۲-فرایندهای رفتاری
۳-بازسازی مجدد محیطی.
این ابعاد معادل تعامل تثلیثی بندورا میباشد. براساس الگوی مذکور، در جبر متقابل[۱۸۷] یا تعیینگری متقابل تعاملی مکرر و متقابل بین رفتار، محیط، شخص وجود دارد. این، فرد را در بازنگری[۱۸۸] فردی و بازآفرینی یاری داده و محیط را تغییر میدهد و سطح عمل و دانش را بهبود میبخشد (چراغی، ۱۳۸۲).
۲-۱-۲-۷ نظریه های خود نظمدهی
۲-۱-۲-۷-۱ نظریه خود نظمدهی بندورا
بندورا (۱۹۸۶) سه شرط را برای خود نظمدهی مطرح کرده است. خویشتننگری[۱۸۹]، خود قضاوتی[۱۹۰] و خود واکنشی[۱۹۱]. خویشتنداری یعنی افراد بتوانند اعمال خودشان را زیر نظر بگیرند. اطلاعات گردآوری لشده از راه خویشتننگری، به عنوان یک سازماندهنده برای تغییر به کار گرفته می شود. اما افراد باید عملکرد خود را ارزیابی کنند و این موضوع با خود قضاوتی است. افراد توانایی ژرفاندیشی دارند و میتوانند از طریق تعیین اهدافشان درباره ارزش اعمالشان قضاوت کنند و قضاوتها به خود واکنشی منجر می شود، این خود واکنشی روشهایی هستند که افراد از طریق تقویت کردن و یا تنبیه کردن خود برای اعمال خود مشوقها یا پاداشهایی را به وجود میآورند (فیست[۱۹۲]، ۲۰۰۲؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۷).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
افراد خود نظمده، براساس معیارها و اهدافی که برای خود انتخاب کرده اند، مشخص می کنند که کدام یک از رفتارهایشان با معیار و اهدافشان همخوانی دارد و کدام یک از آنها ناهمخوان است، بنابراین این افراد براساس ارزیابی شخصی به صورت مثبت یا منفی به رفتارهایشان واکنش نشان می دهند (بندورا، ۱۹۹۷).
بندورا (۱۹۹۷) خود نظمدهی را متغیر مهمی برای پیشرفت فرایند اجتماعی شدن در نظر میگیرد و چنین میگوید فرد با سازماندهی محیط و تعیین اهداف و پیامدهای مورد انتظار به شناختی میرسدکه تا حدودی رفتار آدمی را به کنترل در می آورد.
۲-۱-۲-۷-۲ نظریه خود نظمدهی کارور و شییر[۱۹۳]
کارور و شییر الگوی قابل تعمیمی از خود نظمدهی تهیه کرده اند که درگیری خود نظمیافته افراد را در تکالیف توصیه می کنند. زمانیکه فرد به دنبال هدفی با مانعی رو به رو شود مسئله را ارزیابی می کند و بازبینی در مسئله و اطمینان[۱۹۴] و امیدواری[۱۹۵] طرح قبلی را رها کرده و با تغییر و اصلاح و تلاش بیشتر می تواند به هدفش نزدیک شود. اگر اطمینان و امیدواری وجود نداشته باشد، فرد براساس طرح قبلی خود تلاش می کند، کار را در جهت اولیه خود ادامه میدهد. وقتی که فرد به بازبینی پیشرفت خود می پردازد و در مورد آن قضاوت می کند عواطف حاصل از این نظارت و قضاوت بر درگیری بعدی تاثیر می گذارد، این قضاوتها نیز به نوبهی خود براساس سطح اطمینان و امیدواری فرد تشکیل میگردد (طاهری خراسانی، ۱۳۷۸).
کارور و شییر (۱۹۸۲) خود نظمدهی را با سه مولفه معرفی می کنند: تعیین معیارها و اهداف رفتاری، مقایسه خود واقعی با معیارها و تغییر دادن وضعیت جاری. عقیده بر این است که نقص در هر کدام از مولفهها احتمال دارد باعث ایجاد مشکلاتی در خود نظمدهی شود.
