«ولاء»، «وَلایت»، «وِلایت»، «ولیّ»، «مولی»، «اولی» و امثال اینها همه از ماده «ولی» (و،ل،ی) اشتقاق یافته اند. این واژه از پر استعمال ترین واژه های قرآن کریم است که به صورت های مختلفی به کار رفته است؛ می گویند در ۱۲۴ مورد به صورت اسم و ۱۱۲ مورد در قالب فعل در قرآن کریم آمده است.
معنای اصلی این کلمه هم چنان که راغب اصفهانی (ره) در مفردات القرآن گفته است، قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به نحوی که فاصله ای در کار نباشد؛ یعنی اگر دو چیز آن چنان به هم متّصل باشند که هیچ چیز دیگر در میان آنها نباشد، مادّه «ولی» استعمال می شود. مثلاً اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آن ها را بیان کنیم، می گوییم: زید در صدر مجلس نشسته است «وَیَلیهِ عَمْرُو» یعنی بلافاصله در کنار زید عمرو نشسته است. به همین مناسبت طبعاً این کلمه در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است اعم از قرب مکانی و قرب معنوی؛ و باز به همین مناسبت در مورد دوستی، یاری، تصدی امر، تسلط و معانی دیگر از این قبیل استعمال شده است؛ چون در همه اینها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد. (راغب اصقهانى، ۱۳۹۲ق: ۱۵۲)
برای این ماده و مشتقات آن، معانی بسیاری ذکر کرده اند. راغب اصفهانی راجع به خصوص کلمه «ولایت» از نظر موارد استعمال می گوید:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
«ولایت، به معنی نصرت است، و اما ولایت به معنی تصدی و صاحب اختیاری یک کار است. و گفته شده که معنی هر دو یکی است و حقیقت آن «تصدی و صاحب اختیاری است».(مطهری،۱۳۶۵ :۲۵۵ و ۲۵۶)
در فرهنگ فارسی معین، برای لفظ «ولی» معانی متعددی از قیبل دوست، یار، صاحب، حافظ، آن که از جانب کسی در کاری تولیت دارد و برای «ولایت» معنی حکومت کردن بیان شده است.
پس «ولایت» همان حکومت و سرپرستی است که در ریشه لغوی آن نهفته است.
البته این بدان معنی نیست که تمام اختیارات مردم به ولی سپرده شود به طوری که مردم نادیده گرفته شوند. در مورد ولایتی که شخص بر اموال صغار دارد، صغیر اصلاً به حساب نمی آید، ولی در مورد ولایتی که ولی امر بر مردم دارد این گونه نیست که مردم هیچ انگاشته شوند. (رجالی تهرانی، ۱۳۸۳: ۸۱)
این از ان جهت است که برخی «ولایت» را به معنای «قیمومیّت» که لازمه آن «محجوریّت» در مولّی علیه است پنداشته اند و نوشته اند:
«ولایت به معنای قیمومیّت، مفهوماً و ماهیتاً با حکومت و حاکمیت سیاسی متفاوت است؛ زیرا ولایت حق تصرف ولی امر در اموال و حقوق اختصاصی شخصی مولّی علیه است، که به جهتی از جهات، از قبیل عدم بلوغ و رشد عقلانی، دیوانگی و غیره، از تصرف در حقوق و اموال خود محروم است، در حالی که حکومت و حاکمیت سیاسی به معنای کشورداری و تدبیر امور مملکتی است…» (حایری یزدی، بی تا: ۱۷۸)
گفتنی است این تعریف با صراحت سخنان فقها منافات دارد:
حضرت امام رحمت الله علیه می فرماید: «ولایت، یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است؛ نه این که برای کسی شأن و مقام غیر عادی به وجود بیاورد و او را از حدّ انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر، ولایت مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است.» ( امام خمینی ، ۱۳۷۸ب: ۴۰)
مقام معظم رهبری نیز می فرمایند: «معنای ولایت در اصطلاح و استعمال اسلامی این است: یعنی حکومتی که در آن اقتدار حاکمیت هست، ولی خودخواهی نیست؛ جزم و عزم قاطع هست اما استبداد به رأی نیست»(آیت الله خامنه ای، سخنرانی، روزنامه جمهوری اسلامی، سه شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۷۸)
-
- مفهوم ولایت در مکتب تشیع
در ادبیات تشیع در یک تقسیم بندی، ولایت به دو قسم تقسیم می شود: تشریعی و تکوینی.
