همان طور که گفتیم این دو بازار ساختار متفاوتی دارند. بدین معنی که نقش عامل ریسک نقدشوندگی بازار و در واقع دیگر عاملهای ریسک، تاثیرات متفاوتی بر بازدههای سهام در دو نوع بازار خواهد داشت(نرینوژنگ، ۲۰۱۰، ص ۵۱۱).
بخش دوم: مبانی مدیریت سود
۲-۸ تعریف مدیریت سود
مدیریت سود موضوع بسیاری از تحقیقات حسابداری بوده، لیکن تاکنون تعریف واحدی از آن ارائه نشده است و از دیدگاه های مختلف تعاریف متعددی از آن بعمل آمده است
هیلی و والن[۷۲] (۱۹۹۹)، مدیریت سود را به اینصورت تعریف میکنند:
“قضاوت در گزارشگری مالی و شکل دهی معاملات به منظور دستکاری گزارشات مالی با هدف گمراه نمودن برخی افراد ذینفع در رابطه با عملکرد اقتصادی شرکت و یا تأثیرگذاری بر نتایج قراردادهایی که به ارقام حسابداری گزارش شده بستگی دارند.”
اسکات (۱۹۹۷) به مدیریت سود به عنوان اختیار شرکت در انتخاب سیاست های حسابداری برای دستیابی به برخی اهداف خاص مدیر، اشاره میکند.
به نظر دچو و همکاران[۷۳] (۱۹۹۶) و ویلد[۷۴] (۱۹۹۶) مدیریت سود شکلی از دستکاری سود است که احتمال دارد قابلیت اتکای سودها را کاهش دهد. هرچه سودها قابلیت اتکای کمتری داشته باشد حاوی اطلاعات مفید کمتری نیز هستند. از سوی دیگر، زمانی که مدیریت سود فرصت طلبانه با بهره گرفتن از سیستم های نظارتی کنترل شود، سودهای حسابداری قابل اتکاتر بوده و حاوی اطلاعات مفیدتری هستد.
فرنل[۷۵] (۱۹۹۶) دستکاری سود توسط مدیریت به منظور دستیابی به قسمتی از پیش داوریهای مربوط به «سود مورد انتظار» (مانند پیشبینیهای تحلیل گران، برآوردهای قبلی مدیریت و یا کاهش پراکندگی سودها) را به عنوان مدیریت سود، تعریف میکند.
کلاگ[۷۶] (۱۹۹۱) دو انگیزه اصلی برای مدیریت سود تعریف میکند: تشویق سرمایهگذاران برای خرید سهام شرکت و افزایش ارزش بازار شرکت.
اسکیپر[۷۷] (۱۹۸۹) مدیریت سود را گزارشگری مالی جانبدارانه و همراه با سوءگیری که بر اساس آن مدیران از روی تعمد و با تصمیم قبلی، در فرایند تصمیم گیری مالی مداخله میکنند تا برخی منافع خاص را عاید خود سازند، تعریف میکند.
دی جورج و همکاران(۱۹۹۶)، مدیریت سود را به عنوان نوعی دستکاری مصنوعی سود توسط مدیریت جهت حصول به سطح مورد نظر سود برای برخی تصمیمات خاص، تعریف میکنند. به نظر ایشان، انگیزه اصلی مدیریت سود در واقع مدیریت تصور سرمایهگذاران در مورد واحد تجاری است.
هرچند که این تعریف ها در سطح وسیعی مورد پذیرش است، اما کاربرد عملیاتی این تعریف ها کمی دشوار است، زیرا موضوع اصلی قصد، نیت و انگیزه میریت است که قابل مشاهده نیست. در ادبیات حسابداری ارائه تعریف روشن از مدیریت سود دشوار است، زیرا مرز بین مدیریت سود و تقلب های مالی مشخص نمی باشد. اگرچه برای حد نهایی مدیربت سود که همانا تقلب محسوب می شود تعریف مشخصی (بر حسب انگیزه مدیر) وجود دارد.