۲-۱-۲-۷-۳ نظریه خود تنظمی باتلر و واین
«باتلر و واین»[۱۹۶] (۱۹۹۵) معتقدند که یادگیرندگان با درگیری و چالش[۱۹۷] در یک تکلیف، اطلاعاتی را به دست میآورند که خود پایهای است برای تفسیر خصوصیات آن تکلیف و افراد بر اساس تفسیر و ارزیابی خودشان، اهدافشان را انتخاب می کنند و با بهره گرفتن از راهبردهایی برای رسیدن به آن اهداف تلاش مینمایند، درنتیجه این تلاشها مهارت هایی به دست میآورند که خود تنظیمی را شامل می شود. دو متغیر نظارتکردن[۱۹۸] و بازبینی پیامدها بستری را بر چالشها ایجاد می کند. این چالشهای اولیه چالشهای بعدی را بهبود و اصلاح می کند. به ویژه اگر راهبردها باز آزمایی شوند و مسیرهای مناسبتری گزینش شوند، محصول به وجود آمده مهارت هایی است که می تواند روشهای جدید را ابداع کند. نظارت بر چالشها و درگیریها تکالیف این احتمال را به وجود می آورد که یادگیرندگان با تغییر در باورهایشان بر خود تنظیمی بعدی تاثیر بگذارند. آنها معتقدند که همه یادگیرندگان، خودنظمده هستند ولی در دانش و آگاهی مهارت های خود تنظیمی و نحوه استفاده از آنها تفاوتهای فردی وجود دارد (باتلر و واین، ۱۹۹۵: ۲۴۴-۲۸۱).
۲-۱-۲-۷-۴ نظریه خودنظمدهی پینتریچ و دیگروت
«پتینتریچ و دیگروت»[۱۹۹] (۱۹۹۰) ویژگی مشترک همه نظریه های خودنظمدهی را استفاده از تکنیکهای راهبرد شناختی و فراشناختی میدانند. راهبرد شناختی[۲۰۰] و فراشناختی[۲۰۱] دو مفهوم مکمل یکدیگر هستند و با هم به صورت تعاملی عمل می کنند و مشترکا بر یادگیری موثر هستند. راهبردهای شناختی راههای یادگیری و ابزارهای آن هستند و به هر گونه اندیشه، رفتار یا عمل گفته می شود که یادگیرنده در ضمن یادگیری مورد استفاده قرار میدهد. هدف این راهبردها کمک به فراگیری، سازماندهی و ذخیرهسازی دانشها، مهارت ها و سهولت بهره-برداری از آنها در آینده است.
راهبردهای فراشناختی را میتوان به سه گروه برنامه ریزی، نظارت و نظمدهی طبقه بندی کرد. برنامه ریزی: دامنهای از فعالیتها از قبیل تعیین هدف، انتخاب راهبرد مناسب، تخصیص زمان و انتخاب راهبرد اصلاحی را در بر میگیرد. نظارت: نظارت یا کنترل فرآیندهای است که به فرد امکان میدهد تا پیوسته فرآیندهای شناختی خود را تحت نظارت و دقت قرار دهد و اشکالات موجود در جهت رسیدن به هدف را شناسایی و اصلاح کند. نظمدهی: اصلاح یا تغییر راهبردهای یادگیری را شامل می شود (سیف، ۱۳۸۴).
۲-۱-۲-۸ پژوهش ها درباره تکانشگری
از مهم ترین عوامل تأثیر گذار برنتایج درمانی بیماران، که در پژوهش های مختلف به آنها اشاره شده است، ویژگیهای شخصیتی و رفتاری هم چون تکانشگری، ولع مصرف و مولفه های شدت اعتیاد(مدت زمان مصرف مواد،نوع موادمصرفی،پیامدهای ناشی از تداوم مصرف مواد و تعدد ترک های ناموفق) است (دوران وهمکاران،۲۰۰۰۴،پری[۲۰۲] وهمکاران،۲۰۰۵؛مولر[۲۰۳] وهمکاران، ۲۰۰۱؛ نقل از واکسمن[۲۰۴]،۲۰۰۹؛نقل از حدادی،۱۳۸۸).