۱ـ۲) ولایت تشریعی
«ولایت تشریعی» یعنی این که تشریع و امر و نهی و قانون گذاری در اختیار صاحب ولایت باشد. پیداست که تشریع از آن خدا است و اوست که فرمان ترک و فعل می دهد؛ اما پیامبر و امام هم می توانند به اذن خدا، حق تشریع و قانون گذاری داشته باشند.
در خصوص تفویض امر و حق قانون گذاری به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در حدیثی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام می خوانیم که فرمودند:
«اِنَّ اللهَ تَبَارَکَ و تَعالی فَوَّضَ اِلی نَبِیِّهِ امرَ خَلقِهِ لِیَنظُرَ کَیفَ طاعَتُهُم؛ ثُمَّ تَلی هذِهِ الآیَهَ؛ و ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ، وَ ما نَهاکُم عَنهُ فَانتَهُوا»(کلینی، ۱۳۶۵، ج۱: ۲۶۷، ح ۵)
خداوند متعال کار مردم را به پیامبرش تفویض کرد تا بنگرد چگونه اطاعت می کنند، سپس این آیه را تلاوت فرمود که هر چیزی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دستور می دهد بگیرید و به آن عمل کنید، و از هرچه شما را نهی می کند خودداری کنید.
پس پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و سلم همان گونه که مشاهده شد، تنها مبلّغ نبود، بلکه مشرّع نیز بود؛ البته پایه تبلیغ صرفاً وحی، و پایه تشریع، بینشی بود که از جانب خداوند اعطا شده بود، و هرگز خواسته های شخصی در کار نبود.
ولایت در تشریع بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، برای امامان معصوم نیز بوده است و بسیاری از مسایل فرعی شریعت توسط ایشان تشریع شده است( مجلسی، ۱۳۸۹، ج۲۵: ۳۳۲-۳۳۴). بر همین اساس ولایت تشریعی در اسلام انواع و مراتبی دارد که عمده و مهمترین آنها چهار مورد ذیل است:
-
- ولایت «الله» ۲. ولایت «رسول الله» ۳. ولایت «امام» ۴. ولایت «فقیه جامع الشرایط»
۱ـ۱ـ۲) ولایت الله: بر اساس تفکر ناب دینی، بویژه تفکر اسلامی، اصل اولی در مسأله ولایت این است که ولایت ـ اعم از تکوینی و تشریعی ـ فقط برای خداوند سبحان است و در میان انسان ها، هیچ کس حق ولایت و سرپرستی نسبت به دیگر افراد را ندارد؛ زیرا انسان باید از کسی اطاعت کند که فیض وجود و هستی خود را از او دریافت کرده باشد، و چون افراد عادی نه به انسان هستی بخشیده، و نه در بقا و دوام هستی او مؤثرند، بنابر این رأی هیچ کس برای دیگری لازم الاتباع نیست.
«اَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ اَولیاءَ، فَالله هُوَ الوَلِیُّ»(شوری ،۹) آیا غیر از خدا را برای خود سرپرست و ولی قرار دادند، و حال آن که تنها او ولی و سرپرست است.
