این کار نشان میدادند زیرا با متون اخبار و صریح الفاظِ روایات خو گرفته بودند و حتّی حاضر نبودند لفظی تغییر کند، کار جمود به آن جا کشیده شده بود که اگر لفظی بهجای لفظ دیگر قرار میگرفت، در شگفت میشدند و فهمشان از درک آن معنی کوتاهی میکرد.» شهید مطهری با اشاره به حریّت شیخ طوسی مینویسد: سراسر وجود شیخ طوسی از ایمان اسلامی و شور اسلامی و علاقه به خدمت به اسلام موج میزند، او یک دلباخته سراز پا نشاخته است ولی این شور ایمان ودلباختگی هرگز او را به سوی جمود و تقشر سوق نداده است، او با جامدان و قشریان نبرد کرده است… در این فضای خشک اندیشه و زندانی شدن روح آزاد، آزاداندیشی شیخ طوسی زمینهی مناسبی برای ترویج تعالیم بلند اسلامی ایجاد کرده بود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۷ – توجّه به عقل
در حالی که در اغلب دورههای تاریخی بین اهل حدیث و ظاهر گرایان با عقل گرایان در مکاتب و مشربهای فکری – عقیدتی اهل سنّت، اختلاف شدید وجود داشت، در بین شیعیان اثناعشری با وجود چنین گرایشهایی، درگیری و نزاع به وجود نمیآمد چرا که برای آنها عقل و نقل هر دو بهعنوان منابع شناخت، مطرح بود و توجه به عقل به معنای رها کردن نقل و گرایش به نقل به معنای بیتوجهی به عقل نبود و این یکی از امتیازات مکتب عقیدتی شیعه به حساب میآید. با وجود چنین برداشت حاکمی از عقل و نقل به عنوان منابع شناختی در مکتب شیعه، باز هم برخی از دانشمندان طراز اول این مکتب به سمت نقل و برخی نیز به سمت عقل گرایش بیشتری پیدا کردند.
این گرایش به سمت نقل و دور شدن از عقل، گذشته از محدود کردن فضای ذهنی برای صدور احکام فقهی و احتجاجات کلامی، نوعی تعصب غیر منطقی در مواجهه با دیگر مذاهب اسلامی ایجاد میکرد. از این رو با قاطعیت میتوان گفت اغلب کسانی که در گذشته مخالف طرح وحدت بین شیعه و سنی بودند و امروز هم با تمام وجود، «تقریب بین مذاهب اسلامی» را غیرممکن میدانند در طبقه ظاهرگرایان یا اهل حدیث یا نقلگرایان دو طرف عمده شیعه و سنی میگنجند.
شیخ طوسی نظر را واجب میداند و مرادش از نظرهمان فکر است و تفکر هم خاص عقلاست. بنابراین تقلید کوکورانه صحیح نیست و هر کسی آزاد است بلکه لازم است که اظهار نظر کند و تفکر و تعقل نماید زیرا خداوند در مقام مذمت از کفار و مشرکین میفرماید: وقتی حضرت ابراهیم قومش را به عقل و فکر تحریص میکند آنها با به کار انداختن این موهبت الهی استنکاف کرده و میگویند انا وجدنا آباءنا علیهذا…
شیخ طوسی از جمله علمای بزرگی است که گرایش او به سمت عقل با وجود مشرب فکری و سیعش، قویتر از توجه او به نقل است و این از ویژگیهای بارز شخصیتی این عالم فرزانهی شیعه به شمار میرود. در گرایش عقلانی شیخ طوسی همین نکته بس که وقتی جریان عقلگرایی شیعه پس از شیخ مفید به سیّد مرتضی معروف به علم الهدی، سرایت کرد، شیخ طوسی از جمله شاگردان سید مرتضی به شمار میرود که این جریان را کامل کرد و با آثاری چون «تمهید الاصول» در استحکام و گسترش دیدگاه مزبور نقش بسزایی ایفا کرد.
شهید مطهری دربارهی این ویژگی شیخ طوسی آورده است: «شیخ طوسی با آنکه محدّثی عظیم الشأن است و کتاب «تهذیب الاحکام» و کتاب «استبصار» او بهترین دلیل بر مدعاست، مسائل اصول دین را حقطلق عقل میداند به این معنی که تعبد و تقلید را در این مسائل جائز نمیشمرد. وی در عده الاصول به گروهی از جامد فکران که در شیعه پیدا شدهاند، اشاره میکند و بر سبیل انتقاد میگوید:
اذا سئلوا عن التوحید والعدل او صفات الائمّه او صحه النّبوه
قالوا روینا کذا؛ یعنی اگر از اینان در باب توحید یا عدل یا امامت یا نبوت پرسش شود به جای آنکه به دلیل عقلی استناد کنند به ذکر روایات میپردازند.»
اساتید شیخ طوسی
مهم ترین اساتید شیخ طوسی عبارتند از: محمدبن محمدبن نعمان مشهور به شیخ مفید، علی بن الغضائری، ابن الصلت و سید مرتضی علم الهدی.
تالیفات شیخ طوسی
شیخ طوسی در همه رشته های علوم دینی، در عصر خویش، آثاری از خود بر جای گذاشته که هر کدام در موضوع خود از بهترین کتب شیعه به شمار می روند .