در واقع مشخص شده است که تکانشگری یکی از وجه مشخصه های انواع است(الوک وگریس،۱۹۸۸؛به نقل از میرز[۲۰۵]،۲۰۰۹،همان منبع).
عده ای از افراد در تمام موقعیت ها به صورت تکانشگر عمل می کنند(وابسته به صفت)در حالیکه عده ای دیگردر موقعیت های بخصوص به این شیوه عمل می نمایند همانند مواجه شدن با نشانه های ایجاد کننده ی ولع مصرف(وابسته به موقعیت).(دوقرتی[۲۰۶]و همکاران،۲۰۰۶).
مرور مطالعات انجام شده در مورد تکانشگری هسته ی اصلی بسیاری از اختلالهای روانی از قبیل بیش فعالی ، نقص توجه،اختلال سلوک، اختلال های کنترل تکانه، سوء مصرف مواد، بولیمیا، رفتار خودکشی گرا، چند اختلال شخصیت را تشکیل می دهد.(ری [۲۰۷]وهمکاران، ۲۰۰۵؛ کاپلان وسادوک،۲۰۰۳؛ فوسوتی[۲۰۸]وهمکاران،۲۰۰۷).
مطالعات متعددی در مورد ارتباط تکانشگری و اختلال سوء مصرف مواد انجام گرفته است که نشان دهنده ی این هستند که رفتارهای تکانشی به عنوان یکی از عوامل مستعدکننده و تداوم دهنده ی این اختلال هستند، البته گاهی نیز تعیین کننده ی نوع موادمصرفی معتادان نیز می باشد(والدوک و میلر،۱۹۹۷؛هلندواورس؛۲۰۰۱؛نقل ازعدالتی،۱۳۸۶؛دوران وهمکاران،۲۰۰۴؛ هیاکی[۲۰۹]وهمکاران،۲۰۰۵؛ پری وهمکاران،۲۰۰۴؛ بورنووالوا[۲۱۰] وهمکاران،۲۰۰۵؛ لجوز[۲۱۱] و همکاران،۲۰۰۶؛ دوران ،مک چارج و کوهن،۲۰۰۶؛ مکری و همکاران،۱۳۸۷).
بررسی ها در زمینه ی سوء مصرف مواد نشان می دهند که میزان عود ، رابطه مستقیمی با میزان و شدت تکانشگری دارد و افرادی با نمرات بالا در مقیاس تکانشگری فرجام مناسبی در ترک مواد ندارند (مولر و همکاران،۲۰۰۱،نقل از دوقرتی و همکاران،۲۰۰۴).
همچنین پژوهشگران در بررسی جامع تر ابعاد مختلف اعتیاد ، به یافته های ارزشمندی در خصوص همبستگی مثبت میان ولع مصرف( به عنوان عامل اساسی در پدیده ی بازگشت پس از درمان و حفظ موقعیت مصرف و وابستگی به مواد) و تکانشگری پی برده اند (پاول و همکاران،۱۹۹۰؛ پاول،برادلی و گری،۱۹۹۲؛ مک کاسکار و براون،۱۹۹۱؛ ورهیل برینگ و گرینلینگر،۱۹۹۹؛ زیبرمن و همکاران،۲۰۰۳؛ نقل از مکری و همکاران،۱۳۸۷). این گروه در پژوهش های خود نشان دادند که تکانشگری می تواند بر ولع مصرف معتادان تأثیر گذاشته و مانع از رویارویی مناسب بیماران با نشانه های ایجاد کننده ولع مصرف در آنها شده و زمینه ی برگشت به مصرف مجدد مواد را فراهم سازد . لذا شدت تکانشگری می تواند یک مقیاس پیش بینی کننده برای میزان مقاومت افراد در طول مدت ترک یا سرعت عود مصرف آنها باشد(مولر وهمکاران،۲۰۰۱؛ نقل از واکسمن،۲۰۰۹).