۲ـ۱ـ۲) ولایت رسول الله: گفته شد که اصل اولی این است که فقط خداوند متعال ولی انسانها و مؤمنین است؛ لذا تبعیّت از دستور غیر خداوند مشروط به اذن خداست. او می تواند این حق را به هر کسی بدهد و هرکسی را که شایسته می داند در سمت ولایت و رهبری نصب کند. انبیا و پیامبران الهی کسانی هستند که با تحدّی و اعجاز، رسالت آنها از طرف خداوند اثبات شده، و بر پیروی و اطاعت از آنها فرمان داده شده است.
چنان که در قرآن کریم می خوانیم:
«وَ مَا اَرسَلنا مِن رسُولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ اللهِ»(نساء،۶۸) هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر این که به اذن خداوند، مردم موظف به اطاعت و فرمانبرداری از او هستند.
و نیز آمده است:
«وَ مَن یُطِعَ الرَّسُولَ فَقَد اَطاعَ الله»(نساء ، ۸۰) کسی که از رسول اطاعت کند به تحقیق از خداوند اطاعت کرده است.
و آیات بسیاری که مجال ذکر آنها نیست.
۳ـ۱ـ۲) ولایت امام معصوم: از آن جا که رهبری، یک امر ضروری برای جوامع بشری است، از این رو بعد از رحلت پیامبران الهی نیاز به آن است که این سرپرستی و رهبری الهی ادامه پیدا کند. علاوه بر این برهان عقلی، که در ضرورت تداوم رهبری الهی وجود دارد، برهان دیگری نیز با استعانت از آن چه به وحی الهی نازل شده است می توان اقامه کرد؛ زیرا گذشته از یک دسته مسایل فردی که در دین مطرح است، یک سلسله دستورات اجتماع درون مرزی نظیر حدود و دیات و قصاص و تعزیرات و امثال آن، و یک سلسله دستورات اجتماعی برون مرزی مانند جهاد، دفاع و مانند آن، نیز در دین وجود دارد. خود این دستورات نشان دهنده آن است که دین نیازمند به یک قدرت اجرایی و یک سرپرستی و ولایت اجتماعی است.
در قرآن کریم و احادیث پیامبر و اهل بیت علیهم السلام، بر این امر تصریح شده است، چنان که می خوانیم:
«یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطیعُوا اللهَ و اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الأمرِ مِنکُم»( نساء ،۵۹) ای اهل ایمان! فرمان خدا و رسول و والیان امر (امامان معصوم) را اطاعت کنید.
هم چنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در غدیر خم، از واژه «مولا» و «ولایت» استفاده کردند و فرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیُّ مَولاه»(بحرانی،۱۳۸۰، باب ۳۸: ۳۳۵) هرکس را که من ولی او هستم پس این علی مولای اوست.
این عمل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نصب است که حضرت علی علیه السلام را به عنوان وصی و جانشین خود معین کردند، همان گونه که پیشتر بر این امر تصحیح کرده بودند، زمانی که در مقابل بنی هاشم دست روی شانه علی علیه السلام گذاشته و فرمود: «اِنَّ هَذا اخی وَ وَصیّی وَ خَلیفَتی فیکُم فاستَمِعُوا لَهُ وَ اَطیعُوه)؛ این مرد، برادر و وصی و خلیفه من در میان شما است، پس سخنانش را شنیده و مطیع او باشد.
لذا امامت و ولایت چنان که بعضی معتقدند، یک امر برون دینی نیست که اختیار تعیین امام و ولی هم با مردم باشد، بلکه یک امر مسلّم درون دینی است.