۲-۸-۱ مدیریت سود یا تقلب
موضوع اصلی در مدیریت سود نیت و انگیزه مدیر است که قابل مشاهده نیست. تقلب عبارت است از هر گونه اقدم عمدی یا فریبکارانه یک یا چند نفر از مدیران، کارکنان یا اشخاص ثالث برای برخورداری از یک مزیت ناروا یا غیر قانونی. هدف برخی از تقلبات ممکن است تحریف صورتهای مالی نباشد. تقلبی که با دخالت یک یا چند نفر از مدیران واحد مورد رسیدگی روی میدهد به عنوان “تقلب مدیران” و تقلبی که تنها توسط کارکنان واحد مورد رسیدگی صورت می پذیرد به عنوان “تقلب کارکنان” نامیده می شود.
در هر دو حالت ممکن است تبانی با اشخاص ثالث خارج از واحد مورد رسیدگی نیز وجود داشته باشد (استاندارد حسابداری ۱۳۸۵). از نظر دچو و دیگران (۲۰۰۰) بین تقلب و مدیریت سود تفاوتهایی وجود دارد که در جدول ۲-۱ نشان داده می شود. (کامیاب تیموری،۱۳۸۹).
(جدول ۲-۱) تفاوت های مدیریت سود و تقلب
نوع حسابداری
انتخاب های حسابداری
انتخاب جریان های نقدی “واقعی” بر اساس
اصول پذیرفته حسابداری
حسابداری
“محافظه کارانه”
شناسایی بیش از اندازه ذخایر و اندوخته ها
ارزش گذاری بیش از میزان مخارج و تحقیق و توسعه در حال انجام مربوط به تحصیل واحدهای تجاری
ارائه بیش از حد مخارج تجدید سازمان و کنارگذاری دارایی ها
سود بیطرفانه
سودی که در نتیجه فعالیتهای بیطرفانه به دست آمده است
حسابداری
غیر “محافظه کارانه”
کمتر از واقع نشان دادن ذخایر مربوط به بد حسابی های مشتریان
کمتر نشان دادن ذخایر یا اندوخته ها به گونه غیر محافظه کارانه
معوق نمودن مخارح تحقیق و توسعه یا تبلیغات
شتاب بخشیدن به فروش
تخلف از اصول پذیرفته شده حسابداری
حسابداری متقلبانه
ثبت فروش های موهوم
ثبت فاکتورهای فروش در تاریخهای پیش از فروش واقعی
زیاده از حد نشان دادن موجودی کالا با ثبت کالاهای موهوم
به طور کلی تقلب مالی، حذف و یا دستکاری عمدی واقعیات اصلی یا داده های حسابداری است که در کنار سایر داده های موجود باعث تغییر قضاوت و یا تصمیم گیری استفاده کنندگان از داده ها می شود (داوری نژاد مقدم، ۱۳۸۹).
۲-۸-۲ انگیزه های مدیریت سود
شرکت از دیدگاه قانونی یک شخصیت حقوقی مستقل و جداگانه محسوب میشود. اما کاس[۷۸] (۱۹۳۷) و واتز و زیمرمن (۱۹۸۶) معتقدند که شرکت میتواند به عنوان مجموعهای از قراردادها میان طرفهای مختلف تلقی شود. مهمترین این قراردادها، قرارداد میان مدیران و سهامداران شرکت میباشد که به دنبال جدایی مالکیت از مدیریت و بر پایه تئوری نمایندگی شکل میگیرد. سهامداران در قرارداد خود با مدیران، اداره امور شرکت را به نمایندگان (مدیران) میسپارند و در مقابل، حق پاسخ خواهی در خصوص عملکرد مدیران را برای خود حفظ میکنند. تعهد مدیریت به تلاش در راستای حداکثر نمودن ثروت صاحبان سرمایه و تعهد سهامداران به جبران خدمات مدیران در قالب پرداخت حقوق و مزایای توافق شده به آن ها در قبال انجام وظایف خود از شرایط اصلی این قراردادها است.