شمار آثار وی ۵۱ مجلد می باشد که تحت ۹ عنوان کلی مندرج است . آن عناوین و مهم ترین کتب شیخ عبارتند از:
-
- حدیث و اخبار:
تهذیب الاحکام که یکی از کتب اربعه شیعه و شرح کتاب «مقنعه » شیخ مفید می باشد، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار (یکی دیگر از کتب اربعه( ، امالی یا المجالس فی الاخبار (شامل ۴۵ درس و املاء حدیث شیخ طوسی(
-
- کتب فهرست و رجال:
الابواب معروف به «رجال شیخ طوسی، الفهرست، اختیار الرجال انتخاب «رجال کشی
-
- کتب تفسیر:
التبیان فی تفسیر القرآن، المسائل الدمشقیه فی تفسیر القرآن، المسائل الرجبیه فی تفسیر آیه من القرآن
-
- کتب فقه:
النهایه فی مجرد الفقه و الفتوی، المبسوط فی الفقه، الجمل و العقود فی العبادات، الخلاف فی الاحکام، الایجاز فی الفرائض، مناسک الحج فی مجرد العمل، المسائل الحلبیه فی الفقه، المسائل الجنبلائیه فی الفقه، المسائل الحائریه فی الفقه، مساله فی وجوب الجزیه علی الیهود و المنتمین الی الجبابره، مساله فی تحریم الفقاع
-
- کتب اصولی
العده فی الاصول و مساله فی العمل بخبر الواحد و بیان حجیه الاخبار
-
- کتب کلامی
تلخیص الشافعی فی الامه، تمهید الاصول، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، المفصح فی الامامه، الغیبه (راجع به غیبت امام زمان (عج()، ما یعلل و ما لایعلل
-
- کتب ادعیه
مصباح المتهجد فی اعمال السنه، انس الوحید، هدایه المسترشد و بصیره المتعبد فی الادعیه و العبادات
فصل سوم:
ترجمه کتاب خلاف بخش سلم
ترجمه کتاب سلم از خلاف شیخ طوسی از مساله ۱ تا ۳۸
مساله ۱ : یجوز السلم فی المعدوم اذا کان هو مامون الانقطاع فی وقت المحل . وبه قال مالک ، والشافعی ، واحمد ، واسحاق . وقال ابوحنیفه : لا یجوز، الا ان یکون جنسه موجوداً فی حال العقد والمحل و مابینهما . وبه قال الثوری والاوزاعی . دلیلنا : اجماع الفرقه واخبارهم . وروی عبدالله بن عباس قال : قدم رسول الله صلی الله علیه وآله المدینه وهم یسلفون فی التمر السنه والسنتین والثلاث ، فقال النبی صلی الله علیه وآله : « من سلف قلیسلف فی کیل معلوم ، ووزن معلوم ، الی اجل معلوم »
سَلَم جنسی که در حال حاضر وجود ندارد ، و در زمانی که مشخص شده آن جنس وجود داشته باشد ( وجودش قطعی باشد ) جایز است. مالک وشافعی واحمد واسحاق به این نظر قایل هستند . وابوحنیفه گفته است که جایز نیست مگر این که جنس آن در حال عقد و وقت معین شده وبین آن دو موجود باشد وثوری واوزاعی به این مطلب معتقد اند . دلیل ما : اجماع شیعه وروایاتشان است . وعبدالله بن عباس روایت کرده است که گفت : رسول الله صل الله علیه وآله به مدینه آمدند درحالیکه آنان در خرمای یکسال و دوسال و سه سال سلف می کردند : پس پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود : هرکس سلف کند پس باید در پیمانه ای معلوم و وزن مشخص ، تا زمان معلوم سلف نماید .
سوال ۲ : اذا أسلم فی رطب الی أجل ، فلما حل الأجل ولم یتمکن من مطالبته لغیبه المسلم الیه ، أو لغیبته ، أو هرب منه ، أو تواری من سلطان ، و ماأشبه ذلک ثم قدر علیه وقد انقطع الرطب ، کان المسلف بالخیار بین أن یفسخ العقد وبین أن یصیر الی العام القابل .
وللشافعی فیه قولان : أخدهما مثل ما قلناه ، وهو الصحیح عندهم .
والآخر: أن العقد ینفسخ .
دلیلنا : أنّ هذا العقد کان ثابتاً بلاخلاف ، فمن حکم بانفساخه فعلیه الدلاله .
اگر در خرما تا زمانی سلم نماید ، پس وقتی که زمان برسد وقدرت مطالبه ی آن را نداشته باشد ، بخاطر غیبت وپنهان شدن مسلّم الیه یا غیبت خودش یا فرار کند از او یا از پادشاه وسلطان متواری باشد و یا شبه آنها ، بعد از آن دسترسی پیدا کند وخرما موجود نباشد ومنقطع باشد ، مسلف ( سلم کننده ) مخیر است بین اینکه عقد را فسخ کند وبین اینکه تا سال بعد صبر کند .
ودوقول برای شافعی است : یکی از آنها مثل آنچه که گفتیم وقول صحیح در نزد آنان همین است وقول دیگر : که عقد منفسخ می شود ( خود به خود فسخ صورت می گیرد )
دلیل ما : این عقد بدون خلاف ثابت است ، پس هرکسی حکم به انفساخ دهد پس باید دلیل بیاورد
مسأله ۳ : السلم لایکون إلا موجلاً ، لا یصح أن یکون حالاً ، قصر الأجل أم طال. وبه قال أبوحنیفه
وقال الشافعی : یصح أن یکون حالاً إذا اشترط ذلک ،أو یطلق فیکون حالاً .
ومنهم من قال : من شرطه أن یکون حالاً ، ویکون سلم فی الموجود .