استاد علامه، این قسم از استعمال معنایی ولایت را چنین تعریف میکند: «ولای امامت و پیشوایی و به عبارت دیگر مقام مرجعیت دینی، یعنی مقامیکه دیگران باید از وی پیروی کنند. او را الگوی اعمال و رفتار خویش قرار دهند و دستورات دینی را از او بیاموزند؛ که همان زعامت دینی است. غدیر، عید ولایت است و ولی، حجت خداوند بر زمین است و علی(ع)مظهر حقیقی آن در زمان؛ چنین مقامی مستلزم عصمت است و چنین کسی قول و عملش سند و حجت است برای دیگران.» (مجلسی، ۱۳۸۹، ج۲۵: ۳۳۲-۳۳۴)
اهمیت ولای امامت در اهمیت لزوم وجود مرجع دینی و لزوم وجود الگوی معصوم از خطا و گناه است. تنها نفس وجود قرآن برای کمال بشر کافی نیست. قرآن مفسر میخواهد و تفسیر آن نیز منحصر به اهلبیت(ع) است، چنانچه پیامبر(ص) در ادامه بخش فوقالذکر از خطبه غدیر درباره حضرت علی(ع) فرمودهاند: «و خلیفتی فی امتی، علی تفسیر کتاب الله عزوجل و الداعی الیه»: و جانشین من در تفسیر کتاب خداوند عزوجل و دعوت به آن.» از این گذشته انسان برای کمال نیازمند وجود انسانی از جنس خود است تا خویشتن را در آینه وجود او ببیند و بیابد. تنها کلام کافی نیست. آینه لازم است و آینه هم تا پاک و شفاف و عاری از کدورت و آلودگی نباشد خاصیت آینگی ندارد.
۴ـ۱ـ۲) ولایت فقیه: به همان دلایل که وجود امام بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم لازم و ضروری بود، در دوران غیبت امام معصوم نیز به همان دلایل و برخی دلایل نقلی دیگر، ولایت فقیه جامع الشرایط لازم و ضروری است.
توضیح اجمالی اینکه مردم برای سامان دادن به شوون مادی و معنوی خود به رهبری شایسته نیاز دارند، و سامان یافتن جامعه بستگی کامل به روابط معنوی مستحکم بین مردم و رهبر دارد، در اسلام از این دو رکن جامعه اسلامی تعبیر به «امام و ماموم» می شود که یکی پیشرو و دیگری پیرو، یکی ریشه و دیگری درخت آن ریشه است.
در بینش تشیع، ولی فقیه جانشین امام است و هنگامی ولی فقیه می تواند جامعه را به سوی تکامل همه جانبه سوق دهد که از پشتیبانی محکم مردمی برخوردار باشد، و رابطه او با امت به قدری استوار باشد که به پیوند معنوی عمیق تبدیل شود. اطاعت همه جانبه و عمیق از رهبر، نشانه چنین پیوندی است که بدون آن، ولایت فقیه برقرار نمی شود، و حکومت او در مقام اجرا و توسعه در ابعاد گوناگون، ناکام خواهد شد.
پس روشن شد که ولایت تشریعی یک مقام و منصب وضعی و قانونی است که از طرف خداوند به فردی از افراد به عنوان مقام رسمی داده می شود، تا به امور اجتماعی مسلمین رسیدگی نماید.
بنابراین صورت بندی نهایی ولایت های تشریعی را می توان اینگونه توضیح داد: ولایت فقیه از ولایت امام، ولایت امام از ولایت رسول و ولایت رسول از ولایت الهی نشأت می گیرد و به تعبیر دیگر این سه نوع ولایت از ولایت «الله» سرچشمه می گیرند، یعنی این ولایت ها در طول ولایت الهی هستند نه در عرض آن.
پس اثبات می شود وجه مشترک ولایت های سه گانه (رسول، امام و فقیه) اطاعت همه جانبه از «الله» تبارک وتعالی است و در صورت تخطی از اطاعت، ولایت زائل می شود. به همین دلیل است که مقام عصمت برای رسول و امام ثابت است و به همین جهت است که امام خمینی رحمت الله علیه فرموده اند حاکم شرع (ولی فقیه) در صورت از دست دادن شرایط بدون استعفا و بدون عزل خودش معزول می شود و مردم هم باید او را کنار بگذارند.( امام خمینی، ۱۳۶۱ ، ج ۴: ۳۹)