مطالعات مختلف نشان داده اند که ولع مصرف معتادان ،نه تنها با تکانشگری بلکه با ویژگیهای تعیین کننده ی شدت اعتیاد،طول مدت آن و عوامل دیگر مرتبط با آن مانند سوء مصرف چند دارو(فاکس و همکاران،۲۰۰۵؛ ایلهان،دمیرباس[۲۱۲]،۲۰۰۶؛ والتون،موس و مک کال[۲۱۳]،۲۰۰۶)نیز ارتباط مستقیمی داشته و از آنها تأثیر می پذیرد. (همان منبع).
۲-۱-۳ مهارت های مقابله ای
سبک های مقابله[۲۱۴] به عنوان یکی از عوامل مهم میانجی بین استرس و سلامت روان در نظر گرفته می شود (وانگ[۲۱۵]، ۱۹۹۳؛ کارور و همکاران، ۱۹۹۳). این مؤلفه در عین حال یکی از مؤلفه هایی است که به طور گسترده ای در زمینه سلامت روان مورد بررسی قرار گرفته است (پاسکار[۲۱۶]، ۲۰۰۳). تمرکز پژوهش های انجام گرفته بر روی سبک های مقابله با استرس یر مشخص نمودن اشکال مؤثر و کارامد این سبک ها در برخورد با استرس می باشد (سامر فیلد و مک کار[۲۱۷]، ۲۰۰۰). درباره سبک های مقابله با استرس تعاریف بسیار زیادی ارائه شده است (لازاروس، ۱۹۸۴؛ به نقل از ولرات[۲۱۸]، ۲۰۰۳). تأکید همه این محققان، روی این موضوع است که واکنش به استرس در افراد مختلف متفاوت است، و همیشه این واکنش ها به کاهش استرس نمی انجامد. همه آنها برای برخورد با استرس مراحل خاصی را در نظر می گیرند. لازاروس توالی زیر را در ارتباط با مقابله با استرس ارائه می کند:
الف. دریافت تهدید ( درک تهدید)
ب. ارزیابی توانایی برخورد با تهدید
ت.بکارگیری شیوه ای برای برخورد با این تهدید (کوشش شناختی و رفتاری)
لازاروس (۱۹۹۳) روی دو نوع سبک مقابله با استرس تأکید و تمایز قائل شد:
الف- مقابله متمرکز بر مسأله، که در راستای حل مشکل یا انجام عملی است که منبع استرس را تغییر می دهد.
ب- مقابله متمرکز بر هیجان، که کاهش دهنده یا اداره کننده آشفتگی عاطفی همراه با موقعیت است.
در غالب موارد برای برخورد با شرایط استرس زا باید از هر دو نوع مقابله استفاده کرد. ولی مقابله متمرکز بر مسأله، گرایش بر تسلط بر موقعیت دارد و لذا زمانی مفید است که فرد احساس کند، می تواند در رابطه با استرس کار بنیادی و سودمندی را انجام دهد. اما در مقابله عاطفی فرد احساس می کند که ناگزیر از تحمل منبع فشار روانی است. بعضی از روش های مقابله بر هیچ کدام از روش های بالا متمرکز نیستند، لذا کارور و وینروپ (۱۹۹۳) آنها را پاسخ های مقابله ای ناکارامد می دانند.
