی به خاک
ابــر، سـر بـر آسمـان
مـثــل گنبـد خم شده