در تعریفی دیگر گفته می شود که رفتارهای مقابله نوعی از فعالیت های انسان است که جهت ارزیابی و ارائه واکنش در برابر استرس مورد استفاده قرار می گیرند. این واکنش ها می توانند بعد شناختی – عاطفی و عملی داشته باشند (آنشل[۲۱۹] و همکاران، ۲۰۱۰). لازمه مواجهه موفق با فشارهای زندگی این است که فرد بتواند موقعیت را به خوبی مورد ارزیابی قرار دهد و تمام نیروهای خود را در جهت تعدیل فشارهای وارده به کار گیرد ( هاگز[۲۲۰]،۲۰۰۷ ). از این نکته چنین بر می آید که ویژگی های شخصیتی افراد در نحوه بازنگری، منبع کنترل، عزت نفس، جنسیت و خود پنداره مثبت نیز به عنوان ویژگی های شخصیتی، نقشی به سزا در رویارویی سازگارانه و ناسازگارانه با فشار های زندگی دارند (اسچرام[۲۲۱] و همکاران، ۲۰۱۱). سبک های مقابله نامناسب ممکن است به ارتباطات میان فردی آسیب برساند و منابع رویایی در دسترس را کاهش دهد (سوتارسو[۲۲۲]، ۲۰۰۹).
بر اساس دیدگاه آلبرت بندورا (۱۹۸۱) رفتار رویارویی شامل مهارت های رفتاری، اجتماعی و شناختی می باشد که در رویارویی با موقعیت های فشار زای مبهم و غیر قابل پیش بینی، قابلیت انعطاف دارد. این تعریف سه عامل کلیدی را در بردارد و این ضرورت را در خود ایجاد می کند که انچه که یک رویارویی را در بر می گیرد، در ابتدا در بر دارنده میزان مشخصی از تلاش و برنامه ریزی است. در گام دوم این تعریف این فرض را مد نظر قرار می دهد که پیامد پاسخ های رویارویی همیشه مثبت نخواهد بود. اما نکته آخر این است که رویارویی فرایندی است که در هر زمانی رخ می دهد (براون[۲۲۳]، ۲۰۱۰). در واقع انسان در هنگام رویارویی با استرس می کوشد که از عهده حل تضادهای بین مقتضیات موقعیت تنیدگی زا و توانایی هایش بر آید.
گرچه از نظر فنی توصیف رویارویی می تواند شامل همه کوشش های فرد از جمله خود تخریبی (برای روبرو شدن با موقعیت های فشارزا) باشد ولی باید گفت که رویارویی فرایندی پویاست. فرد ممکن است کوشش های زیادی برای رویارویی با استرس انجام دهد. معمولاً پسخوراند موفقیت در یک کوشش خاص، فرد را بر می انگیزد که دوباره آن کار را امتحان کند. از سوی دیگر شکست موجب روی آوردن به روش دیگری می شود. فرد پیوسته محیط و میزان توانایی هایش را برای رویارویی مؤثرتر ارزیابی می کند ( کانتین[۲۲۴]، ۲۰۰۸ ).
بسیاری از تحقیقات نشان داده اند که شیوه های رویارویی نا مناسب با سوء مصرف مواد در ارتباط است، که این موضوع در نتیجه رویارویی نا مناسب با چالش های زندگی و موقعیت های عاطفی منفی است. سبک های مقابله ای مسأله محور، شامل انجام فعالیت های مناسب به منظور تغییر موقعیت فشار زا و پیشگیری یا کاستن از تأثیرات ان است. در رویارویی به شیوه مسأله محور هدف فرد کاستن از فشارهای موقعیت و یا یافتن راه هایی برای برخورد با ان موقعیت است. افراد زمانی این روش را به کار می گیرند که فکر می کنند، می توانند موقعیت را تغییر دهند و یا در رابطه با آن کاری را انجام دهند ( تان[۲۲۵]، ۲۰۱۰ ).
سبک رویارویی هیجان مدار شامل کوشش هایی است که پیامدهای عاطفی واجتماعی رویدادها را تعدیل کرده و یا کاهش می دهد. همچنین ممکن است، سبک رویارویی هیجان مدار در پاسخ به رویدادهای فشارزا شامل ارزیابی شناختی مجدد از موقعیت باشد (اوسامی[۲۲۶]، ۲۰۰۹)
در انتها لازم است به دو سؤال خیلی مهم بپردازیم که محققان به آن پاسخ داده اند: الف- آیا می توان هر دو نوع سبک مقابله (مسأله محور و هیجان محور) را همزمان استفاده کرد؟ پاسخ مثبت است. گاهی اوقات با هم اتفاق می افتند. مثلاً در حالی که یک دانشجو در هنگام ارائه درس در مقابل همکلاسی هایش دچار اضطراب شده است، اگر یک لحظه قبل از شروع ارائه چند نفس عمیق بکشد (رویارویی هیجان مدار) بهتر می تواند به نوشته هایش نگاه کند و در نتیجه بهتر سخنرانی را اداره کند (کن، ۱۹۹۸).
ب- آیا دو نوع رویارویی تضادی با هم دارند؟ پاسخ مثبت است. دو نوع رویارویی می توانند با هم تضاد داشته باشند. به طور مثال اگر قرار باشد تصمیم مهمی گرفته شود ممکن است فرد از ناراحتی هیجانی – عاطفی رنج ببرد، در این حالت فرد ممکن است وسوسه شود انتخابی عجولانه و نادرست انجام دهد که به رنج هیجانی خود پایان دهد. این عمل به فرد این امکان را می دهد تا بر هیجانات خود غلبه کند .به طور کلی رویارویی مسأله مدار، زمانی که فرد با یک عامل استرس زای قابل کنترل روبرو می شود، مفید است. تلاش های هیجان مدار، زمانی برای کنترل و مدیریت عامل استرس زا مناسب تراست که، موقعیت قابل کنترل نباشد (لازاروس، ۱۹۹۳).
۲-۱-۳-۱ تاریخچه استرس[۲۲۷]
استرس از نظر لغوی از کلمه لاتین استرینجر[۲۲۸] به مفهوم به رفتن و قبض شدن گرفته شده است در زبان انگلیسی این اصطلاح لااقل از قرن یازدهم میلادی متداول بوده و به عنوان «فشار بدنی[۲۲۹]» کاربرد عام داشته است در اوایل قرن هفدهم میلادی استرس با مفهوم سختی کار و عذاب شغلی به کار میرفت و در سالهای آخر قرن هجدهم با موضوعهای از قبیل فشار کار، زور و اجبار کاری، فشار فکری و کوشش زیاد مترادف بوده است (فخیمی، ۱۳۸۱).
۲-۱-۳-۲ برداشت ها از مفهوم استرس
در طول زمانهای گذشته از استرس برداشتهای متفاوتی شده است بر همین اساس نیز مفاهیم و تعابیر مختلفی به خود گرفته است اما به طور کلی برای روشن شدن مفهوم استرس باید نکاتی را در نظر گرفت.
۱- باید بین استرس و عوامل استرس زا تفاوت قائل شد.
۲- علت استرس همواره عوامل ناخوشایند و نامطلوب نیست بلکه عوامل مسرت بخش و موفقیت آمیز نیز میتواند استرس ایجاد کند.
۳- به نظر بسیاری از مردم، استرس حالت تهاجمی دارد، این معنا که استرس مفهومی صنفی دارد و از این رو کوشش میشود تا از آن پرهیز شود. در حالی که استرس ماهیت دو گانه دارد، به عبارتی دارای دو بعد میباشد که یک بعد آن منفی است و بعد دیگر آن مثبت، بنابراین میتوان گفت که استرس تنها یک چیز ناخوشایند و ناپسند نیست، یک حد شخصی از استرس میتواند سازنده باشد، از آن جا که بیشتر به اثرات منفی استرس توجه میکنیم، ماهیت دوگانگی استرس را از یاد بردهایم. (الوانی، ۱۳۸۵).
۲-۱-۳-۳تعریف استرس